به عهد و پیمان خود وفا کنید (قران کریم)
headefr
مطالب پربازدید

استاد پناهیان

چه کسانی به آسانی گناه نمی‌کنند؟

دوشنبه ، 6 سپتامبر 2021 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

اگر بخواهیم جزء بهترین‌ها باشیم، بد نبودن آسان می‌شود؛ ولی اگر بخواهیم کمی خوب باشیم، ترک بدی‌ها بسیار سخت خواهد شد. اگر بخواهیم شیرینی تقرّب را بچشیم، مزه‌های دنیا برایمان تلخ می‌شود؛ ولی اگر بخواهیم برای رفع تکلیف بندگی کنیم، شیرینی گناه برایمان چندبرابر خواهد شد. این در اختیار ماست.

پیش‌نیازهای زندگی در آخرت

دوشنبه ، 6 سپتامبر 2021 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

ما در عالم آخرت واقعاً زندگی خواهیم کرد. نمی‌دانم آنجا زندگی چگونه خواهد بود که لازم است قبل از حضور در آن عالم در این دنیا این‌همه دشواری‌ها را تحمل کنیم تا آماده شویم. هرچه هست زندگی در آن عالم نیاز به معرفت‌ها، مهارت‌ها و استعدادهایی دارد که تمام فلسفۀ دینداری ما را تشکیل می‌دهد.

اولین اقدام برای اینکه ضعف تبلیغاتی خودمان را برطرف کنیم چیست؟/ یک سوژۀ جالب برای هنرمندان جهت ساخت فیلم

دوشنبه ، 6 سپتامبر 2021 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

در این جلسات می‌خواهیم برخی از راهکارها برای برطرف‌شدن ضعف تبلیغات در جبهۀ دین و اهل حق را با همدیگر بحث کنیم. جلسۀ قبل، در آیات کریمۀ قرآن دیدیم که شیطان به‌طور قاطع می‌گوید «من انسان‌ها را گمراه می‌کنم» (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ ص/۸۲)

 البته روش‌ شیطان برای گمراه‌کردن انسان، روش فیزیولوژیک نیست بلکه کاملاً تبلیغاتی است، یعنی از طریق جنگ روانی و عملیاتی که در ذهن و احساس ما انجام می‌دهد، می‌خواهد ما را گمراه کند، اصلاً خودِ گمراه‌کردن، در واقع یک عملیات تبلیغاتی از این جنس است؛ شیطان می‌خواهد روی افکار مردم اثر بگذارد و این کار را هم خوب بلد است.

شیطان برای گمراه کردن انسان‌ها چه‌کار می‌کند؟ قرآن می‌فرماید: «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْض‏» (حجر،۳۹) یعنی غیرخدا را، دنیا را، زمین را، زندگی را و… برای انسان‌ها زیبا جلوه می‌دهد. البته زمین به عنوان «طبیعت» زیبایی‌ دارد، اصل زندگی و دنیا که محلّ زندگی‌ است هم زیبایی‌ دارد؛ اما طوری که ابلیس می‌خواهد اینها را زیبا جلوه بدهد، یک چیز دیگری است. اتفاقاً درک زیبایی طبیعیِ دنیا، تو را به خدا و به خالق این زیبایی می‌رساند. درک زیبایی زندگی هم تو را شاکر خدا و ممنون و مقرّب به خدا خواهد کرد. اگر کسی به تو محبت کرد و هدیۀ زیبایی به تو داد، تو به خودِ او بیشتر علاقه‌مند می‌شوی تا به هدیۀ او. هیچ‌وقت به او نمی‌گویی که هدیۀ تو از خود تو زیباتر است. این حرف توهین است. لذا اگر ما بدون آسیب و آفت، زیباییِ طبیعی دنیا و زیبایی‌های زندگی و طبیعت و وجودِ خودمان را درست درک کنیم، از خدا دور نمی‌شویم.

شیطان سبک زندگی غلط را برای‌ انسان‌ها زیبا جلوه می‌دهد تا به راه خدا نیایند

سخن شیطان که می‌گوید: «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ» یعنی من برای آنها زیبا جلوه می‌دهم، یعنی چه؟ خداوند در آیات دیگری معنای دقیق این زیبا جلوه دادنِ شیطان را که در واقع مکر خداست، بیان می‌فرماید: «زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا» (بقره،۲۱۲)، «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُم‏» (نمل، ۲۴) خداوند متعال کلمۀ «زُیّنَ» را در قرآن با صیَغ (شکل‌های) مختلف به کار برده است ولی بیشترین مصرفش این است که «سبک زندگی‌ این افراد، برای‌شان زیبا جلوه داده شده است» ما امروزه می‌گوییم «سبک زندگی» اما خداوند متعال، از تعبیر «اعمال» استفاده می‌فرماید.

خداوند متعال در شش آیه، زینت‌دادن اعمال انسان یا سبک زندگی انسان را کاملاً به ابلیس نسبت می‌دهد. گاهی زینت ابلیس، مجازاتی است که خداوند، انسان را گرفتار آن می‌کند. خداوند در آیۀ «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَلکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُون‏» (انعام،۴۳) برخی آدم‌ها هستند که قساوت قلب پیدا کردند و شیطان برای آنها زیبا جلوه داد آنچه را انجام می‌دادند، «ما کانوا یَعمَلونَ»؛ یک کار خاص نیست که شیطان، انجامِ آن یک‌دانه کار را زینت داده باشد. «کانوا یَعمَلونَ» فعل ماضی استمراری است به معنای «انجام می‌دادند»، یعنی رفتاری که آدم همیشه انجام می‌دهد، یعنی سبک رفتار و زندگیِ انسان‌ها. شیطان سبک زندگی‌شان را زینت می‌دهد.

قرآن در یک آیۀ دیگری می‌فرماید: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» (نحل،۶۳) یعنی به‌خدا سوگند، پیامبرانى را به‌سوى امت‌هاى پیش از تو فرستادیم، امّا شیطان اعمال‌شان را در نظرشان زینت داد و امروز او ولىّ و سرپرست‌شان است و مجازات دردناکى براى آنهاست! شیطان، رفتار غلط اینها را برای‌شان زیبا جلوه داد و مانع شد که به راه خدا بیایند، به‌واسطۀ اینکه مسحور این زیباییِ دروغین شدند.

خیلی‌ها تحمل شنیدن زشتی‌های پنهان فرهنگ و سبک زندگی غربی‌ را ندارند/ کسی که غربی‌ها را خوشبخت بداند، خودش را دائماً زشت می‌بیند

در مقابل این جریان تبلیغی ابلیس که جریان تبلیغی کافران هم هست و سبک زندگی‌شان را زیبا می‌بینند، ما باید چه‌کار کنیم؟ یکی اینکه باید به کافران نشان بدهیم که شیطان به آنها دروغ گفته و درواقع زندگی‌شان زیبا نیست. دیگر اینکه به مؤمنانی که شیفتۀ کافران می‌شوند، بگوییم که زندگی‌ کافران زیبا نیست، چون وقتی دنیای کافران در نظرِ این مؤمنان، زیبا جلوه داده شود-به دستور شیطان که می‌خواهد همه را با این تزیینِ دروغین، خراب بکند- این زیبایی را ترویج می‌کنند. ما در این چهل سال، این دو کار مهم را انجام نداده‌ایم. و نتیجه‌اش این شده است که خیلی‌ها حتی تحمل شنیدن زشتی‌های پنهان فرهنگ و سبک زندگی غربی‌ را هم ندارند.

شاید مهم‌ترین حرفی که بنده می‌خواهم در این دهه، خدمت شما عرض کنم همین است که فرهنگ و سبک زندگی غربی، زیبا نیست اما برای ما زینت داده شده است. وقتی کسی آنها را خوشبخت بداند، آنها را پیشرفته بداند و زیبایی‌های زندگی‌ آنها به چشمش آمده باشد، خودش را دائماً زشت می‌بیند و زیبایی‌های خودش را نخواهد دید. چنین کسی اصلاً ذهن و چشمش پُر شده است، او نمی‌تواند درست تفکر کند. انسانِ شیفته، نمی‌تواند نقد کند. «حُبُّکَ لِلشَّیْ‏ءِ یُعْمِی وَ یُصِم‏» (من‌لایحضر الفقیه/ج۴/ص۳۸۰) وقتی انسان چیزی را دوست دارد، کور و کر می‌شود.

در زمان پیامبر(ص) هم شیطان، زندگی مشرکین را برای مسلمان‌ها زینت می‌داد

حرفی که ابلیس گفته، بی‌اساس نیست. او می‌گوید «من کار غلط و سبک غلط زندگی هر کسی را برایش زینت می‌دهم» همیشه این‌طور بوده و هست، نه اینکه این بحث فقط مربوط به الآن و فرهنگ غرب باشد. در زمان رسول‌خدا(ص) هم شیطان، زندگی مشرکین را برای مسلمان‌ها زینت می‌داد. خدا می‌فرمود: چرا آنها پیش‌ برخی از مسلمان‌ها زیباتر به‌نظر می‌رسند؟ مگر مشرکین چه چیزی داشتند که منجر می‌شد برخی از مسلمان‌ها، عزّت را پیش آنها بخواهند و دوست داشته باشند که آنها تحویلشان بگیرند؟ «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّة؟» (نساء،۱۳۹)

آیا واقعاً زندگیِ دشمنان ما زشت است؟ اگر ما توانسته بودیم زشتی‌های آنها را نشان بدهیم، امروز همه می‌توانستند در اینترنت، این واقعیت را ببینند. ولی متأسفانه ما نتوانسته‌ایم این کار را انجام بدهیم و الان سبک زندگی آنها دارد به این‌طرف، تهاجم می‌کند و خیلی‌ها دارند الگوهای آنها را انتخاب می‌کنند.

اگر بنده الان شروع کنم از زشتی‌های پنهان موجود در فرهنگ و سبک زندگی غربی حرف بزنم، احتمالاً از این حرف‌ها برای تمسخر و جنگ روانی استفاده خواهند کرد. در جلسۀ قبل، دربارۀ این صحبت کردیم که چرا مسخره کردنِ اهل جبهۀ حق، راحت است؟ یک علتش همین است که حرف اینها یک‌مقدار عمیق است و درست فهمیده نمی‌شود. مخصوصاً الآن در ارتباط با غرب، آیا شما می‌توانید راحت به مردم بگویید «آنهایی که سبک زندگی مؤمنانه‌ ندارند، زندگی‌شان زیبا نیست»؟ و آیا مردم این حرف را قبول می‌کنند؟

این موضوع بسیار مهم است، این‌طور نیست که خداوند از یک موضوع غیرمهم، این‌قدر با تأکید صحبت کند. ابلیس کار خودش را خوب بلد است؛ او گفته است که من قطعاً سبک زندگی غلط اینها را زینت خواهم داد و این کار را هم انجام می‌‌دهد.

تا وقتی لایه‌های عمیق زندگی غربی را موشکافی نکنی نمی‌توانی بدیِ آن را درک کنی

آیا واقعاً زندگی در فضای فرهنگ و سبک زندگی غربی، بد است؟ تا وقتی لایه‌های درونی و عمیق این زندگی را موشکافی نکنی و اندوه و افسردگی و غمِ پشت‌سر این لبخندهای ظاهری را نبینی، نمی‌توانی این بدی را درک کنی. چون شیطان کارش را-که همان زیبا جلوه دادن است- دارد به‌خوبی انجام می‌دهد.

ما الان می‌توانیم بگوییم: «این چه وضع دموکراسی، آزادی‌خواهی و حقوق بشر در غرب است؟ که عین آب‌خوردن، مردم‌شان به مسئولان خود اجازه می‌دهند رسماً از تروریست‌ها حمایت کنند و این تروریست‌ها، دو میلیون نفر کشته یا آواره یا مجروح یا اسیر در سوریه ایجاد کنند؟ آیا در کشورهای غربی هیچ انسانی نیست که به این جنایت‌ها اعتراض کند؟» البته بعضی وقت‌ها شما می‌بینید که مثلاً در فرانسه، انگلیس یا آمریکا علیه این جنایت‌ها یک اعتراضاتی هم شده است که غالباً مسلمان‌ها و عرب‌هایی که آنجا هستند دارند اعتراض می‌کنند.

این هم خیلی دردآور است که مردم همین کشورهای عربی و مسلمان، می‌بینند که این غربی‌ها دارند در کشورهای مسلمان، این‌قدر آدم‌کشی و جنایت می‌کنند، اما با این حال، یکی از آرزوهای ‌درصد قابل توجهی از جوان‌های‌شان این است که بروند در غرب زندگی کنند! درواقع باید به آنها گفت: یعنی دوست داری بروی در کنار قاتلان مردم کشورت زندگی کنی؟ چه‌طوری این واقعیت را نمی‌بینی؟! «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ» سبک زندگی آنها برای این جوان، زینت داده شده است و به همین خاطر، بدون فکر، سبک‌ زندگی و فرهنگ آنها را قبول می‌کند.

برای اینکه ضعف تبلیغاتی خودمان را برطرف کنیم باید چه‌کار کنیم؟

چرا آنها از نظر تبلیغاتی، موفق‌تر از ما هستند؟ اگر ما بخواهیم ضعف تبلیغاتی خودمان را برطرف کنیم باید چه‌کار کنیم؟ بنده حدود بیست سال است که این ایده را دنبال می‌کنم؛ به هر هنرمندی می‌رسم، می‌گویم: نمی‌خواهد از ایران، برای ایرانی‌ها و خارجی‌ها فیلم بسازی، هرچه فیلم از ایران برای ایرانی‌ها ساختند بس است. اگر هم از ایران، برای خارجی‌ها در جشنواره‌ها فیلم بردند، معمولاً بدبختی ایرانی‌ها را نشان دادند. شما برو برای ما و برای خودشان، از باطنِ خراب زندگی غربی‌ها فیلم بساز. برای خودشان فیلم بساز، ما هم می‌بینیم. در آنجا هم برخی از محدودیت‌های فیلم‌ساختن در ایران را نداری. مثل این فیلم‌هایی که خارجی‌ها-بدون محدودیت- می‌سازند و در تلویزیون و سینمای ایران هم پخش می‌شود، همان‌جا بساز و بعد بیا اینجا پخش کن. یک لایه برو داخل زندگی آنها و عمیق‌تر نگاه کن. فریب سطح زندگی‌اش را که لبخند می‌زند، نخور.

ممکن است وقتی به غرب، فیلم‌ساز بفرستیم، یک‌سری از این فیلم‌سازهای ما بروند و از خوبی‌های ظاهری غرب، فیلم بسازند و بیاورند تحویل ما بدهند، یعنی خودِ این فیلم‌سازها هم تحت تأثیر ظاهر فریبندۀ غرب قرار بگیرند. بالاخره این جنگ تبلیغاتی است و برخی در این جنگ، مغلوب می‌شوند. بنده این راه‌حلّ استالین را قبول ندارم، چون معلوم است که این راه‌حل غیرانسانی است: می‌گویند وقتی سربازهای روسیه در جنگ علیه هیتلر به آلمان رفتند و برلین را گرفتند، استالین قطار سربازان را در مسیر بر‌گشت منفجر کرد و تمام سربازانش را کشت. پرسیدند چرا این کار را می‌کنی؟! اینها فاتحان‌ هستند. گفت اینها غرب را دیدند و الآن که برگردند، به کم راضی نمی‌شوند و می‌خواهند اینجا را غربی کنند! این روش‌ها حتماً غلط است. تو باید مثل شیر، به میدان نبرد بروی و سالم بیرون بیایی، صید خودت را بگیری و پیروز بیرون بیایی. ما نمی‌خواهیم نسبت به غرب، «کورباش و دورباش» بگوییم. اتفاقاً می‌خواهیم همه با دیدۀ عبرت‌بین، به غرب نگاه کنند.

اخیراً دیدم بعضی از جوان‌ها یک حرکتی انجام دادند که به آنها خسته نباشید می‌گویم، البته این کار نسبت به آن چیزی که باید انجام بشود، صرفاً یک نیم‌قدمی است که برداشته شده است. اینها رفته بودند در برخی از کشورهای غربی، با زن و مرد و دختر و پسر جوان صحبت می‌کردند و می‌گفتند: در ایران اگر آقا و خانم باهم بیرون بروند، آقا خرج خانم را می‌دهد. آنها می‌گفتند: در اینجا زن و مرد، دُنگی خرج می‌دهند! از زن‌ها می‌پرسید: آیا خوب است که آقا خرج شما را بدهد؟ مثلاً یکی از آنها می‌گفت: بله، اینکه خیلی خوب است ولی اینجا یک چنین جوانمرد‌ی‌ای پیدا نمی‌شود. (البته کلمۀ جوانمردی را بنده استفاده می‌کنم و نقل به مضمون می‌کنم) در ایران، مرد به زن احترام می‌گذارد و به او می‌گوید من در تمام طول عمر، خرجت را می‌دهم چون بر من واجب است که خرجت را بدهم. آن خانم غربی وقتی این حرف را شنید، گفت: واقعاً؟! اگر من با چنین کسی زندگی کنم هرچه بگوید حرفش را گوش می‌کنم. اصلاً چنین چیزی برایش قابل تصور نبود؛ این‌قدر سبک زندگی‌ آنها، برای‌شان زیبا جلوه داده شده است!

پیشرفت خوب است، اما به چه قیمتی؟

الآن مشکل‌ ما چیست؟ بعضی‌ از روشنفکرها و رسانه‌ای‌های ما نمی‌فهمند دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است. درحالی‌که این خیلی ساده است، پنجاه سال پیش علامۀ طباطبایی(ره) فرمودند دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است علّتش را هم توضیح دادند. (ترجمه تفسیر المیزان/ج۴/ص۱۹۴) معلم‌های دینی جرأت نمی‌کنند این حرف را در کتاب‌های مدرسه‌ای بنویسند. چرا؟ می‌گویند «من چه‌طوری این حرف را توضیح بدهم؟ معلوم است که دموکراسی بهتر است!» پس این آمار جنایت‌ها و کشتارها، چه می‌شود؟ آیا می‌دانی که این کشورهای پیشرفته با دزدی، جنایت و غارت، به این ثروت رسیده‌اند؟ آیا می‌دانی اگر همین الآن کشورهای پیشرفته دست از غارت و ظلم بردارند، قدرت رقابت ندارند؟! خیلی از کشورهای جهان سوم صنعت آن‌چنانی ندارند اما اگر کشورهایی که صنایع پیشرفته دارند، همین الآن دست از غارت منابع جهان سوم بردارند، در رقابت شکست می‌خورند.

می‌گویند: «بَه‌به! فلان کشور، چه ماشین‌هایی می‌سازد، فلان کشور چه تأسیساتی دارد…» اگر اینها همین الآن دست از غارت بردارند، دیگر نمی‌توانند این چیزها را بسازند. اگر همین الآن، آمریکا دست از غارت و جنایت بردارد، صنایعش می‌خوابد! چرا این‌قدر با ما مشکل دارند؟ اگر ما الآن قیمت نفت را در منطقه، به حدّ مطلوب بالا ببریم، آنها به گدایی و التماس می‌افتند. آن‌وقت قیمت ماشین‌شان چقدر می‌شود؟ بله؛ در دانش و تکنولوژی پیشرفت کرده‌اند، اما بدون جنایت شروع نکردند، بدون جنایت ادامه ندادند و همین الآن هم بدون جنایت نمی‌توانند ادامه بدهند!

وقتی این حرف‌ها را به بعضی‌ها می‌گویی، بلافاصله می‌گویند: «پس ژاپن چطور؟ مگر ژاپن هم استعمارگر است؟» خُب ژاپن، در دست آنهاست و از خودش اراده‌ای ندارد. سرمایه‌شان و اموال‌ و دارایی‌های‌شان در اختیار آنهاست. برخی می‌گویند: «خُب پیشرفت چین را چه می‌گویی؟» آیا شما حاضر هستی به سبک زندگی مردم چین، زندگی کنی؟ کدام ایرانی‌ حاضر است مثل چینی‌ها کار کند و زندگی کند؟ البته نمی‌گویم که ما تنبلی کنیم و کار نکنیم؛ کار کردن و منظّم بودن خوب است اما به چه قیمتی؟

می‌دانی در غرب، نظم و صداقت را به چه قیمتی به‌دست آوردند؟ /خواستند ابرو را درست کنند، چشم را درآوردند!

بعضی چیزها برای ما تزئین شده است. شما نمی‌توانی به کسی که غرب و تمدن غرب در ذهنش تزئین شده، تفکر دینی را منتقل کنی، چون او مدام دین را سیاه می‌بیند، نورانیت و صفای دین را نمی‌بیند. او اصلاً خودبه‌خود به سمت تنفر از دین‌داران می‌رود. برآورد شخصی بنده این است که بسیاری از ‌مذهبی‌های ما بلکه حزب‌اللهی‌های ما هنوز نتوانسته‌اند از مانع کورکنندۀ تزئین فرهنگ و تفکر غرب عبور کنند. مثلاً می‌گویند آنجا خیلی منظم کار می‌کنند! می‌دانی این نظم‌ را به چه قیمتی به‌دست آوردند؟ یا می‌گویند: آنجا در ادارات با آدم، درست و صادقانه برخورد می‌کنند. می‌دانی آنها چه‌طوری به این صداقت رسیدند؟ بعد ببین آیا شما حاضر هستی آن‌طوری صداقت داشته باشی؟ این از همان حرف‌هایی است که اگر بگویم، تحمّل نمی‌شود.

این ضرب‌المثل را شنیده‌ای که می‌گوید «آمد ابرو را درست کند، زد چشمش را کور کرد» فرض کنید به شما بگویند: یک دستگاهی آمده است که ابرو را خیلی خوب درست می‌کند، می‌خواهی مجانی به تو بدهیم؟ شما می‌گویی: اینکه خیلی خوب است. بعد می‌گویند: اما مشکلش این است که چشمت را کور می‌کند! شما نه‌تنها آن را نمی‌گیری، بلکه ناراحت هم می‌شوی و می‌گویی: این چه دستگاهی است که برای من آوردی؟ یک میلیارد هم پول اضافه رویش بگذاری و به من بدهی، من نمی‌گیرم! الان یک جاهایی در برخی از فرهنگ‌ها، یک امتیازهایی را ایجاد کردند و خواستند ابرو را درست کنند، اما چشم را درآوردند.

غربی‌ها فرهنگ صداقت را به قیمت از بین بردن حیا در جامعه ایجاد کردند

اگر در یک جامعه‌ای حیا را از بین ببری و صداقت را بر حیا ترجیح بدهی، دیگر صداقت در آن جامعه ارزش ندارد. آقای دکتر کاردان رئیس انستیتوی روان‌شناسی دانشگاه تهران و استاد روان‌‌شناسی اجتماعی بودند. ایشان می‌گفتند: فلان روان‌شناس غربی گفته است «در فرهنگ غرب، وقتی یک پسری بابایش از دنیا رفته و پول فراوانی به او ارث رسیده است، چرا باید غمگین باشد و دمِ در مجلسِ عزای پدرش بایستد؟ او طبیعتاً خوشحال است و می‌تواند پارتی بدهد!» آقای دکتر کاردان می‌گفت: ژاپنی‌ها برای فرهنگ آمریکایی‌ها این ضرب‌المثل را استفاده می‌کنند که «قورباغه را ببین، این‌قدر دهانش را باز کرده که زبان کوچک حلقش هم پیداست!» از بس بی‌حیایی در بین آمریکایی‌ها رواج دارد. آیا می‌دانید اگر در جامعه‌ای بی‌حیایی رواج پیدا کند صداقت افزایش پیدا می‌کند؟ پس اگر در جامعه‌ای صداقت افزایش پیدا کرد باید ببینید چرا افزایش پیدا کرده و آیا مبنایش درست است؟

صداقت ارزش اول در دین است، اما قبل از آن «حیا» است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْت‏» (امالی شیخ صدوق/ص۵۱۰) یعنی اگر حیا نداری برو هر کاری دلت می‌خواهد انجام بده؛ من اصلاً نمی‌توانم با تو کاری بکنم. وقتی حیا داشتی بیا من صداقت را برایت آموزش بدهم. صداقت اوّلین صفت مؤمنان است. اما قبل از اینکه مؤمن بشوی باید حیا داشته باشی و الّا اصلاً از ایمان با تو صحبت نمی‌کنند. اگر صداقت بر اساس منفعت‌طلبی و از سرِ بی‌رحمی به دیگران باشد چطور؟ این صداقت چه ارزشی دارد؟ خیلی وقت‌ها آدم‌ها از سرِ لطف به دیگران بعضی از حرف‌ها را نباید بزنند چون اگر راستش را بگویند، طرف مقابل، دلش می‌شکند. اگر صداقت علامت یک خودخواهی خیلی شدید باشد چطور؟ اگر صداقت، بی‌مهری را رواج بدهد چطور؟ «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» (جاثیه،۲۳)؛ بعضی‌ها بت‌پرست بودند، بعضی‌ها هواپرست بودند. هوای نفس، در غرب تئوریزه شده و به یک مکتب تبدیل شده که آن را می‌پرستند. آیا جرأت می‌کنی در مقابل آن بایستی

جابجایی مرزهای دروغ گویی در سایت معاون دفتر رئیس جمهور! / بیش از ۵۰ خبر در ۱۰۰روز علیه علیرضا پناهیان در ۱ سایت!

پنج‌شنبه ، 26 دسامبر 2019 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

به گزارش بیان معنوی؛ سایت خبرآنلاین که متعلق به «معاون اطلاع‌رسانی دفتر رئیس جمهور» است، در یک دروغ‌پردازی آشکار، هشدارهای مکرر امام(ره) علیه خطر لیبرال‌ها را رسماً انکار کرد و پس از گذشت دو هفته حاضر نشد لااقل برای حفظ آبروی خود نزد مخاطبانش، از این دروغ آشکار عذرخواهی یا آن را حذف کند. خبرآنلاین ۲۰ آذرماه در مطلبی با تیتر: «انتساب مطلب خلاف واقع به امام خمینی توسط حجت الاسلام پناهیان» نوشت:

«در سخنان پناهیان تصریح شده که “حضرت امام ۱۱ بار از کلمه لیبرال‌ها استفاده کرده‌اند و این ۱۱ مورد در صحیفه امام موجود است.”  این در حالی است که مرحوم امام تنها یک بار کلمه لیبرال را به کار برده‌اند.» (خبرانلاین؛ ۱۳۳۰۲۴۴)

این اتهام در حالی توسط خبرآنلاین منتشر می‌شود که این ۱۱ مورد با یک جستجوی ابتدایی در صحیفۀ امام ظرف چند دقیقه به سادگی پیدا می‌شود. جالب توجه اینکه اکثر این ۱۱ مورد در مهم‌ترین و مشهورترین پیام‌های امام به ملت ایران بوده است. از این ۱۱ مورد، یک مورد مربوط به قبل از انقلاب و تمامی ۱۰ مورد دیگر مربوط به هشدارهای شدیداللحن امام علیه خطر لیبرال‌ها در ۱۰ ماه پایانی عمر شریفشان است. در تمامی این ۱۰ مورد، حضرت امام برای نشان دادن میزان و نوع خطر لیبرال‌ها، در کنار واژۀ «لیبرال‌ها» از واژۀ «منافقین» استفاده کرده‌اند و خودشان منافقین را تروریست‌هایی مثل سازمان منافقین خلق مسعود رجوی معرفی کردند که «سرهای مردان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند».

امام می‌خواستند مردم ماهیت لیبرال‌ها را بشناسند و بدانند که لیبرال‌ها و داعشی‌ها درواقع همکار و حامی یکدیگرند.  دیروز لیبرال‌ها و نهضت آزادی از گروه تروریستی سازمان منافقین و مسعود رجوی حمایت می‌کردند و مهندس بازرگان آنها را «فرزندان مجاهد و عزیزم» خطاب می‌کرد و تروریست‍‍‌ها نیز دیروز و امروز برای به قدرت رسیدن لیبرال‌ها تلاش می‌کردند، و امروز نیز آمریکا، در منطقه از داعشی‌ها، و در داخل از لیبرال‌ها حمایت می‌کند، و لیبرال‌ها هم با شعارهای امثال «نه غزه نه لبنان..» و «چراغی که به خانه رواست..» از مبارزه ایران علیه داعشی‌ها و تروریست‌ها انتقاد می‌کنند. اخیراً هم در داخل همین چهره‌های لیبرال‌مسلک، همصدا با حامیان اسرائیلی و آمریکایی‌شان و هم‌صدا با مریم رجوی سرکردۀ تروریست‌ها، با ژست طرفداری از مردم و خلق ایران، اعتراض می‌کنند که چرا با برهم‌زنندگان امنیت مردم برخورد می‌شود؟

امام در یکی از همین موارد یازده‌گانه، در پیامی که دو ماه قبل از رحلت خود صادر کردند، صریحاً اقدامات دشمنان علیه انقلاب را «سه مرحله» عنوان می‌کنند. مرحلۀ اول و دوم را مبارزۀ نظامی و فرهنگی می‌فرمایند؛ و آخرین مرحله را، در صورت عدم موفقیت در مراحل قبلی، “نفوذ دادن لیبرال‌ها در «خانه‌های علماء، مسئولین و سیاسیون» و «مراکز ادارات و نهادهای دولتی»” اعلام می‌کنند.

اکنون سؤالات مهمی مطرح می‌شود:

  • چرا سایت متعلق به معاون دفتر رئیس جمهور از یادآوری آخرین هشدارهای امام علیه خطر لیبرال‌ها، اینقدر برآشفته شده است؟!
  • مطلع شدن مردم از آخرین هشدارهای امام، منافع چه گروهی را به خطر انداخته، که حاضرند رسماً وجود این سخنان را در صحیفه امام انکار کنند و با این دروغ‌ها و اتهام‌های سخیف، حیثیت خود در نزد مخاطبانشان را از دست بدهند؟!
  • کسانی که شعار می‌دادند دانستن حق مردم است، چرا معتقدند باید سخنان امام را انکار و از مردم مخفی کرد؟

گزارش و متن کامل ۱۱ بار تکرار واژۀ لیبرال در صحیفه امام در لینک panahian.ir/post/2016 آمده است. این گزارش یکی از اصلی‌ترین نگرانی‌ها و هشدارهای حضرت امام در اواخر عمر شریفشان را به خوبی نشان می‌دهد.

 

گفتنی است این اتهام و دروغ آشکار خبرآنلاین علیه علیرضا پناهیان، ۵۴ امین مطلبی است که این سایت متعلق به «معاون دفتر رئیس‌جمهور» پس از اعتراض پناهیان به «مخالفت مجلس با طرح شفافیت آراء» و اقبال گستردۀ مردمی به این اعتراض، علیه علیرضا پناهیان در این ۱۰۰ روز اخیر منتشر کرده است.

تکیه‌گاه

سه‌شنبه ، 24 سپتامبر 2019 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

ما از اول این نیاز را می‌فهمیم که به یک تکیه‌گاه نیاز داریم. در کودکی پدر و مادر تکیه‌گاه ما می‌شوند؛ وقتی بزرگ می‌شویم این نیاز برطرف نمی‌شود، بلکه باید تکیه‌گاه بزرگتری پیدا کنیم. کسانی که فکر می‌کنند می‌توانند به خودشان اتّکا داشته باشند، یا به این و آن تکیه کنند، خیلی اشتباه می‌کنند. تنها تکیه‌گاه انسان خداست.

اجازه ندهید سیاست‌بازها، مسائل فنیِ مدیریتی را به مسائل سیاسی تبدیل کنند/ اگر سیاسیون کریمانه برخورد نکنند دومینوی فساد در جامعه آغاز می‌شود/ رئیس‌جمهور در انتخابات و بعد از انتخابات، کریمانه برخورد نکرد

چهارشنبه ، 18 سپتامبر 2019 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

وقتی یک سیاست‌مدار و مدیر جامعه، کریم نباشد و رفتارهای غیرکریمانه انجام بدهد؛ مثلاً در حرف‌هایش لودگی و شارلاتان‌بازی دربیاورد و… از آن بالا یک دومینویی آغاز می‌شود که آخرش می‌شود انواع فسادها؛ هم فساد اقتصادی، رانت‌خواری و تعطیلی کارخانه‌ها و…هم فساد فرهنگی، افزایش آمار طلاق و حتی بی‌حجابی!

طبق روایت، کسی که به خودش ظلم می‌کند، مدیر موفقی نخواهد بود

  • پُست مدیریتی در جامعه -به‌ویژه، پست‌های کلیدی- جایگاهی است که باید افراد بسیار باظرفیت در آن حاضر بشوند؛ یعنی کسانی که اولاً خودشان کریم باشند، ثانیاً کرامت مردم را حفظ کنند. همان‌طور که بیان شد؛ در «مدیریتِ خود» هم اصل اول را باید «کرامت و عزت نفس» قرار بدهیم.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: کسی که به خودش ظلم می‌کند به دیگران هم ظلم خواهد کرد؛ نمی‌تواند به دیگران ظلم نکند. کسی که بر خودش ظلم روا می‌دارد، او حتماً به دیگران هم ظلم می‌کند. (مَنْ ظَلَمَ نَفْسَهُ کَانَ لِغَیْرِهِ أَظْلَمَ ؛ غررالحکم/۸۶۰۶)
  • کسی نگوید که «ما دنبال مدیر موفق هستیم، به بحث‌های اخلاقی چه‌کار داریم؟!» اینکه می‌گوییم «یک مدیر نباید به خودش ظلم کند» یک بحث اخلاقی نیست بلکه یک بحث مدیریتی است؛ یعنی کسی که به خودش ظلم می‌کند، مدیر موفقی نیست، چون مدیر موفق آن کسی است که به دیگران ظلم نکند.
  • این مسئله درواقع به تعریف‌های تخصصی در مدیریت، مربوط می‌شود، نه به مسائل اخلاقی و ارزشی. حتی بحث «تعهد و تخصص» هم دیگر قدیمی شده و دورانش گذشته است. ما الان فقط از یک مدیر، «تخصص» می‌خواهیم؛ یعنی باید در مدیریت خودش-به معنای واقعی- تخصص داشته باشد و همۀ اصول مدیریت را رعایت کند.

اینکه «مدیر باید کریمانه برخورد کند» یک بحث اخلاقی نیست؛ یک بحث مدیریتی است

  • کسی که خودش کریم نیست و کرامت جامعه را رعایت نمی‌کند، او مدیر موفقی نیست و نمی‌تواند جامعه را به حد مطلوب برساند؛ بحث حزب‌اللهی و غیرحزب‌اللهی یا بحث دین‌دار و غیردین‌دار هم نیست.
  • یک فرمانداری گفته بود: «من چلوکباب می‌خورم، خوب هم کار می‌کنم!» اتفاقاً او فرماندار یک جایی بود که خیلی از مردم آن منطقه، به سختی می‌توانند «گوشت» تهیه کنند چه برسد به کباب! وقتی در کنار تو مردمِ محرومی وجود دارند و تو-به‌عنوان مدیر جامعه- چنین غذاهایی می‌خوری، دیگر آن عقل و هوش کافی را نداری که بخواهی قدرت برنامه‌ریزی داشته باشی؛ کارکردنِ بدون عقل و تدبیر هم به‌درد مدیریت نمی‌خورد!
  • وقتی به یک مدیر می‌گوییم «پرخوری و بدخوری نکن و با مردم، کریمانه برخورد کن» این یک توصیۀ اخلاقی یا یک بحث سیاسی نیست، اینها بحث‌های فنیِ مدیریت است! حتی این‌طور نیست که این موضعِ انقلابیون باشد! مگر انقلابیون چه می‌خواهند؟ مدیریتِ درست می‌خواهند، اصلاً انقلاب کرده‌اند که مدیریت درست انجام بگیرد. مدیریت درست چیست؟ اصل اولش این است که عزت و کرامت انسان رعایت بشود! علوم انسانی هم دارد قدم به قدم به این بحث کرامت نزدیک می‌شود.

اجازه ندهیم سیاست‌بازها، مسائل مدیریتی و تخصصی را به مسائل سیاسی تبدیل کنند

  • نباید اجازه داد برخی از سیاسیون یا سیاست‌بازها، یک مسئلۀ مدیریتی و تخصصی را، بیخودی تبدیل کنند به یک مسئلۀ سیاسی! همان‌طور که جهت بلندشدن هواپیما از روی باند فرودگاه، یک مسئلۀ تخصصی است و معنا ندارد این را به رفراندوم بگذارند، دربارۀ خیلی از مسائل تخصصی در مدیریت هم همین‌طور است. اما برخی از جهّال-که بنده آنها را به‌عنوان سیاست‌باز می‌شناسم نه سیاستمدار- خیلی از مباحث را سیاسی‌ کرده‌اند؛ درحالی که اینها مباحث فنی و مدیریتی است و پاسخش معلوم است، اینها مباحثی نیست که درباره‌اش بگویند: «چند موضع وجود دارد، بگذارید همۀ سیاسیون درباره‌اش نظر بدهند!» دربارۀ مباحث علمی و فنی، معنا ندارد که سیاسیون بخواهند نظر بدهند.
  • از آن احمقانه‌تر این است که بگویند «این مسئله را باید به رفراندوم بگذاریم!» درحالی‌که این یک مسئلۀ تخصصی است! آیا می‌خواهید عوام‌فریبی کنید؟! مثل این است که مردمِ یک محله‌ای رأی بدهند سرِ اینکه «چه کسی قلب این بیمار را جراحی کند؟» قلبِ بیمار را باید متخصص قلب، جراحی کند نه هر کسی که مردم به او رأی بدهند!
  • برخی از سیاسیون، شارلاتان‌بازی‌ در می‌آورند و یک بحث فنیِ مدیریتی را تبدیل می‌کنند به یک مسئلۀ سیاسی! برای اینکه از جامعه سواری بکشند، کارهای کثیف سیاسی می‌کنند؛ مثل دوقطبی‌کردن جامعه!

برخی بحث‌ها را باید از بین مباحث سیاسی بیرون بیاوریم و در بین مباحث فنی قرار دهیم

  • یکی از بحث‌های فنی مدیریت این است که «شفافیت موجب کاهش رانت‌خواری می‌شود» علوم تجربی این را گفته و علوم دینی هم به‌دلایل مختلف، این عقلانیت را می‌پذیرد.
  • بعضی از بحث‌ها را باید از بین بحث‌های سیاسی در بیاوریم و ببریم در بین مباحث فنی قرار بدهیم. بعضی‌ها می‌گویند «این یعنی سیاست‌زدایی از عرصۀ ادارۀ جامعه!» درحالی‌که معنایش این نیست، این یعنی سیاست‌زدایی از جایی که دانش باید درباره‌اش نظر بدهد؛ نه قدرت سیاسی. قدرت‌های سیاسی هم باید خدمتگزار دانشمندان باشند.
  • برای اینکه این حرف‌های دانشی در عرصۀ مدیریت شنیده نشود، بی‌بی‌سی‌چی‌های خبیث راه می‌افتند و با گروه‌بندی کردن جامعه، یک فضای پُر از خفقان در جامعه ایجاد می‌کنند. اینها خفقان روانی ایجاد می‌کنند و اصلاً نمی‌گذارند کسی صدای‌ منتقدان و حرف‌های درست آنها را بشنود.
  • عناصر سیاسی نباید بحث فنیِ مدیریتی را تبدیل کنند به بحث سیاسی؛ حتی نباید آن را به بحث فرهنگی و اخلاقی و دینی و عقیدتی تبدیل کنند، بحث تخصصیِ مدیریت، به دین و عقیده و ایمان چه ربطی دارد؟! اصلاً اگر ما مسلمان هم نباشیم، می‌توانیم ببینیم که «شفافیت در برخی کشورها، موجب کاهش رانت‌خواری شده است» و این ربطی به دین و ایمان آنها ندارد؛ این یک بحث مدیریتی است.
  • بعضی از موضوعات اصلاً سیاسی نیست؛ باید اندیشمندان جامعه کمک کنند و این بحث‌ها را از بین مباحث سیاسی بیرون بکشند و به‌صورت فنی و علمی روی آنها بحث کنند، نگذارند این بحث‌ها بیفتد دست سیاست‌بازها که با آن، مردم را فریب بدهند.

خیلی وقت‌ها در خانه، محبت را جای کرامت می‌گذارند

  • همان‌طور که بیان شد، اصل اول در مدیریت، حفظ کرامت است! هم رعایت کرامت و عزت نفس یک انسان، هم رعایت کرامت و عزت نفس افراد خانواده.
  • خیلی وقت‌ها در خانه، محبت را جای کرامت می‌گذارند. محبت، اصل دومی است که بعداً به آن خواهیم پرداخت؛ محبت را نباید جای کرامت بگذاریم. کرامت چطوری خودش را نشان می‌دهد؟ با ادب و با رعایت حقوق. محبت چطوری خودش را نشان می‌دهد؟ با گریه، دلسوزی، فداکاری، شادی از دیدار، کلمات محبت‌آمیز و…
  • ادب، نشان‌دهندۀ احترامی است که برای افراد قائل هستیم، افراد اولاً باید در خانواده ادب را رعایت کنند. خیلی‌وقت‌ها در خانواده، ادب را کنار می‌گذارند. مثلاً یک کسی می‌خواهد رفتار بچه‌اش را درست کند، ولی او را با بی‌ادبی بزرگ می‌کند؛ البته این بی‌ادبی، ممکن است انواع مختلفی داشته باشد. چه‌بسا مادری که به‌خاطر بچه‌اش، به پدر بی‌ادبی کند! یا چه‌بسا پدری که به هردلیلی ناراحت شده است و در مقابل بچه‌ها به مادر، بی‌ادبی می‌کند.

یک مدیر کریم، چگونه مدیریت می‌کند؟

  • حالا به‌سراغ مدیریت در جامعه برویم. در جلسۀ قبل، دربارۀ «مدیر بد» و مثال برجستۀ آن در قرآن-که همان فرعون است- صحبت کردیم. حالا ببینیم که اگر «کرامت» باشد، یک مدیر چگونه مدیریت می‌کند؟
  • در این دعای مشهور «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ» از بین همۀ صفات دولت امام زمان‌(ع) صفت «کریمة» را انتخاب کرده است و این خیلی معنا دارد.
  • از آن زمانی که بحث بوروکراسی یا دیوان‌سالاری و بحث دربارۀ شیوۀ مدیریت یک سازمان، به‌صورت خیلی جدی مطرح شد، یک کسی مثل «ماکس وبر» آمد و حرف‌هایی زد؛ مثلاً اینکه «باید ضابطه را جای رابطه بگذاریم» جلسۀ بعد، دربارۀ اشتباه بودن این حرف و اینکه «رابطۀ انسانی نباید حذف بشود» صحبت می‌کنیم. (البته منظور ما از «روابط» همان رفیق‌بازیِ یکی دو نفر باهم یا باندبازی علیه دیگران نیست)

در دولت کریمه «تک‌تک افراد سازمان» اصل هستند، نه فقط منافع سازمان

  • یکی از حرف‌های ماکس این است که «اصل، منافع سازمان است و افراد باید در خدمتش قرار بگیرند» اما دین در این‌باره خیلی عقلانی‌تر حرف می‌زند و می‌گوید: «اصل، تک‌تک افراد سازمان هستند» لذا دولت کریمه به دیوان‌سالاریِ مرسوم اعتنا نمی‌کند. دولت کریمه، حتی احترام منافقین را حفظ می‌کند ولو اهداف امت اسلامی مخدوش بشود.
  • اگر جامعه را به مثابه یک سازمان بزرگ در نظر بگیرید و بخواهید این جامعه پیشرفت کند، دولت کریمه می‌گوید: «در جریان پیشرفت کلی جامعه، مواظب باشید بیکاری و کارتن‌خوابی زیاد نشود.» اما بعضی‌ها رسماً می‌گفتند: «ما باید جامعه را پیشرفت بدهیم ولو تعدادی هم فقیر ایجاد بشود مهم نیست؛ بعداً با بیمۀ بیکاری و… به آنها رسیدگی می‌کنیم» یعنی همان تفکرات لیبرالی که ما قبولش نداریم، بلکه می‌گوییم: «باید یک‌جوری جامعه را به قدرت اقتصادی برسانی که-با کارآفرینی و…- تک‌تک افراد جامعه یک کار و یک نقشی در جامعه پیدا کنند تا عزت نفس و کرامت‌شان حفظ شود» حالا ممکن است رعایت عزت و کرامت تک‌تک افراد با ایجاد تعاونی‌ها باشد یا با ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان و شرکت‌های سهامی و بورس و…
  • ما نمی‌خواهیم مثل کشورهای جنوب خلیج فارس به رفاه برسیم اما ذلیلانه! الان بعضی‌ها دارند همین را تبلیغ می‌کنند. یعنی جامعه‌ای که ذلیل است و در جامعه هم افراد ذلیل، زیاد هستند اما سرمایه‌گذاری شده است و اقتصادشان ظاهراً رونق دارد؛ خاک بر سر این رونق!

دولت باید کرامت و عزت را در اقتصاد و فعالیت معیشتی مردم هم بیاورد

  • وقتی از «دولت کریم» صحبت می‌کنیم، یعنی این دولت باید کرامت و عزت نفس را در اقتصاد و در فعالیت معیشتی مردم هم بیاورد؛ حتی عزت روستاها باید حفظ بشود. باید به سراغ اقتصاد منطقه‌ای برویم، عزت همۀ مناطق باید حفظ بشود و نباید برخی مناطق، فدای مناطق دیگر بشوند. ولی ما الان در کشور، یک‌سری مناطق محروم داریم و یک‌سری مناطق برخوردار.
  • امام صادق(ع) یکی از رفقایش را دید (مثلاً در حدود ساعت ده صبح بود) به او فرمود: عزتت را حفظ کن! گفت آقا عزت چیست؟ مگر طوری شده است که می‌گویید عزتت را حفظ کن؟ فرمود چرا سرِ کار نرفتی؟ «یَا عَبْدَاللَّهِ احْفَظْ عِزَّکَ قَالَ وَ مَا عِزِّی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ غُدُوُّکَ إِلَى سُوقِکَ وَ إِکْرَامُکَ نَفْسَک‏» (تهذیب‌الاحکام/ج۷/ص۴) یعنی همین‌که سرِ کار می‌روی، درواقع داری خودت را اکرام می‌کنی.
  • در روایت دیگری، امام‌صادق(ع) به یکی از دوستانش می‌فرماید: چرا عزت خودت را حفظ نکردی؟ چرا امروز می‌بینم که سراغ عزت خودت نرفته‌ای؟ گفت: منظورتان چیست؟ فرمود: چرا نرفتی سرِ کار؟ گفت: امروز در یک تشییع جنازه شرکت کرده بودم… (مَا لِی أَرَاکَ تَرَکْتَ غُدُوَّکَ إِلَى عِزِّکَ قَالَ جَنَازَةٌ أَرَدْتُ أَنْ أَحْضَرَهَا قَالَ فَلَا تَدَعِ الرَّوَاحَ إِلَى عِزِّک؛ تهذیب‌الاحکام/ج۷/ص۴) این کلام حضرت نشان می‌دهد که سرِ کار رفتن، مساوی است با عزت و کرامت.

دولتی که زمینۀ کار را فراهم می‌کند، دارد به مردم عزت می‌دهد/ دولت کریم، به «کارآفرینی» بها می‌دهد

  • دولتی که کار تولید می‌کند و زمینۀ کار را برای مردم فراهم می‌کند، او دارد عزت مردم را پدید می‌آورد. حالا این روش، از نظر اقتصادی به‌صرفه هست یا نه؟ رسماً بعضی از اقتصاددان‌ها می‌گویند: «خودت را معطلِ مردم نکن! اگر شده با سرمایه‌گذاری خارجی و کارخانه‌های بزرگ و… جامعه را باید پولدار کنی و بعدش از صدقه‌سرِ اینها، به بقیۀ مردم هم یک‌چیزی می‌رسد، مثلاً با انواع بیمه‌های بیکاری و…» این‌جور افکار ممکن است بعضی وقت‌ها مردم را قلقلک بدهد و بعضی‌ها بگویند: «خُب اینکه بد نیست! یک پولی هم به ما بدهند، بقیه‌اش مهم نیست!»
  • ما که از تولید ثروت صحبت می‌کردیم، منظورمان تولید ثروت به اضافۀ کرامت و عزت انسان‌ها است، نه اینکه ثروتِ بادآورده به‌دست بیاوریم و بیکار باشیم! دولت کریم، دولتی است که به «کارآفرینی» بها بدهد و خدمتگزار افراد کارآفرین باشد.

چرا کشور ما در سختیِ ایجاد کسب و کار، باید جزو سخت‌ترین کشورها باشد؟!

  • چرا کشور ما در سختیِ ایجاد کسب و کار، باید جزو سخت‌ترین کشورها باشد؟ این یعنی کرامت نیست. مجلس برای این منظور، چه‌کار کرده است؟
  • خیلی‌ها دغدغۀ اصلی‌شان این است که مدیران جامعه، دزد نباشند، اما دغدغۀ بنده این است که مدیران جامعه، بی‌عرضه نباشند. هم مدیران دزد باید محاکمه شوند، هم مدیرانی که برای مردم، درست کار نمی‌کنند.
  • در مدیریت جامعه، یک معنای کرامت این است که «شغل ایجاد بشود» و همان‌طور که رهبر انقلاب فرمود: اقتصاد مقاومتی شرطش این است که مردم در آن مشارکت فعال داشته باشند. شاید برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید در بانک‌ها یک تحولی پیدا بشود و بانک‌ها باید صرفاً بنگاه نگهداری پول باشند؛ مثل خیلی از کشورهای دیگر.

چه موانعی بر سرِ راه ایجاد شغل، سرمایه‌گذاری و تعاونی‌ها  وجود دارد؟

  • الان بعضی‌ها پول خودشان را در بانک می‌گذارند و در سال، مقداری سود می‌گیرند. حالا اگر این فرد بخواهد با پول خودش یک کارخانه‌ای راه بیندازد(مثلاً به همراه دوستانش) چه موانعی سر راهش هست؟ یکی اینکه به دوستانش اعتماد نمی‌کند که سرمایه‌های خودشان را جمع کنند و کارخانه بزنند. حتی خیلی از مذهبی‌ها هم در این زمینه، به همدیگر اعتماد نمی‌کنند.
  • دوم اینکه دولت نمی‌آید از این سرمایه‌ها حمایت کند. مثلاً ما یک‌سری سازوکار قانونی نداریم که از تعاونی‌های حقیقی حمایت بشود، یعنی این‌طور نیست که مردم بگویند: «اگر من پولم را در یک تعاونی بگذارم و شکست بخورم، دولت جبران می‌کند» الان دولت چه‌کار می‌کند؟ مثلاً یک کسی از بانک وام گرفته و از خارج، خودرو وارد کرده است، ولی الان می‌گوید «ندارم که پول را به بانک برگردانم!» دولت هم می‌گوید: «خُب ندارد دیگر! باید صبر کنیم» ما می‌گوییم: همین صبر را برای قرضی که چهارتا تعاونی گرفته‌اند و الان دچار مشکل شده‌اند، انجام می‌دادید، نه برای پس‌گرفتن پولی که صرف واردات خودرو می‌شود.

«رشد اقتصادی پایدار» وقتی است که عزت اقتصادیِ تک تک افراد رعایت بشود

  • رشد اقتصادی پایدار وقتی است که عزت اقتصادیِ تک تک افراد رعایت بشود، در این صورت، ببینید مدیران جامعه چه روحیه‌ای باید پیدا کنند؟ نمایندگان مجلس چه روحیه‌ای باید داشته باشند؟
  • الان بعضی از کارخانه‌های دولتی-که دارند ضرر می‌دهند- بناست به فروش گذاشته بشوند، ولی مثلاً در برخی موارد می‌گویند «نمایندۀ مجلس نمی‌گذارد» می‌گوییم: «چرا نمی‌گذارد؟ اینکه خوب است؛ شهرش آباد می‌شود، چون بخش خصوصی حتماً کارخانه را بهتر اداره می‌کند» می‌گویند: فلان نماینده نمی‌گذارد، چون اگر این کارخانه دولتی باشد، آن نماینده تعدادی از آدم‌های خودش را وارد این کارخانه می‌کند و… اگر این کارخانه خصوصی بشود، رانت‌خواری‌هایش را چطوری انجام بدهد؟ او دارد نفوذ اجتماعی‌اش را از طریق این کارخانۀ دولتی انجام می‌دهد، لذا اجازه نمی‌دهد که خصوصی بشود.
  • این‌گونه افراد، شخصیتاً کریم نیستند و به درد مدیریت نمی‌خورند. یک مدیر خوب، باید چه روحیه‌ای و چه شخصیتی داشته باشد؟ یکی اینکه مثل داور در زمین فوتبال باشد، دوم اینکه مثل مربی برای تیم فوتبال باشد، سوم اینکه مثل مدیر پشتیبانی‌کنندۀ تیم باشد. هیچ‌کدام از اینها خودشان گل نمی‌زنند، بلکه بچه‌ها را پرورش می‌دهند و پشتیبانی می‌کنند تا بچه‌ها بتوانند گل بزنند. یک فرماندار، یک استاندار، یک نمایندۀ مجلس و یک وزیر هم باید این‌طوری باشند. این یک روحیه و یک رویه است!

هر مشکلی می‌بینیم ناشی از بی‌شخصیتی برخی از مدیران مملکت است

  • برخی از کارخانه‌دارها می‌گویند: «دولت می‌گوید که ما برای هرچیزی ارز نمی‌دهیم، فقط برای وارداتِ ضروری می‌دهیم تا کارِ کارخانه‌ها راه بیفتد» اما وقتی برای همان واردات ضروری می‌رویم در صفِ گرفتن ارز قرار می‌گیریم، موانع زیادی سرِ راه ما قرار می‌گیرد و می‌بینیم که با دلال‌ها سر و کار داریم و باید ارز را-از دلال‌ها- بخریم که گران‌تر است و…
  • دولتمرد باید مثل یک پدر دلسوز باشد، باید مأمور بگذارد که ببیند مشکل کارخانه‌دارها چیست؟ خود دولت باید برود دنبال کارخانه‌دارها و ببیند نیازهای ضروری آنها چیست؟ باید به مشکلات آنها رسیدگی کند. اما چه شخصیت‌هایی باید این کار را بکنند؟
  • هر مشکلی می‌بینید مال بی‌شخصیتی برخی از مدیران مملکت است، واقعاً مشکلات مملکت ما قابل حل است و کارخانه‌های‌مان قابل توسعه است. ما خودمان می‌توانیم رونق اقتصادی ایجاد کنیم و این ربطی به تحریم‌ها ندارد؛ اما چه چیزی لازم دارد؟ شخصیت کریمانۀ مدیریت اجرایی کشور را لازم دارد.

سرِ نخ انتخاب «مدیران کریم» دست مردم است؛ هم برای دولت و هم برای مجلس

  • حالا مدیران کریم، از کجا به‌دست می‌آیند؟ یک سرِ نخش دست مردم است. نماینده‌های مجلسی انتخاب کنید که باشخصیت باشند؛ هم خودشان اهل کرامت باشند و هم رعایت‌کنندۀ کرامت مردم باشند. سر نخ دیگرش هم باز در دست مردم است؛ رئیس‌جمهورِ کریم، اهل کرامت و تأمین‌کنندۀ کرامت مردم انتخاب کنید. هر سیاستمداری که در گفتارش شارلاتان‌بازی در بیاورد، کریم نیست.
  • وقتی سیاستمدار، یک رفتار غیرکریمانه و فرعون‌مسلکانه انجام بدهد، از آن بالا یک دومینویی آغاز می‌شود که آخرش می‌شود فساد، رشوه، رانت و حتی فساد فرهنگی و حتی بی‌حجابی! برای مذهبی‌ها و حوزۀ علمیه متأسف هستم که بعضاً از رفتار غیرکریمانۀ مدیران جامعه (که عامل بسیاری از مشکلات و فسادهاست) انتقاد نمی‌کنند و صرفاً به بی‌حجابی کف خیابان اعتراض می‌کنند.

چرا برخی علما با مشروطه مخالف بودند؟ چون راه حضور شارلاتان‌های نفوذیِ انگلیس را به ادارۀ کشور باز می‌کرد

  • آقای بهجت(ره) می‌فرماید: بعضی‌ها عجب هوشی دارند، عجب آینده‌نگری‌ای دارند! تا «مشروطه» مطرح شد، گفتند: اینها می‌خواهند مملکت را بی‌حجاب کنند! درحالی‌که مشروطه، اصلاً ربطی به حجاب نداشت؛ اما برخی از علمای آن دوره، این را گفته بودند و دیدید که چند سال بعد از مشروطه، رضاخان آمد و بی‌حجابی را رواج داد. آقای بهجت(ره) این مطلب را چندبار با تعابیر مختلف بیان کرده و می‌فرماید که آن علما، چطوری این را فهمیده بودند؟
    و  البته «مشروطه» از یک جهاتی خوب است، بالاخره یک‌عده‌ای انتخاب می‌شوند و به مجلس می‌روند و قانون اساسی نوشته می‌شود و پادشاهی مشروط می‌شود، یعنی به‌ظاهر چیز خوبی است، پس چرا آن علما، به مشروطه ایراد گرفته بودند؟ چون مشروطه راه حضورِ شارلاتان‌های سیاسی و نفوذی‌های انگلیس را در ادارۀ کشور باز می‌کند، لذا آخرش یعنی فساد!
  • آیت‌الله بهجت(ره) یک مثال دیگر هم در این‌باره مطرح می‌کند و می‌فرماید: تا مشروطه را خواستند شروع کنند، شیخ‌فضل‌‌الله نوری فرمود: اینها آخوندها را از بین می‌برند! به ایشان گفتند: مشروطه را خودِ آخوندها امضا کردند؛ مثل آخوند خراسانی! آقای بهجت(ره) می‌فرماید: شیخ‌فضل‌الله نوری باهوش بود و درست متوجه شده بود. چند سال بعد شروع کردند یکی‌یکی اعدام کردند و از خود شیخ‌فضل‌الله نوری هم شروع کردند!

اگر سیاسیون، کریمانه برخورد نکنند، دومینوی فساد در جامعه آغاز می‌شود

  • سیاسیون و مدیران جامعه باید «کریم» باشد؛ حالا شاخصِ این کریم‌بودن را در اصل بعدی مدیریت بیان خواهیم کرد. اگر یک سیاسی، کریم نباشد و کریمانه برخورد نکند، مثلاً در صحبت‌هایش چرت و پرت بگوید، لودگی و مسخره‌بازی دربیاورد و… یک دومینویی شروع می‌شود که فساد اقتصادی و تعطیلی کارخانه‌ها یکی از آنها است! یکی دیگر این است که آمار طلاق افزایش پیدا می‌کند! اما فهمیدن ارتباط این چیز‌ها با هم، نیاز به فهم عمیق دارد.
  • امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامۀ مالک اشتر می‌فرماید: «وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» (نهج‌البلاغه/نامه۵۳) ستون دین، قدرت امت اسلامی و قدرت اسلام، همین مردم عادی کوچه و بازار هستند، «فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ وَ مَیْلُکَ مَعَهُمْ» پس دلت با اینها باشد «وَ لْیَکُنْ أَبْعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنْکَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَکَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَایِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا» دورترین آدم از تو چه کسی باشد؟ تو به عنوان مدیر، باید از چه کسی بیشتر از همه بدت بیاید؟ از کسی که عیب مردم را پیش تو می‌گوید! البته همین مردمی که عمود خیمۀ دین هستند و عماد و تکیه‌گاه دین هستند، یک عیب‌هایی هم دارند اما چه کسی باید عیب‌های مردم را بپوشاند؟ والیِ جامعه، باید عیب‌ها را بپوشاند، نباید این عیب‌ها را آشکار کنی!
  • بعد می‌فرماید: «فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ» هرچیزی از این عیب‌ها برایت ظاهر شد، تو بپوشان! (حالا این سؤال پیش می‌آید: خُب اگر این عیب‌ها از من پنهان شد که زیرآب من را می‌زنند!) اگر یک کاری کردی که دیگر هیچ‌کسی پیش تو عیب نمی‌گوید و از بس کریمانه برخورد کردی، زبان چربِ عیب‌جویان و عیب‌گویان را بریدی، در این‌صورت، طبیعتاً یک چیزهایی از تو مخفی می‌ماند! ولی می‌فرماید: «وَ اللَّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ» آنها را به خدا بسپار، خدا خودش با آنها برخورد می‌کند.

پیامبر(ص): می‌توانستم منافقین را به شما معرفی کنم، اما کریمانه برخورد کردم!

  • رسول خدا(ص) در خطبۀ غدیر، صدا زد: «سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِینَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِالْإِسْلَامِ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ» (احتجاج/۱/۵۹) من از جبرئیل خواستم که من را معاف کند از اینکه ولایت علی‌بن‌ابیطالب(ع) را به شما معرفی کنم؛ به‌خاطر کثرتِ منافقین و قلّت متقین. و بعد می‌فرماید: یک آدم‌هایی هستند که نمی‌گذارند علی(ع) بر مسند بنشیند.
  • و بعد می‌فرماید: «وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّیَ بِأَسْمَائِهِمْ لَسَمَّیْتُ- وَ أَنْ أُومِیَ إِلَیْهِمْ بِأَعْیَانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ فِی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ» من اگر می‌خواستم، می‌توانستم همین الان در بین جمعیت، نشان بدهم چه کسانی منافق هستند و اگر می‌خواستم، همین الان دلیلش را هم می‌گفتم و روشن می‌کردم چه کسی منافق است. اما به خدا، من کریمانه برخورد کردم!

رئیس‌جمهور ما در انتخابات و بعد از انتخابات کریمانه برخورد نکرد!

  • رئیس‌جمهور ما در انتخابات و بعد از انتخابات کریمانه برخورد نکرد! ایشان نه‌تنها به دو قطبی‌سازی که روش فرعون‌چه‌ها است اقدام کرد و نه‌تنها سعی کرد عیوب را آشکار بکند، یک کار بزرگ‌تر هم انجام داد؛ تهمت هم زد! گفت: «اینها می‌خواهند دیوار بکشند» درحالی‌که کسی نمی‌خواست دیوار بکشد. او تمسخر هم کرد؛ درحالی‌که آدم کریم هیچ‌وقت مسخره نمی‌کند! با این برخوردهای غیرکریمانه، اقتصاد مملکت درست نمی‌شود، فرهنگ هم درست نخواهد شد، رانت‌خواری هم زیاد می‌شود! شورای نگهبانی هم نداریم که مثل داور فوتبال، وسط زمین کارت قرمز بدهد، نمی‌دانم قانونش را نداریم یا اینکه اجرا نمی‌کنیم؟
  • بعضی‌ها هم به عنوان حزب‌اللهی‌گری کریمانه برخورد نمی‌کنند. بنا نیست ما به روش غیرکریمانه، دزد بگیریم! اگر این‌طور بود که اصلاح امور زیاد سخت نبود و مسئله این‌قدر کش پیدا نمی‌کرد!
  • أمیرالمؤمنین(ع) هم اگر می‌خواست کریمانه برخورد نکند که راحت می‌توانست اوضاع را درست کند! حضرت می‌فرماید: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِی یُصْلِحُکُمْ هُوَ السَّیْفُ» (ارشاد مفید/۱/۲۸۱) من می‌دانم آن چیزی که شما را درست می‌کند شمشیر است! (البته نه اینکه همۀ مردم را با شمشیر بزند، بلکه کافی بود،  چند نفر را گردن بزند) بعد می‌فرماید: «وَ مَا کُنْتُ مُتَحَرِّیاً صَلَاحَکُمْ بِفَسَادِ نَفْسِی» من خودم را فاسد نمی‌کند برای اینکه بخواهم شما را درست کنم. «وَ لَکِنْ سَیُسَلَّطُ عَلَیْکُمْ بعْدِی سُلْطَانٌ صَعْبٌ لَا یُوَقِّرُ کَبِیرَکُمْ وَ لَا یَرْحَمُ صَغِیرَکُمْ وَ لَا یُکْرِمُ عَالِمَکُمْ» ولی به این زودی‌ها یک‌کسانی بر شما مسلط خواهند شد که احترام و کرامت شما را رعایت نمی‌کنند و آن‌وقت خواهید دید چطور با زور شمشیر بر شما حکومت می‌کنند…

الان برخی فرعون‌چه‌ها با «عملیات روانی» زورگویی می‌کنند

  • الان ما فرعون‌چه‌ای نداریم که بخواهد با شمشیر، زور بگوید، اما فرعون‌چه‌هایی داریم که با جنگ روانی این کار را بکنند. اگر عملیات روانی در یک سیاست‌مدار دیدید، بدانید که او فرد پلیدی است! حالا چرا این‌قدر به موضوع «زبان» اهمیت می‌دهیم؟ یک آیه‌ای در قرآن داریم که می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً» (احزاب/۷۰) ای کسانی که ایمان دارید تقوای الهی را داشته باشید و درست حرف بزنید! گفته می‌شود که رسول خدا(ص) هر جمعه این آیۀ قرآن را در خطبۀ نماز جمعه بیان می‌کردند؛ یعنی در حاکمیت اسلامی این آیۀ قرآن، آیۀ کلیدی و مهمی است.
  • اگر رعایت کرامت و عزت نفس را در ادارۀ جامعه ادامه بدهیم، هم صحنۀ سیاسی قشنگ می‌شود، هم ادبیات و رفتار سیاسیون، درست می‌شود، نحوۀ کارآفرینی کردن برای جوان‌ها هم عالی خواهد شد. چند سال است که رهبر انقلاب در هفتۀ دولت، وقتی هیئت دولت نزد ایشان می‌روند، پدرانه و مشفقانه به آنها تأکید می‌کنند: «کارآفرین‌ها را تشویق کنید»
  • شخصیت یک مدیر در جامعۀ اسلامی ، شخصیت ویژه‌ای است؛ این مدیر خیلی به شخصیت تک تک افراد جامعه احترام می‌گذارد، به‌حدی که رسول‌الله الاعظم(ص) می‌نشست و با آدم‌های بی‌مقدار گفتگو می‌کرد و هیچ‌کدام از آنها را مسخره نمی‌کرد، درحالی‌که منافقین و  مخالفینِ حضرت هم در بین آنها بودند، این‌قدر به آنها احترام می‌گذاشت که دیگران اصلاً فکر نمی‌کردند این فرد، عیبی هم دارد. شیوۀ حضرت این‌طور بود که اگر کسی یک عیبی دارد (یک مرضی در قلبش هست) خود مردم باید بفهمند و او را بشناسند.

کسی که در انتخابات، عزت رقیبش را حفظ نکند، شایستۀ مدیریت نیست و باید کنار برود

  • شیوۀ رسول‌خدا(ص) آن‌طور بود، ولی متاسفانه در جامعۀ ما، اگر یک عیبی در کسی ببینند، چه‌کار می‌کنند؟ اگر رهایشان کنید، سر همدیگر را می‌کَنند و رسانه‌های خبیث بی‌بی‌سی‌چی، اصلاً این را جزو کار حرفه‌ای و رسانه‌ای خود می‌دانند! می‌گویند: این شیوۀ کار حرفه‌ای در رسانه است! یعنی این را حرفه‌ای‌گری می‌دانند و کسی هم نهی از منکر نمی‌کند! بعضی‌ها هم به عنوان حزب‌اللهی‌گری می‌آیند از همین روش‌ها استفاده می‌کنند.
  • اینها اصول مدیریت است، مدیریت باید کریمانه باشد و باید عزت آدم‌ها را حفظ کند. اگر در انتخابات دیدید کسی عزت رقیبش را حفظ نکرد، چنین کسی شایسته نیست و باید کنار برود و از عرصۀ رقابت، حذف بشود.
    (الف۲-ن۲)

خوارج‌مسلک‌ها می‌گویند «خانواده مدیر نمی‌خواهد!» / مهم‌ترین مشکل خانواده در ایران حل مسئلۀ مدیریت است/ بی‌بندوباری در آخرالزمان، ناشی از مخدوش‌کردن مدیریت خانواده است

دوشنبه ، 9 سپتامبر 2019 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

چرا انسان به مدیریت احتیاج دارد؟

  • چرا انسان به مدیریت احتیاج پیدا می‌کند؟ چرا در حیات بشر، یک عنوان، یک شغل یا فعالیت به‌نام «مدیریت» مطرح شده است؟ وقتی شما اهداف متعدد و بعضاً متنوعی داشته باشید، وقتی شما نیازهای مختلفی داشته باشید، وقتی شما چند نوع امکانات و ابزار داشته باشید، وقتی شما چند نفر باشید و برای هرکدامتان ملاحظات مختلفی داشته باشید، در این‌صورت مجبور هستید برنامه‌ریزی کنید و اقدامات را شمرده و حساب‌شده انجام بدهید و برای افراد، تقسیمِ نقش کنید. افراد هم مجبور هستند نسبت‌های‌شان را با همدیگر مشخص کنند. لذا نیاز به حقیقتی پدید می‌آید به نام «مدیریت»!
  • مدیریت، شامل شناسایی محیط (محیطی پر از تنوع نیازها، امکانات، اقتضائات و ملاحظات) و به‌کارگیری انواع امکانات و ابزار و سازماندهی افراد برای رسیدن به اهدافی است که آنها هم تعیین تکلیف شده‌اند و در واقع تعیین تکلیف آن اهداف یعنی مدیریت.

انسان به مدیریت مجبور است؛ به‌خاطر تنوع نیازها و علاقه‌مندی‌ها و امکاناتش

  • روی «تعدد و تنوع» به‌عنوان یک گوهر مرکزی در مدیریت، خیلی باید توجه و تأمل کرد. چون ما مثل حیوانات، موجودات بسیطی نیستیم که یک هدف داشته باشیم. لذا برای حیوانات، مدیریت معنا ندارد. البته در حیوانات هم یک سطوحی از مدیریت را می‌بینیم که به‌صورت غریزی انجام می‌شود ولی به‌طور کلی مدیریت، مسئلۀ حیوان نیست. مثلاً زنبور عسل را در نظر بگیرید؛ این زنبورها یک هدف دارند، اگرچه برای زنبورها یک ملکه‌ای وجود دارد اما ملکۀ زنبورها مدیر نیست، یک زاینده است که موجب تکثیر نسل می‌شود.
  • مدیریت، مسئلۀ انسان است؛ چون انسان با تنوع نیازها، با تنوع علاقه‌مندی‌ها و با تنوع امکانات و ابزار مواجه است. مثلاً شما برای غذا خوردن‌تان مجبور هستید مدیریت کنید؛ چون یک نوع غذا نیست و چون یک نوع نیاز به غذا ندارید، نیازهای‌تان هم متنوع است. اینکه اول به کدام نیاز باید بپردازیم، می‌شود مدیریت.
  •  مدیریت فرایندی است که انسان به آن مجبور است به‌خاطر تنوعی که در درون خودش و در بیرون خودش با آن مواجه است. حالا اگر کسی مدیریت نکرد، حرکتش در زندگی مانند سُر خوردن یک قلوه‌سنگ در رودخانه است، یعنی همین‌طوری از آن بالای رودخانه به سمت پایین می‌آید و در برخوردِ تصادفی با اشیاء به یک شکلی در می‌آید؛ یا خرد می‌شود یا می‌شکند یا تصادفاً شکل خوبی پیدا می‌کند.

آغاز دین‌داری از ایمان به خدا نیست؛ از نیاز انسان به مدیریت و برنامه است

  • مدیریت، زندگی انسان را توأم با برنامه‌ قرار می‌دهد و خداوند ما انسان‌ها را طوری آفریده است که بدون مدیریت نمی‌توانیم زندگی کنیم، اما حیوان‌ها می‌توانند! مثلاً می‌گویند گربه وقتی مریض می‌شود میل پیدا می‌کند به یک چیزی که همان دوای او است. منتها دربارۀ انسان این‌طوری نیست؛ انسان خیلی وقت‌ها به یک غذایی میل پیدا می‌کند که اتفاقاً به ضررش است.
  • حیوان مثل یک قلوه‌سنگی که در مسیر رودخانه سُر می‌خورد و جلو می‌رود، زندگی می‌کند، ولی انسان نه! انسان مجبور است خودش را مدیریت کند. تا به یک چیزی میل پیدا کرد، باید بگوید «صبر کن ببینم، من چندتا چیز را دوست دارم؟ من که فقط همین یک‌چیز را دوست ندارم!» تا به چیزی نیاز پیدا کرد، باید به خودش بگوید «صبر کن، من نیازهای دیگری هم دارم!» این اولِ مدیریت، اول انسانیت و اول دین‌داری است. آغاز دین‌داری از همین «صبر کن» است.
  •  آغاز دین‌داری از ایمان به خدا نیست. این معنویت است که آغازش ایمان به خداست و فرجامش ایمان به خداست و مسیرش سیر و سلوک الی‌الله است. دین یعنی یک نوع برنامه، و برنامه هم مال کسی که خودش برنامه بخواهد، کسی که مثل آن قلوه‌سنگِ داخل رودخانه، می‌خواهد زندگی کند که برنامه نیاز ندارد!

بچه‌های ما در مدرسه چگونه دین‌داری یاد می‌گیرند؟

  •  بچه‌های ما در مدرسه چگونه دین‌داری یاد می‌گیرند؟ متأسفانه به یک شیوۀ غلط! اول به او می‌‌گویند «به خدا ایمان بیاور!» یعنی معنویت را اول به آنها یاد می‌دهند و بعد هم بدون اینکه به او گفته باشند «تو برنامه می‌خواهی، تو باید مدیریت بلد باشی، تو باید خودت را و زندگی‌ات را مدیریت کنی» به او می‌گویند: «این خدا یک دستوراتی داده است، گوش کن و الا می‌روی جهنم!» به این‌ترتیب، باعث می‌شوند که از دین بدش بیاید. حالا ببینید با این شیوۀ آموزش دین در نظام تعلیم و تربیتی، بچه‌ها چه برداشتی از دین پیدا می‌کنند؟!
  • حرفی نیست که بین ایمان به خدا و دین‌داری، یک رابطه‌ای برقرار کنیم و بگوییم که «ایمان مؤثرترین عاملِ تقویت انگیزۀ انسان برای دین‌داری است» ولی بنده تصور می‌کنم که دین‌داری را از نیاز انسان به برنامه(که جزئی از مدیریت است) و نیاز انسان به قدرت و هنر مدیریت و نیاز انسان به تدبیر شروع کنیم و در بازی‌های بچه‌ها از مهدکودک، این را شروع کنیم.

بازی‌هایی برای بچه‌ها تهیه کنیم که برنامه‌ریزی و مدیریت را به آنها یاد بدهد

  • بازی‌هایی که انسان را «برنامه‌ریز» بار بیاورد و بازی‌هایی که انسان را مدیر بار بیاورد؛ برای این بازی‌ها هرچقدر پول بدهید و برای بچه‌های‌تان بخرید، اشکالی ندارد و بچه‌ها هم هرچقدر این بازی‌ها را اجرا کنند اشکالی ندارد.
  • بازی‌ها را به سمت قمار نبرید. حمار، قمار بازی می‌کند! قمار چیست؟ شانس است! بازی‌های شانسی مثل «مار پله» هیچ‌وقت بازی نکن! برای اینکه اولاً تو حرکت خودت را برنامه‌ریزی نمی‌کنی بلکه «تاس» می‌اندازی و روی شانس، جلو می‌روی و می‌گویی «ببینیم چی می‌آید؟» این اولین قدم برای فاصله گرفتن از انسانیت است! ای کاش یک افراد طنزپرداز و حکیمی پیدا کنیم که یک برنامه‌هایی در تلویزیون برای ما اجرا کنند و ما تنفر پیدا کنیم از شباهت به حیوانات!
  •  چه بسا یک بازی‌ای مثل شطرنج، خیلی به انسانیت، به تقوا و به دیانت نزدیک‌تر باشد (البته نه اینکه شطرنج را به‌عنوان قمار، بازی کنند) و شما حکم امام(ره) را دربارۀ شطرنج دیده‌اید.
  • بازی‌هایی که به ما مدیریت و برنامه‌ریزی را یاد بدهند، این بازی‌ها دارند ما را آماده می‌کنند برای وارد شدن به زندگی جدی، یعنی دین‌داری! گاهی بهترین معلم دینیِ ما، می‌شود معلم ریاضی یا معلم علوم و … معلم‌های مختلف هرکدام می‌توانند یک‌جور معلم دینی باشند؛ اگر حساب‌شده بودن و برنامه‌ریزی و مدیریت را به ما یاد بدهند.
  •  بعضی‌ها اساساً آدم‌های حساب‌شده‌ای هستند و مدیریت یک نوع حساب‌گری است. خدا هم بی‌حساب و کتاب برخورد نمی‌کند، موفقیت‌ها هم بی‌حساب و کتاب نیست!

در مدرسه چگونه بچه‌ها را اهل برنامه‌ریزی و مدیریت بار بیاوریم؟

  • دبستان کجاست؟ جایی که معلم بیاید با بچه‌ها واقعاً مثل آدم برخورد کند؛ مثلاً اینکه اول هفته بگوید «بچه‌ها بیایید برنامۀ این هفته‌مان را تنظیم کنیم» یعنی اجازه بدهد هرکسی برنامه‌ریزی کند، شما چه‌کار می‌کنی؟ شما چه‌کار می‌کنی؟ و… برنامۀ کلاس‌مان را چطوری مرتب کنیم؟ یک‌روز وقت بگذارند برای برنامه‌ریزی‌کردن. به‌جای اینکه یک قیفی بگذارند روی سر بچه‌ها و مدام مطالب را به مغز آنها تزریق کنند! این جنایت در حق دانش‌آموز است! یک روز تعطیل کنید و وقت را بگذارید برای برنامه‌ریزی! نترسید با این‌کار بچه‌ها بی‌سواد نمی‌شوند، بلکه اگر درست کار شود، دانشمند خواهند شد و از علم شما جلوتر خواهند زد.
  •  دوباره هفتۀ بعد، یک‌روز وقت بگذارید و بگویید: هفتۀ گذشته که برنامه‌ریزی کردیم، کجایش را موفق نبودیم؟ تو چطوری برنامه‌ریزی کردی؟ او چطوری برنامه‌ریزی کرد؟… بچه باید هفت‌سال با سرپرستی معلم، مدیریت و برنامه‌ریزی را تمرین کند. بعد از هفت سال، او را رها کنید و بگذارید خودش مدیریت کند، بگویید: «من به تو مشورت می‌دهم» در این صورت این بچه، آدم بار می‌آید. این انسان عاشق دین می‌‌شود، چون می‌بیند که در دین خیلی برنامه هست! اصلاً آدمی که اهل برنامه نیست فهم این را ندارد که دین را درک کند!

کسی که مدیریتِ خودش را یاد گرفت مدیریت بقیه را هم یاد می‌گیرد

  • چرا آدم به مدیریت نیاز پیدا می‌کند؟ چون چندجور نیاز دارد، چند نوع علاقه دارد، چندجور امکانات دارد و گاهی نیز به‌خاطر اینکه چند نفر هستند. البته تا آنجایی که پای نفرات دیگر به میان نیامده است، من خودم را باید مدیریت کنم. کسی که مدیریت خودش را یاد گرفت مدیریت بقیه را هم یاد می‌گیرد. لذا توصیه کرده‌اند که اول مدیریتِ خودت را یاد بگیر بعداً برو دیگران را مدیریت کن!
  • در خانواده چطور باید مدیریت کنیم؟ آیا همۀ افراد در خانه، همین‌طوری رها هستند و برنامه ندارند؟! اصلاً این‌طور نیست! حتی برنامه‌ریزی برای رفت و آمد آدم‌ها در اتاق‌های خانه و زمان‌بندی‌اش در آیۀ قرآن آمده است! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ؛ نور/۵۸) بچه‌ها کِی می‌توانند با اجازه یا بدون اجازه، توی این اتاق بروند؟ در این زمان‌ها اصلاً بچه نباید برود توی این اتاق و… این یعنی رفت و آمد در داخل خانه هم برنامه می‌خواهد.

دین چیست؟ برنامه‌ریزی برای زندگی

  • دین چیست؟ برنامه‌ریزی برای زندگی؛ برای خرج‌کردن پول، برای شیوۀ درآمد و.. وقتی در مورد سبک زندگی و برنامه‌ریزی برای زندگی و معیشت، از منظر دین صحبت می‌کنیم، خیلی‌ها استیحاش می‌کنند، چرا؟ برای اینکه حوزۀ علمیه بیشتر مباحثش تفکر است، نه تدبر و تدبیر.
  • تدبیر یعنی «چگونه می‌خواهی بچینی؟ چگونه می‌خواهی اقدام کنی؟» اما تفکر یعنی دلائل را بیاور یک چیزی را حقیقتش را اثبات کن. ما در حوزۀ علمیه بیش از هزارسال ضعیف بودیم، چون علما را می‌کشتند و علما می‌گفتند «در چنین شرایطی ما فعلاً مبانی را حفظ کنیم» لذا در حوزۀ علمیه بهترین فعالیت به نام «تفکر» وجود دارد. اما حوزۀ علمیه کمتر روی تدبر و تدبیر و برنامه‌ریزی کار کرده است.

برای زندگی شخصی‌مان نیاز به مدیریت و برنامه‌ریزی داریم

  •  ما برای زندگی شخصی‌مان نیاز به مدیریت و برنامه‌ریزی داریم. نه‌فقط برنامه‌ریزی، بلکه به نظارت، کنترل و حتی بررسیِ نتیجه هم نیاز داریم. قرآن می‌فرماید: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ» (عبس/۲۴) انسان باید نگاه کند چه می‌خواهد بخورد؟ یعنی باید غذاخوردن خودش را مدیریت کند.
  •  آیت‌الله بهجت(ره) می‌فرماید: گویا معروف است که اگر کسی چهل ساله بشود و دوای صحّت خود را نیابد، خیری در او نیست (در محضر بهجت/۳/۲۳۸) یعنی اگر بعد از چهل سال، ضعف‌های جسمی خودت و نقاط قوت جسم خودت را پیدا نکنی، طبع خودت را نشناسی، نفهمی با توجه به ویژگی‌های بدنت چه چیزهایی باید بخوری و چه چیزهایی نباید بخوری و چه چیزهایی برای بدنت ضرر دارد، خیری در تو نیست!
  • دین می‌گوید «مثل آدم زندگی کن!» اما بعضی‌ها فکر می‌کنند دین فقط به امور آسمانی و معنوی کار دارد و با زندگی کاری ندارد! شما ببینید چندتا حدیث دربارۀ بهداشت و تغذیه داریم! اما در کدام مساجد ما اینها را یاد می‌دهند؟! آن‌وقت نتیجه‌اش این می‌شود که خیلی‌ها نمی‌دانند، یبوست ام‌الامراض است و چطور باید با تغدیۀ صحیح، از آن جلوگیری کرد!
  • چرا ما این‌قدر از دست آموزش و پرورش ناله می‌زنیم؟ چون می‌گوییم: شما با این انسان چه‌کار دارید می‌کنید؟ جغرافیای وجود خودش را به او نشان بدهید، علوم تغذیه را به او یاد بدهید تا بفهمد چه غذایی را با چه غذایی باید خورد؟ چرا امام صادق(ع) فرمود من پای سفره‌ای که سبزی نباشد نمی‌نشینم؟ یعنی موضوع تغذیه این‌قدر مهم است!

ما وقتی بی‌برنامه هستیم، بی‌دین هستیم!

  • ما می‌گوییم: قدرت برنامه‌ریزی‌کردن را به بچه‌ها یاد بدهید. ما وقتی بی‌برنامه هستیم، بی‌دین هستیم! وقتی کسی ما را اهل مدیریت و برنامه‌ریزی بار نیاورده یعنی اهل دین بار نیاورده است.
  • مدیریت یعنی برنامه‌‌ریزی کردن. انسان حتی برای دستشویی رفتن هم باید برنامه‌ریزی داشته باشد. ببینید چندتا روایت در مورد دستشویی رفتن داریم؟ چرا قبل از خواب؟ چرا بعد از خواب؟ چرا یبوست ام الامراض است؟ چرا در کنار غذا باید سبزی خورد؟
  •  مدیریت یعنی هرچیزی که می‌خواهی به آن برسی، با برنامه به آن برسی. اصلاً دوست‌داشتنی‌هایت را فهرست کنی و بگویی «صبر کن ببینم می‌خواهم چه‌کار کنم؟ کدام‌یک از دوست‌داشتنی‌های‌ خودم را کِی باید برایش قدم بردارم و چه قدمی بردارم؟ اصلاً مدیریت، خودش خیلی جذاب است! خودِ عادت‌کردن به برنامه‌ریزی یک جاذبه‌ای دارد که آدم دوست دارد سطح برنامه‌ریزی و سطح دقتش را افزایش بدهد. همین مدیریتِ فردی و برنامه‌داشتن برای زندگی، شیرینی و زیبایی و جذابیت دارد، ولی ما یک فرهنگی داریم که اصلاً وارد مدیریت نمی‌شویم!

وقتی نقش‌ها بین چند نفر تقسیم می‌شود، مدیریت جنبۀ اجتماعی پیدا می‌کند

  • وقتی نقش‌ها متفاوت می‌شود و بین چند نفر تقسیم می‌شود، مدیریت جنبۀ اجتماعی پیدا می‌کند. مثلاً در خانه شاهد این مدیریت هستیم. از همین تفاوت زن و مرد (حتی قبل از اینکه بچه‌ها بیایند) مدیریت شروع می‌شود. شما دو نفر هستید با خواسته‌ها و سلایق متفاوت، باید بنشینید و مدیریت کنید؛ خواسته‌های خودتان را مدیریت کنید. مرد باید مدیریت کند، با مدیریت باید از زندگی با زنش لذت ببرد. زن هم باید مدیریت کند و با مدیریت از مردش لذت ببرد. مرد و زن، باید زبان خود را مدیریت کنند!
  •  مدیریت چیز عجیب و غریبی نیست! مدیریت از یک نقطه‌ای از دین شروع می‌کند که اگر به آن متقاعد شدی دین‌داری تا آخر برایت راحت می‌شود. اگر شما یک مدرسۀ اسلامی راه بیندازید و مدیریت‌کردن را به بچه‌ها یاد بدهید، غیرمذهبی‌ها هم می‌آیند بچه‌های‌شان را در این مدرسه ثبت‌نام می‌کنند. اگر این بچه، مدیریت را یاد بگیرد، پس فردا زیبایی‌های دین را می‌فهمد و از دین، حظ می‌برد. چنین کسی بَردۀ دیگران نمی‌شود، چون آدم هرزه‌ای نیست!

نقش مدیریت برای یک جامعه مثل نقش مدیریتِ تو بر خودت است

  • دربارۀ رابطۀ مدیریت و دین، یک‌مقدار توضیح داریم، حالا می‌خواهیم به این بحث بپردازیم که «چرا از مدیریت در خانواده و جامعه صحبت می‌کنیم؟ چرا از اخلاق در خانواده و جامعه صحبت نمی‌کنیم؟ چرا از معنویت در جامعه صحبت نمی‌کنیم؟»  حکما می‌گفتند: «ماهی از سر گنده گردد نِی ز دُم» نقش مدیریت برای یک جامعه مثل نقش مدیریتِ تو بر خودت است!
  • چقدر مدیریت در زندگی فردی مهم است؟ مثلاً گاهی با مدیریت صحیح، می‌توانید به ارزان‌ترین غذا، بهترین غذا و لذت‌بخش‌ترین غذا برسید. نقش مدیریت در زندگی خود تو چیست؟ نقش مدیر جامعه هم در جامعه همان است.

مدیریت جامعه این‌قدر مهم است که سیدالشهدا(ع) به‌خاطرش کشته می‌شود

  • مدیریت جامعه این‌قدر اهمیت دارد که سیدالشهدا(ع) به‌خاطرش کشته می‌شود! امام‌حسین(ع) در مقابل کسی قیام کرد که شایسته نبود مدیر جامعه بشود. مردم هم از ترس اینکه امام‌حسین(ع) مدیر جامعه نشود، ایشان را کشتند؛ این‌قدر فهم‌شان از مدیریت صحیح و مدیریت یک انسان خوب، پایین بود! حالا ببینید فهم مدیریت صحیح برای مردم چقدر اهمیت دارد. لااقل در ایام شهادت کسی که سر موضوع «مدیریت» شهید شده، خوب است دربارۀ مدیریت صحبت کنیم و به آن بپردازیم.
  •  مدیریت این‌قدر اهمیت دارد که می‌توان گفت: همۀ دین یعنی تدبیر! (کلمۀ تدبیر در عربی، درواقع همان معنای مدیریت را دارد) شما ببینید «عقل» چقدر در قرآن تأکید شده است! آن‌وقت أمیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هیچ عقلی مانند تدبیر نیست! «لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ» (کافی/۸/۲۰) عالی‌ترین جلوۀ عقل در مدیریت است.

پیامبر(ص): وقتی سه نفر شدید، یک نفر رئیس بشود

  • رسول خدا(ص) می‌فرماید: وقتی سه نفر شدید، یک نفر رئیس بشود «إذا کانوا ثَلاثَةً فَأَمِّروا أحَدَهُم ‏و تَوَکَّلوا عَلَى‏اللَّهِ و تَأَلَّفوا» (کنزالعمّال/ج۶/ص۷۱۷/ح ۱۷۵۴۹) بعد از اینکه فرمود «یک نفر رئیس بشود» می‌فرماید «با هم الفت داشته باشید» این یک دستور اخلاقی است، اما قبلش فرموده بود که برای خودتان رئیس و مدیر تعیین کنید. (این در آداب سفر ذکر شده است)
  • وقتی چند نفر به سفر می‌روند و یک نفر را رئیس تعیین می‌کنند، طبیعتاً او حاکمیت محض ندارد و بالاخره در طول سفر باهم الفت دارند، کمااینکه الان مرسوم است در سفرهای چندنفره، اول یک نفر را به‌عنوان مادرخرج تعیین می‌کنند و بعد، سفر را آغاز می‌کنند.

چه کسانی مدیریت‌گریز هستند؟ خوارج‌مسلک‌ها و هرزه‌ها!

  •  وقتی دربارۀ مدیریت صحبت می‌کنیم، لازم است روحیات مدیریت‌گریز و روحیات ضد مدیریتِ سالم و صحیح را هم بررسی کنیم. چون باید نقطۀ مقابلش را هم بگوییم «تعرف الاشیاء بأضدادها»
  • چه کسانی مدیریت‌گریز هستند؟ خوارج‌مسلک‌ها و هرزه‌ها! خوارج یک‌دفعه‌ای گفتند «اصلاً جامعه مدیر نمی‌خواهد!» اما وقتی دور همدیگر جمع شدند که قیام کنند، گفتند «حالا کی رئیس باشد؟» یک نفرشان که آدم ساده‌ای بود، گفت: «شما که تا الان می‌گفتید جامعه رئیس نمی‌خواهد، حالا چرا بین خودتان دارید رئیس تعیین می‌کنید؟» گفتند: «تو ساکت باش و حرف نزن!» این‌قدر خوارج دچار حماقت بودند!
  • خوارج نقش عجیب غریبی در ظهور دارند؛ هم در فتنه‌های قبل از ظهور، هم در فتنه‌های بعد از ظهور! بسیاری از بدی‌ها تا ظهور هست و بعد از ظهور ادامه پیدا نمی‌کند؛ جز خوارج‌مسلکی! باید دربارۀ خوارج‌مسلکی جداگانه صحبت کنیم.

بعضی‌ها در موضوع خانواده، خوارج‌مسلک هستند! می‌گویند «خانواده مدیر نمی‌خواهد!»

  • مدیریت، نیاز‌ ما انسان‌هاست. وقتی یک خانواده تشکیل می‌شود، احساسات یک نفر، به احساسات دو نفر، و نیازهای یک نفر، به نیازهای دو نفر تبدیل می‌شود. وقتی یک نفر شد دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر، اول باید تکلیف مدیریت را روشن کنیم و اینکه مدیر کیست؟
  •  بعضی‌ها در موضوع خانواده، خوارج‌مسلک هستند. چون خوارج هم می‌گفتند «اصلاً جامعه رئیس و حاکم نمی‌خواهد!» درحالی‌که أمیرالمؤمنین(ع) می‌فرمود: جامعه حاکم می‌خواهد، ولو حاکمش فاجر باشد (وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ؛ نهج‌البلاغه/خطبه ۴۰) حتی اگر حاکمش دزد باشد، بازهم اگر مدیریت نباشد، بدتر است! آن موقع یک نفر دزد است، اما وقتی مدیر نباشد همه‌ دزد می‌شوند و همه‌چیز به‌هم می‌ریزد.
  • در روز روشن، برخی آدم‌های به‌ظاهر باکلاس می‌گویند «خانواده مدیر نمی‌خواهد!» آدم یاد خوارج می‌افتد. دین سکولار چه دینی است؟ دینی است که هنوز تکلیف مدیریت را روشن نکرده، مدام حرف اخلاق می‌زند. همین دین سکولار اگر بیاید در خانواده، یک نوع سکولاریزم را در اخلاق خانواده می‌آورد و بدون اینکه تکلیف مدیریت خانواده را روشن کند مدام می‌گوید اخلاق‌تان باهم خوب باشد، باهم مهربان باشید، کلاً خوب باشید، به‌هم ظلم نکنید و…
  • فرض کنید یک عده‌ای را فرستاده‌اند داخل یک اتوبوس ولی راننده را مشخص نکرده‌اند و می‌گویند: «فعلاً بروید! همه‌تان سعی کنید مراقبت کنید!» درحالی‌که این وسط یک گواهی‌نامه‌ای لازم است و مسئولیت افراد باید مشخص شود.
    •  وقتی ۲۲نفر می‌روند در وسط زمین فوتبال بازی کنند، ببینید چند نوع مدیر برای اینها داریم؛ یک مربی داریم، یک کاپیتان داریم و یک داور داریم. اینها انواع مدیریت است.

بی‌بندوباری در آخرالزمان، ناشی از مخدوش‌کردن مدیریت خانواده است

  •  ما چرا در مورد اخلاق و خانواده صحبت نکردیم؟ دربارۀ اخلاق خانواده حرف زیاد زده شده است و همه هم بلد هستند. آن فسادی که جلسۀ قبل گفتیم که آخرالزمان در خانواده پدید می‌آورند، مرکزش این است که مدیریت خانواده را مخدوش می‌کنند.
  • وقتی هرزگی‌ و بی‌دینی‌-در اثر میل نداشتن به مدیریت و اینکه من دوست دارم هر کاری دلم خواست بکنم- وارد خانه بشود و در زندگی خانوادگی پدید بیاید، آمار طلاق همین چیزی می‌شود که در تهران هست!

وقتی مدیریت خوب را شناختیم خودمان مدیر خوب پیدا می‌کنیم

  • یادتان باشد ما دربارۀ «مدیر خوب یا مدیر بد» نمی‌خواهیم صحبت کنیم. توصیۀ اخلاقی‌کردن به مدیران، فرع ماجرا است و زیاد هم قصه را حل نمی‌کند. الان برای ما «مدیریت خوب» موضوعیت دارد نه مدیر خوب! یعنی می‌خواهیم ببینیم که یک مدیریت خوب چگونه است؟ ادارۀ خوب چگونه است؟ وقتی فهمیدیم که «مدیریتِ خوب، چگونه است؟» آن‌وقت خودمان می‌رویم و برای این پُست، یک مدیر خوب و لایق پیدا می‌کنیم.
  • مشکل ما این است که در جمهوری اسلامی خیلی از اوقات، تعریف نکرده‌ایم که «مدیریت خوب و اداره‌کردن خوب یعنی چه؟» آن‌وقت دنبال آدم خوب برای مدیریت می‌گردیم! لذا گاهی اوقات آدم‌های خوب ولی ناتوان را در برخی پست‌ها قرار می‌دهیم.
  • ما آدم خوب نمی‌خواهیم؛ مدیر خوب می‌خواهیم! مدیری می‌خواهیم که ادارۀ خوب بتواند انجام بدهد. آدم خوبی مثل حضرت لقمان حکیم را در نظر بگیرید! خدا فرمود: می‌خواهم به تو پیامبری هم بدهم، نظرت چیست؟ (در پیامبری هم نوعی مدیریت هست و به‌قول حضرت امام(ره) اصلش مدیریت است) لقمان گفت: خدایا وقتی شما دستور بدهی، من دیگر چه بگویم؟ خدا فرمود: تو الان می‌توانی نظر بدهی. گفت: اگر من نظر باید بدهم «من نمی‌خواهم» خدا فرمود خب باشد! معلوم شد که آقای لقمان، توان مدیریت ندارد. ولی جالب اینجاست که آقای لقمان خیلی آدم خوبی است، سخنان ایشان بیش از همۀ پیامبران در قرآن تکرار شده است، اما ایشان مدیر نبود. (یَا لُقْمَانُ هَلْ لَکَ أَنْ یَجْعَلَکَ اللَّهُ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ تَحْکُمُ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ… ؛عوالی اللئالی/ج‏۳/ص۵۱۷)
  •  رسول‌خدا(ص) به ابوذر فرمود: تو برای دو نفر هم رئیس نشو، تو خودت تا آخر خوب هستی، ولی مدیر نشو! (یَا أَبَا ذَرٍّ، إِنِّی أُحِبُّ لَکَ مَا أُحِبُّ لِنَفْسِی، إِنِّی أَرَاکَ ضَعِیفاً، فَلَا تُؤَمَّرَنَّ عَلَى اثْنَیْنِ؛ امالی طوسی/۳۸۴) کمیل، از اصحاب سرّ امیرالمؤمنین(ع) بود، اما حضرت با اینکه به کمیل یک پُست مدیریتی داده بود-بعد از اینکه دوبار در مدیریت و تصمیم‌گیری برای جنگ اشتباه کرد- به او فرمود: از این به‌بعد هرکاری خواستی انجام بدهی، از من اجازه بگیر! (فانظُر لا تَغزُوَنَّ غَزوَةً ولا تَجلُوَنَّ إلى حَرْبِ عَدُوِّکَ خُطوَةً بعدَ هذا، حَتَّى‏ تَستأذِنَنی‏ فی‏ ذلِک‏؛ مکاتیب‌الائمه/۲/۱۲۳)

اینکه مدیریت را در خانواده انکار کنیم، یک‌جور خوارج‌مسلکی است

  • ما سر نحوۀ اداره‌کردن و سر اصل مدیریت داریم صحبت می‌کنیم. هرکسی اصل مدیریت و نحوۀ اداره‌کردن را در خانه نپذیرد و دنبال حلش نباشد و دنبال تقسیم کار در خانواده نباشد، نادان است. این هم یک نوع حماقت است که هنوز تکلیف مدیریت روشن نشده است؛ مدام حرف اخلاقی بزنیم، این یک‌جور سکولاریزم است! و اگر این مدیریت را انکار بکنیم یک‌جور خوارج مسلکی است.
  • اینکه مدیریت را در خانواده انکار کنیم، خوارج‌مسلکی است، و اینکه مدیریت را در خانواده در نظر نگیریم و همه‌اش توصیۀ اخلاقی کنیم، یک نوع سکولاریزم است، این هم یک نوع حماقت است؛ کمااینکه در جامعه نمی‌شود مدیریت را در نظر نگرفت. نه اصل وجود مدیر قابل انکار است، ولو فاجر باشد( لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ؛ نهج‌البلاغه/خطبه۴۰) نه از شیوۀ مدیریت می‌توانیم بگذریم؛ ولو یک مدیر، آدم خوبی هم باشد اگر شیوۀ مدیریتش غلط باشد جامعه را به زمین خواهد زد.
  • ما باید توانمندی پیدا کنیم که بتوانیم مدیریت و تدبیر کنیم؛ برای خودمان یک‌جور، در خانواده یک‌جور، و در جامعه هم یک‌جور.
  • در جامعه‌ای که دخترهای آن تا وقتی دیپلم می‌گیرند، دربارۀ مدیریت خانواده تقریباً هیچ درسی نمی‌آموزند و پسرها تا وقتی دیپلم می‌گیرند، بویی از آموزش مدیریت خانواده به مشام‌شان نمی‌خورد و قبل از اینکه مسئلۀ مدیریت در خانواده را برای بچه‌های‌شان حل کنند مدام درس اخلاق به آنها می‌دهند، در چنین جامعه‌ای طبیعی است که خانواده دچار مشکل بشود.

مهم‌تر از اینکه مسئولین دزد نباشند این است که عرضۀ مدیریت داشته باشند!

  • اول باید تکلیف مدیریت را روشن کنیم که چه کسی، از چه جهتی رئیس است و حدود اختیاراتش چقدر است، بعد بنشینیم از اخلاق صحبت کنیم. نمی‌شود که شما تکلیف شیوۀ ادارۀ جامعه را مشخص نکنید و فقط بگویید «نمایندۀ مجلس باید باخدا باشد، باید دزد نباشد!» ما که نمی‌‌خواهیم امام‌جماعت انتخاب کنیم؛ می‌خواهیم برنامه‌ریز انتخاب کنیم! باید ببینیم این فردی که می‌خواهد نماینده شود، آیا قدرت برنامه‌ریزی دارد یا نه؟ اهداف کلان ملی را می‌فهمد یا نه؟ اگر جدول «SWOT» را جلویش بگذارید، می‌تواند فرصت‌ها، تهدید‌ها، نقاط قوت و ضعف را در یک محیط کوچک و در یک سازمان کوچک برای شما فهرست کند؟ اگر این‌طور نبود، طبیعتاً به درد نمی‌خورد.
  •  باید دنبال کسانی باشیم که قدرت برنامه‌ریزی و مدیریت دارند. همین‌که دزد نباشند کافی نیست! بیشتر از اینکه اهمیت دارد مسئولین دزد نباشند و رانت‌خواری نکنند، مهم است که عرضۀ مدیریت داشته باشند، فهم اداره‌کردن داشته باشند، قدرت برنامه‌ریزی راهبردی داشته باشند. طبق کلام أمیرالمؤمنین(ع)، اهمیت اصل مدریت بر فاجر بودن یا نبودن این مدیر، بیشتر است (لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ؛ نهج‌البلاغه/خطبه۴۰) پس اصل توان اداره‌کردن مهم‌تر از سلامت‌های حاشیه‌ای است.

در خانواده هم، اول باید تکلیف مدیریت روشن بشود

  •  در دین‌داری فردی، اول باید تکلیف مدیریت را مشخص کنیم و از خودمان بپرسیم «تو دربارۀ اینکه با برنامه زندگی کنی، نظرت چیست؟» پاسخ به این سؤال، تکلیف دین‌داری شما را مشخص می‌کند. در خانواده هم، اول باید تکلیف مدیریت روشن بشود که «مدیر در خانه کیست؟ و چگونه مدیریت می‌کند؟» وقتی تکلیف مدیریت مشخص شد، بعدش می‌توانید به نصیحت‌های اخلاقی بپردازید، البته در این‌صورت، دیگر زیاد نصیحت هم لازم نیست.
  • مدیر در جامعۀ اسلامی چگونه باید باشد؟ شیوۀ اداره‌کردن در جامعۀ اسلامی چگونه باید باشد؟ وقتی این مسئله حل شد، بعدش بقیۀ امور درست می‌شود؛ فرهنگ هم درست می‌شود، همه‌چیز درست می‌شود. مهم این است که فهم مدیریت را داشته باشیم و ضرورت اصل مدیریت را درک کنیم.

مهم‌ترین مشکل خانواده در ایران حل مسئلۀ مدیریت است

  • صهیونیست‌ها همان‌طوری که تلاش می‌کنند-با ترویج زندگی هرزه‌وار- قدرت مدیریت را از افراد بگیرند، صهیونیست‌ها همان‌طوری که می‌خواهند-با ترویج خوارج‌مسلکی- مدیریت‌پذیری را در جامعه از بین ببرند ، همان‌طوری هم مهم‌ترین کاری که در موضوع خانواده انجام می‌دهند، از بین‌بردن مدیریت در خانواده است!
  • مهم‌ترین مشکل خانواده در ایران حل مسئلۀ مدیریت است، مباحث اخلاقی بعد از این مطرح می‌شود. درصورتِ حل‌نشدن مسئلۀ مدیریت در خانواده، در کنارش هر توصیۀ اخلاقی تقریباً فایده ندارد و بعضاً حتی ضرر هم دارد! مثلاً شما توصیه می‌کنید که «مهربان باشید، انعطاف‌پذیر باشید!» درحالی‌که اصلاً مدیریت‌ها در خانواده جابجا شده و جایگاه زن و مرد عوض شده است، نقش زن را مرد دارد بازی می‌کند و نقش مرد را هم زن دارد بازی می‌کند، آ‌ن‌وقت انعطاف‌پذیری ممکن است به‌صورت کوتاه آمدنِ نابجا، ظهور پیدا کند و موجب شود بچه‌ها ضعیف بار بیایند!

اینکه در خانه‌ای دعوا نباشد، دلیل بر خوب‌بودنش نیست!

  •   مثلاً یکی از دوطرف، چون حوصله‌اش نمی‌آید که حرف بزند و جواب بدهد، کوتاه می‌آید و می‌گوید: «هرچه تو می‌گویی! خُب باشد؛ ول‌مان کن!» یا از ترس زبانِ تند و سم‌آلودِ طرف دیگر، مدام کوتاه می‌آید! آیا چنین خانواده‌ای خوب است؟! همین‌که از دم کوتاه بیایی خوب است؟ بچه در این خانه چطوری بار می‌آید؟ گیج و منگ!
  •   هر خانه‌ای که در آن دعوا نبود، دلیل بر این نمی‌شود که خوب باشد! هر دعوانشدنی در خانه لزوماً خوب نیست! ببعی‌وار در کنار همدیگر زندگی‌کردن و دعوا نکردن که هنر نیست! بعضی از دعواها، چالش‌ها و گفتگوهایی که مدیریت را در خانه تحکیم می‌بخشد و تعالی می‌بخشد و به مدیریت صحیح در خانه ثبات می‌دهد، خیلی بهتر از دعوا نکردن است! لذا اول تکلیف مدیریت را باید در خانواده روشن کرد، بعد به مسائل دیگر پرداخت.

چرا آخرین آمادگی برای ظهور، اصلاح وضع مدیریت در جامعه است؟

چهارشنبه ، 4 سپتامبر 2019 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

آخرین آمادگی ما برای ظهور «اصلاح مدیریت» است و نقص بزرگ ما اینجاست!

  •   موضوع بحث ما «آخرین آمادگی برای ظهور» است. چرا می‌گوییم «آخرین آمادگی برای ظهور، پرداختن به مدیریت است» درحالی‌که می‌توانستیم بگوییم «یکی از آمادگی‌هایی که برای ظهور باید پیدا کنیم، این است…»؟ وقتی می‌گوییم «آخرین آمادگی» یعنی بعد از این، عامل دیگری نیست و قبل از این، سایر عواملی که برای آمادگی ظهور لازم است، محقق شده است.
  • وقتی می‌گوییم «آخرین آمادگی ما برای ظهور، اصلاح مدیریت است» یعنی نقص بزرگ ما در اینجاست، قیام به حق در این بخش باید صورت بگیرد، در بخش‌های دیگر، آمادگی نسبی و آمادگی در حد لازم برای ظهور اتفاق افتاده است.

چه عواملی ما را برای ظهور آماده می‌کند؟ /اولین مقدمه برای ظهور، به ستوه آمدن از ظلم است

  • وقتی از «آخرین عامل» صحبت می‌کنیم باید درنظر بگیریم چه عوامل دیگری وجود دارد که ما را برای ظهور آماده می‌کند؟ در اینجا برخی از این عوامل را برمی‌شماریم: یکی از عواملی که زمانۀ ما را برای ظهور آماده می‌کند این است که ظلم زیاد بشود (البته این عامل به آمادگی خودِ ما ربطی ندارد بلکه زمانه را آماده می‌کند) و امروز در جهان می‌بینید که چقدر ظلم زیاد شده است.
  • این خیلی ناجوانمردانه است که آدم بگوید ظلم زیاد نشده است! نمونۀ کوچکی از این ظلم‌ها بمب‌هایی است که بر سر مردم یمن می‌ریزند، نمونۀ کوچکی از این ظلم‌ها قتل‌عامی است که در کشمیر صورت می‌گیرد، نمونۀ کوچکی از این ظلم‌ها غارت‌هایی است که در جهان اسلام دارد توسط مستکبران عالم صورت می‌گیرد، نمونه‌ای از این ظلم‌ها داعشی‌ها و تکفیری‌ها بودند، نمونه‌ای از این ظلم‌ها، همین محدودیت‌هایی است که دشمنان ما برای ما ایجاد می‌کنند و نمی‌گذارند ما به حق‌مان برسیم.
  • نمونه‌های فراوانی از این ظلم‌ها وجود دارد و امروز بشریت از این ظلم‌ها به ستوه آمده است. یک نمونه‌اش مردم فرانسه هستند که تظاهرات هفتگی خودشان را هنوز رها نکرده‌اند و به اعتراض خود ادامه می‌دهند.
  • اولین مقدمه برای ظهور، به ستوه آمدن از ظلم است. البته اگر ظلم زیاد بشود اما کسی ظلم را احساس نکند و دردش نیاید، این آمادگی برای ظهور محسوب نمی‌شود. ولی امروزه در جهان می‌بینیم به ستوه آمدن از ظلم، تحقق پیدا کرده است.

مقدمۀ دوم برای ظهور، رسیدن بشریت به یک «خلأ تئوریک» است

  • یکی دیگر از آمادگی‌ها برای ظهور-که از مهم‌ترین عوامل محسوب می‌شود- این است که دیگر کسی راه‌حلی برای ادارۀ جوامع بشری نداشته باشد. امروز می‌بینیم که دیگر در دنیا کسی راه‌حل ندارد! حتی برخی از اندیشمندان غربی که می‌گفتند «پایان جهان، دموکراسی است» الان همان‌ها از حرف خود برگشته‌اند و می‌گویند «پایان جهان، دموکراسی نیست!» یعنی تئوریسین‌های نظام سلطه هم عقب نشسته‌اند و یک سکوت مرگباری در جهان حکم‌فرما است!
  • اولین مقدمه برای ظهور «به ستوه آمدن از ظلم» بود. مقدمۀ دوم این است که الان ظلم هست ولی جهان بشریت، دیگر راه‌حلی برای آن سراغ ندارد! امروز جهان بشریت رسیده به اینکه دموکراسی راه‌حلش نیست، رسیده به اینکه نظام سرمایه‌داری و لیبرالیزم و نئولیبرالیزم راه‌حلش نیست؛ دیگر حرف‌های آنها رونق ندارد.
  • امروز جهان بشریت به این خلأ تئوریک رسیده است و منتظر یک جرقه است؛ نه حتی یک انفجار! یعنی منتظر یک‌ذره امید است. همه دنبال یک الگو می‌گردند، ما هم که بلد نیستیم الگوی خودمان را-با زبان بین‌المللی- برای آنها توضیح بدهیم!

حوزه و دانشگاه ما در «ارائۀ پیام دین به زبان بین‌اللملی برای جهانیان» ضعف داشته است

  • متأسفانه این ضعف دانشگاه و حوزۀ ما و در درجۀ اول «حوزۀ علمیه» است که توانایی ندارد پیام دین را به زبان بین‌اللملی به جهانیان عرضه کند.
  • ما توانایی نداریم که دین‌مان را برای جهانیان تبلیغ کنیم! ما نباید طوری دین‌مان را تبلیغ کنیم که اگر کسی حرف ما را شنید فکر کند ما یقه‌اش را گرفته‌ایم که «اول باید مسلمان بشوی!» خُب معمولاً افراد به این سادگی حاضر نیستند دین خود را تغییر بدهند!
  • بنده با برخی از اندیشمندان روسی و همچنین با برخی از نخبگان فرانسوی-که اکثراً مسیحی بودند- گفتگوهایی داشتم، هر دو گروه در ابتدای این گفتگوها اظهار نگرانی می‌کردند از اینکه ما بخواهیم دین خودمان را برایشان تبلیغ کنیم و از آنها بخواهیم که مسلمان بشوند! لذا بنده برایشان توضیح دادم «اصلاً ما از شما نمی‌خواهیم که مسلمان بشوید!» و برای این حرفم دلیل آوردم
  • مثلاً به‌عنوان دلیل گفتم: اگر ما از حجاب صحبت کردیم و شما آمدید مسلمان شدید و از حجاب صحبت کردید، زورمان در عالم برای جا انداختن فرهنگ حجاب کم می‌شود چون همه می‌گویند «مسلمان‌ها دنبال حجاب هستند!» اما اگر شما مسیحی ماندید و بعد به عنوان مسیحی گفتید که ما هم حجاب می‌خواهیم، آن‌وقت زورمان بیشتر می‌شود، چون این مسئله جا می‌افتد که «همۀ ادیان دنبال پوشش مناسب هستند؛ نه‌فقط مسلمان‌ها!» آن‌وقت به دشمنان حجاب می‌گوییم «ببینید که همۀ ادیان حجاب را می‌خواهند! چرا حجاب را مسخره می‌کنید؟!» بسیاری از راه‌حل‌هایی که دین ما برای سبک زندگی ارائه می‌دهد، به‌صورت عقلانی قابل تبیین است، هر کسی (با هر دین و مذهبی که دارد) می‌تواند با عقل خودش این راه‌حل‌ها را تحلیل کند و بفهمد و از آنها استفاده کند و حتماً لازم نیست که مسلمان بشود تا از این راه‌حل‌ها استفاده کند.

ما هنوز نتوانسته‌ایم زیبارترین گوهر دین یعنی «ولایت» را به‌عنوان راه‌حل بین‌المللی برای حیات بشر عرضه کنیم

  • حوزۀ علمیه که زیباترین گوهر دین یعنی «ولایت» را در دست دارد، نتوانسته این را به عنوان یک راه‌حل بین‌المللی برای حیات بشر عرضه کند و زیبایی‌های آن را بگوید. مثلاً نتوانسته این را توضیح دهد که «این روش حکومت، مشکل پارادوکس دموکراسی را حل کرده است!» دانشگاه ما هم نتوانسته است با ادبیات دانشگاهی تجربی، این را تبیین کند؛ خب اینها ضعف ما است!
  •  ما همین اتفاقی که اسلام در کشورمان رقم زده است(ولایت‌فقیه و مردم‌سالاری دینی) را با زبان بین‌المللی و با ادبیات فرادینی برای دیگران توضیح نداده‌ایم حتی در دانشگاه‌های خودمان هم-با ادبیات فرادینی و تجربی- توضیح نداده‌ایم که این اتفاق و تجربۀ تاریخی‌ای که ما به آن رسیده‌ایم، چیست؟ البته اخیراً از سوی برخی اندیشمندان خارجی یک چیزهایی را می‌شنویم که جالب است! یعنی آنها از بیرون دارند به کشور و حکومت ما نگاه می‌کنند و کارشناس‌های آنها بعضاً چیزهایی را می‌گویند که اول باید درسش در دانشگاه‌های ما گفته بشود، اما در اینجا خبری نیست!
  • مثلاً برخی از اندیشمندان و تحلیل‌گران خارجی توضیح می‌دهد که جمهوری اسلامی چگونه توانسته است دین و دموکراسی را باهم تلفیق کند؟ تحلیل‌های قشنگی در این زمینه ارائه می‌دهند؛ آن‌هم با یک نگاه برون دینی و با یک نگاه برون حاکمیتی! یعنی اندیشمندان آنها دارند از وضعیت ما دفاع می‌کنند و می‌گویند که «این علت قدرت ایران است…»
  • جهان دچار خلأ تئوریک است، دنبال راه‌حل می‌گردد، راه‌حلش پیش ما است، این راه‌حلی است که در نهایت جهان به آن خواهد رسید. ما نه برای خودمان این راه‌حل را کامل توضیح داده‌ایم نه برای آنها!

مقدمۀ سوم این است که آدم‌ها «حسادت نسبت به ولیّ خدا» نداشته باشند

  • یکی دیگر از مقدمات و آمادگی‌هایی که برای ظهور باید پیدا کنیم این است که آدم‌ها حسادت نسبت به ولی‌ّ خدا نداشته باشند و برای پذیرش ولایت ولی‌ّالله الاعظم، آمادگی روحی داشته باشند. باید یک آمادگی روحی داشته باشند که بتوانند این حسادت را ریشه‌کن کنند؛ یعنی همان قصۀ حسادت تاریخی حیات بشر که قابیل به هابیل داشت، باید حل بشود.
  • قصۀ هابیل و قابیل در آغاز حیات بشر، درواقع همین «حسادت نسبت به ولیّ خدا» را به ما نشان می‌دهد. أمیرالمؤمنین(ع) به در نامه‌ای به معاویه فرمود: یک خطی از اول تا حالا بوده است و آن‌هم حسادت به ولیّ خداست. ایشان دانه دانه انبیاء را می‌شمارد و حسادت برادران یوسف را مثال می‌زند تا می‌رسد به حسادت معاویه نسبت به خودشان و می‌فرمایند: معاویه، تو هم نسبت به من این حسادت را داری! (قَابِیلُ قَتَلَ هَابِیلَ حَسَداً فَکَانَ مِنَ الْخَاسِرِینَ…فَقَدْ أَبْدَیْتَ عَدَاوَتَکَ لَنَا وَ حَسَدَکَ ؛ الغارات/۱/۱۲۰)

مردم در طول تاریخ پشت دروازۀ حسادت به ولیّ خدا گیر کردند!/ الان مردم از این مرحله عبور کرده‌اند

  • به قول أمیرالمؤمنین(ع) اقوام انبیاء گذشته، پیامبران خودشان را سرِ همین حسادت نسبت به شخص ولیّ خدا کنار گذاشتند. این مسئله باید در تاریخ حل بشود تا امام زمان بیاید، تا وقتی این حسادت، حل نشود ایشان نمی‌آید؛ چون آن کلید نهایی دست ولیّ خدا است و تو باید ذاتاً این‌قدر آدم‌حسابی باشی که برتری ولیّ خدا را بپذیری!
  •  متاسفانه مردم در طول تاریخ، پشت دروازۀ حسادت نسبت به ولیّ خدا گیر کرده بودند ولی الان می‌توانیم این مژده را بدهیم که مردم دیگر از این حرف‌ها گذشته‌اند! مردم رشد کرده‌اند! اربعین را ببینید که مردم چگونه برای احترام به یک ولیّ خدا دور حرم اباعبدالله(ع) جمع می‌شوند!
  • همین جلسات روضه و عزاداری شما دلیل بر این است که بشریت، از دورانی که پشت دروازۀ شوم حسادت متوقف بشود، عبور تاریخی کرده است! اربعین شما دلیل دیگری است؛ ببینید مردم در اربعین، برای عزاداران و عاشقان حسین(ع) چه‌کار می‌کنند و چطور به آنها خدمت می‌کنند!
  • امروز شما می‌بینید که این حسادت، هم به صورت توده‌های انبوه میلیونی و هم در میان نخبگان در سطح و اندازه‌های بسیار گسترده، نابود شده است. بشر امروز از این مرحله عبور کرده و حاضر است نظام تسخیری را بپذیرد و این قصه هم بازگشت‌پذیر نیست که مردم عالم بخواهند به دوران حسادت برگردند، این رشد تاریخی حیات بشر است. این هم یک آمادگی دیگر برای ظهور است.

چهارمین آمادگی برای ظهور این است که معنویت و دین‌داری مردم به حدّ لازم برسد

  • آمادگی دیگری که برای ظهور باید پیدا کنیم، معنویت، دین‌داری، اخلاق و  گناه نکردن مردم است. آیا مردم این‌قدر دین دارند که امام‌زمان(ع) بیایند؟ بله، همین‌مقدار دین‌داری و معنویتی که الان مردم دارند کافی است؛ شما چه انتظاری دارید؟ نکند انتظار دارید که همه در حدّ آیت‌الله العظمی بهجت(ره) باشند؟!
  • «معنویت» یعنی احساس خوب معنوی، محبت به اولیاء خدا، اعتقادات دینی و ایمان به خدا و… «دین‌داری» هم یعنی اینکه آدم اینها را در عمل نشان بدهد. بنده معتقدم که همین مقدار دین‌داری و معنویت-با همۀ آسیب‌هایی که داریم- برای اینکه آدم جامعه را برای ظهور، آماده ببیند، کافی است! امام زمان(ع) در این‌باره، انتظار بیشتری از ما ندارد!
  • همین الان اگر دولت‌مردان ما بهتر عمل کنند، دین‌داری مردم به‌صورت مضاعف و تصاعدی بهتر خواهد شد. همین الان خیلی از بی‌دینی‌ها ناشی از گرفتاری‌های اقتصادی است که مال بی‌تدبیری دولت‌مردان ما است.
  • مردم ما از نظر دین‌داری فردی برای ظهور آماده هستند، البته خوب است که در مقام موعظه بگوییم: «بیایید گناه را ترک کنیم تا امام زمان به ما لطف کنند و ظهورشان نزدیک بشود. فرج آقا را گناه ما دور می‌کند و…» اما این مقدار دین‌داری ما باوجودِ این مشکلات و این موانع دین‌داری و… در جامعۀ ما کافی به‌نظر می‌رسد. البته بعضی‌ها دوباره این حرف‌ را دستمایۀ بی‌دینی و ترویج بی‌بند و باری قرار ندهند و نگویند که فلانی گفت «همین مقدار دین‌داری از سرمان هم زیاد است!»

آمادگی پنجم برای ظهور این است که «ظهور را تمنا کنیم و برایش ضجه بزنیم»

  •  آمادگی دیگری که ما باید برای ظهور پیدا کنیم، چیست؟ مثلاً اینکه ما باید ظهور را تمنا کنیم. شما آمار زائران جمکران را نگاه کنید، گاهی در حد زائران حرم امام رضا‌(ع) می‌شود! بعضاً از راه‌های خیلی دور می‌آیند. یابن‌الحسن، اینها واقعاً شما را می‌خواهند!
  • مگر چقدر باید ضجه زد؟! البته هرچه بیشتر تمنا کنیم بهتر است ولی اگر ما کم ضجه می‌زنیم، شما به شام و عراق نگاه کنید، به لبنان و بحرین و زندان‌های بحرین نگاه کنید، به مردم یمن نگاه کنید که زیر بمباران هستند. بروید ضجه‌هایی که در کشمیر زده می‌شود نگاه کنید. ببینید چطور قتل‌عام می‌شوند و چطور ضجه می‌زنند!
  • دربارۀ تمام زمینه‌های قبلی-که گفتیم باید در این زمینه‌ها برای ظهور آمادگی پیدا کنیم- بنده معتقدم که به آمادگی در حد ظهور رسیده‌ایم، البته در همۀ این زمینه‌ها معتقد هستم که باید افزایش پیدا کند و هرچقدر بیشتر رشد کنیم و آمادگی پیدا کنیم، بهتر است ولی آن نقص کلیدی ما هیچ‌کدام از اینها نیست! آن نقص کلیدی در چیست؟ دو موضوع وجود دارد که ما باید در این دو موضوع هم آمادگی پیدا کنیم؛ یکی از اینها را در مبحث سال گذشته بیان کردیم و دومی-که مهم‌تر است- امسال در همین بحث، بیان می‌کنیم.

یک آمادگی مهم برای ظهور، رشد مؤمنین در زندگی جمعی است / ما در این زمینه نقص داریم!

  • یکی از آمادگی‌های بسیار مهم که سال گذشته دربارۀ آن صحبت کردیم، رابطۀ مؤمنین با یکدیگر است و ما در این زمینه، هنوز به حد لازم رشد نکرده‌ایم و در این زمینه، نقص داریم. ما باید برای تولید ثروت و برای کارآفرینی، فعالیت‌های گروهی اقتصادی داشته باشیم، نه فقط کار خیریه‌ای! نه فقط کار جهادی که برویم برخی روستاها را بسازیم و آباد کنیم و برگردیم! بلکه پول درآوردن ما باید باهم باشد.
  • ما باید خودمان را تقویت کنیم؛ هم در زندگی جمعی برای اصلاح معیشت، هم در زندگی جمعی برای اقتصاد مقاومتی، هم در زندگی جمعی برای اصلاح فقر در جامعه.
  •  آقای طلبه و آقای دانشجو! شما در محیط‌های معنوی خودتان، با همدیگر جمع بشوید و یک حرکت اقتصادی راه بیندازید! این یک بخش مهم دین است! دین‌داری خودتان را اینجا نشان بدهید! باهم جمع بشوید و یک تعاونی راه بیندازید و یک کار تولیدی انجام دهید.

ما باهم دستۀ عزاداری راه می‌اندازیم، ولی باهم کار تولیدی راه نمی‌اندازیم!

  • نیروی دینی و انقلابی باید کار اقتصادی کند و پول در بیاورد، مگر امام صادق(ع) این کار را نمی‌کرد؟ پس از کجا پول می‌آورد و بذل و بخشش می‌کرد؟! این یک نقص ما است! ما باهم دستۀ عزاداری راه می‌اندازیم، ولی دستۀ تولید یا گروه تولیدی راه نمی‌اندازیم! ما در دوران دفاع مقدس به‌صورت گروهی برای جهاد رفتیم، اما به‌صورت گروهی برای جهاد اقتصادی حرکت نکردیم.
  • همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند، آن کسانی که کارآفرینی می‌کنند رزمنده هستند! امروز این جهاد برای ما وجود دارد و باید بروند کارآفرینی کنند، کارآفرینی هم طبیعتاً تولید ثروت می‌کند. البته نه اینکه کسی بخواهد از راه غلط تولید ثروت کند از راه رانت‌خواری و دزدی و… اینکه معلوم است!

کاش مدیرانی که «کار راه نمی‌اندازند» هم محاکمه شوند!

  • موضوع دوم که ما در آن نقص داریم و مهم‌تر از موضوع اول است- مسئلۀ مدیریت در جامعه است. وقتی صحبت از کارآفرینی می‌شود، خیلی‌ها می‌گویند: «ما می‌خواهیم کارآفرینی کنیم، اما نمی‌شود! یعنی مسئولان این‌قدر موانع بر سر راه ما قرار می‌دهند که نمی‌شود!»
  • چرا مملکت ما در سختیِ راه‌اندازی کسب و کار، در جهان تقریباً اول است؟ مقام معظم رهبری هم چندبار تذکر داده‌اند که باید موانع تولید و کارآفرینی و راه‌اندازی کسب و کار، برداشته شود.
  • إن‌شاءالله یک زمانی در این مملکت، همان‌طوری که دزدی و رانت‌خواری جرم است و افراد رانت‌خوار را دستگیر و محاکمه می‌کنند، یک روزی  مدیرانی که کار راه نمی‌اندازد را هم دستگیر و محاکمه کنند.

باید همۀ افراد جامعه نسبت به «مدیریت صالح در جامعه» شناخت کافی داشته باشند

  • آخرین آمادگی برای ظهور این است که مدیران جامعه اصلاح بشوند و وضع مدیریت جامعه اصلاح بشود. این آخرین آمادگی است، چون حکومت امام زمان‌(ع) و ظهور او چیزی از جنس مدیریت جامعه است. حضرت که برای دعا و ثنا نمی‌آیند!
  • شما فکر می‌کنید اگر مردم نالایق باشند حضرت از آسمان ۳۱۳ نفر می‌آورد و می‌گوید «مردم، شما اصلاً لازم نیست بفهمید مدیریت یعنی چه؟ اصلاً لازم نیست بفهمید فرق مدیر خوب و بد چیست؟ من خودم برای شما مدیرِ خوب می‌گذارم و کارها را درست می‌کنم!» خُب اگر بنا بود کارها این‌طوری درست بشود که در همان صدر اسلام، پیامبر(ص) و علی(ع) کارها را درست می‌کردند!
  • مگر می‌شود من و شما از مدیریت صالح سر در نیاوریم و ۳۱۳ نفر مدیر صالح بر ما حکومت کنند و لیاقت پیدا کنیم که آنها بر ما سروری کنند. تا به شما گفتند که طبق روایات، ۳۱۳ نفر حکام در زمین خواهند شد، شما باید بگویی: «پس من باید بروم درس مدیریت بخوانم تا ببینم مدیر صالح کیست؟» باید تک تک افراد جامعۀ ما شناخت کافی نسبت به امر مدیریت صالح در جامعه داشته باشند، همان‌طوری که باید تلاش کنیم تک تک افراد جامعه، خدا را بشناسند و خداپرست باشند و بلد باشند نماز بخوانند و…

آخرین آمادگی برای ظهور این است که بتوانیم وضع مدیریت را در جامعه اصلاح کنیم/ دزد نبودن مدیر کافی نیست!

  • آخرین آمادگی برای ظهور این است که بتوانیم وضع مدیریت را در جامعه اصلاح کنیم و الا اینکه با چهارتا مطالبه‌گری و عدالت‌خواهی، مدیر دزد را بگیریم، این فقط ۵درصدِ ماجراست!
  • صرفاً دزد نبودن مدیر کافی نیست، حالا این مدیری که دزد نیست، باید چه‌کار کند؟ آیا برنامه‌ریزی باید بلد باشد یا نه؟ تدبیر باید بلد باشد یا نه؟ یا فقط کافی است ادعای اینها را داشته باشد و حرفش را بزند! مثلاً اینکه یک مربی فوتبال دزد نباشد، آیا کافی است؟! این کافی نیست، او باید بلد باشد زمین بازی را اداره کند و بازیکنان را درست بچیند و…

مردم باید شیوۀ مدیریت را بدانند تا مدیر خوب را از مدیر بد، تشخیص بدهند

  • مردم باید بدانند که یک مدیر خوب چطور آدمی است؟ باید مدیر خوب و شایسته را از مدیر بد، تشخیص بدهند. بدون معرفیِ امام‌زمان(ع) مردم جهان باید بدانند که این ۳۱۳ نفر شایسته‌ترین هستند و اینکه چرا شایسته‌ترین هستند و رفتار آنها چرا شایسته است؟ و چرا دیگران غیر از آنها ناشایسته هستند و چرا هرکار دیگری و هر روش دیگری غلط است؟ مردم باید اینها را بدانند تا ظهور رخ بدهد. این آمادگی برای ظهور است!
  •  حتی اگر ما نخواهیم خودمان مدیر بشویم، باز هم باید مدیریت را بفهمیم و الا برخی از مدیرها می‌آیند با پوپولیسم و مسخره‌بازی، ما را بازی می‌دهند. می‌دانید بشریت کِی لایق ۳۱۳ نفر حکام در ارض خواهد شد؟ وقتی تشخیص می‌دهد حاکم عادل و لایق با حاکم ناشایست، فرقش چیست؟! آن‌وقت اگر یک کسی بیاید در عرصۀ سیاست و «ف» بگوید مردم می‌گویند فرحزاد و تا آخرش را می‌خوانند. آن‌وقت این مردم برای ظهور لایق شده‌اند.

دلیل نقص ما در اصلاح وضع مدیریت جامعه چیست؟

  • ما باید سر در بیاوریم که شیوۀ مدیریت درست و شیوۀ مدیریت غلط چگونه است و باید فرق مدیران درست را از مدیران ناصواب و غلط بدانیم. اگر این را سر در بیاوریم مدیریت در جامعه درست می‌شود.
  • این مهم‌ترین نقصی است که اگر آن را برطرف کنیم آخرین آمادگی برای ظهور محقق می‌شود. این نقص امروز ما است و نقص ما در این زمینه بیشتر از همۀ زمینه‌ها است. اما دلیلش چیست که ما در این زمینه نقص‌مان بیشتر از بقیۀ بخش‌ها است؟ دلیلش چیست که امروز امام زمان(ع) در این زمینه از ما انتظاراتی دارد که برآورده نشده است، دلیلش همین وضع رأی دادن‌مان و این وضع مسئولین‌مان است!
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ» (کافی/۸/۳۵۳) مردم زندگی‌شان درست نمی‌شود مگر اینکه مسئولان درست بشوند. «وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ» و مسئولان درست نمی‌شوند مگر اینکه مردم آنها را درست‌شان کنند! (استقامت رعیت، خلاصه‌اش این است که مردم خودشان باید مسئولین خود را درست کنند) لذا ما باید درک دقیقی از مسئولین خوب داشته باشیم و مسئولین خوب را سر کار بیاوریم.
  • حضرت در ادامه می‌فرماید: «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ» وقتی که رعیت حق والی را رعایت کرد و والی هم آدم درستی بود و حق رعیت را داد، حق بین مردم و مسئولین عزیز می‌شود. اینکه حق بین مردم و مسئولین عزیز می‌شود یعنی نه مردم پا روی حق می‌گذارند(این در فرهنگ‌شان است) نه مسئولین پا روی حق می‌گذارند (این در فرهنگ‌شان است) حق عزت دارد و کسی جرأت نمی‌کند از آن تخطی کند. در این‌صورت بدون نظارت، بدون بگیر و ببند و بدون قانون اضافی، حق عزیز است و هردو (مردم و مسئولین) حقوق هم را رعایت می‌کنند.
  • بعد می‌فرماید: «فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ» در این‌صورت، زمان اصلاح خواهد شد. به تعبیر ما، یعنی امام زمان ظهور خواهد کرد. «وَ طَابَ بِهِ الْعَیْش‏» زندگی خرم می‌شود «وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَة» دولت پایدار درست ایجاد خواهد شد «وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ» و دشمنان دیگر طمعی نخواهند داشند… اینها همه ویژگی‌های دولت آقا امام زمان‌(ع) است.
    (الف۲-ن۲)

چرا خانواده در آخرالزمان این‌قدر مهم است

چهارشنبه ، 4 سپتامبر 2019 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi

در آخرالزمان دو فاجعۀ بسیار بزرگ پدید می‌آید؛ یکی ظلم طواغیت و دیگری نابودی خانواده‌ها که نتیجه‌اش فسادهای گسترده در بین زنان و مردان است. حالا چرا این‌‌قدر فساد از این جنس رواج پیدا می‌کند؟ چون طاغوتِ صهیونیست،‌ برای نابودی و تضعیف خانواده خیلی کار کرده است؛ در کشور ما هم کم نگذاشته است!

گاهی «انحراف» یعنی اینکه به‌طور نابجا بر یک حرف درست، تأکید کنیم

  • همان‌طور که می‌دانید «انحراف» خیلی بدتر و خطرناک‌تر از «اشتباه» است. گاهی از اوقات، انحراف به این نیست که یک کسی حرف غلطی بزند، بلکه به این است که به‌طور نابجا بر یک حرف درست تأکید کند؛ در زمانی که زمانِ تأکید بر این حرف نیست. اصلاً این روال ابلیس است، مخصوصاً در آخرالزمان!
  • اگر ما در جلسۀ قبل، در این‌باره صحبت کردیم که «الان اولویت در چه موضوعی است؟» دلیلش این است که پرداختن به اولویتِ روز، یک مسئلۀ فوق‌العاده حساس و مهم است. شما هم می‌توانید بررسی کنید که آیا واقعاً آخرین آمادگی برای ظهور، همین موضوع (اصلاح وضع مدیریت جامعه) هست یا نه؟

چرا هنوز «اشعث ‌مآب‌ها» و «ابوموسی‌اشعری مآب‌ها» می‌توانند مردم را فریب بدهند؟

  • الان مشکل جامعۀ ما در زمینۀ آمادگی برای ظهور، در کجاست؟ جلسه قبل، دو موضوع را به‌عنوان نقص، مطرح کردیم. یکی اینکه ما در امر مدیریت، در امر تعیین مدیران و تشخیص مدیران خوب و به‌دست آوردن تعریف صحیح از مدیریت در یک جامعۀ اسلامی و انسانی، دچار مشکل هستیم.
  • ما هنوز این آمادگی را پیدا نکرده‌ایم؛ لذا هنوز اشعث مآب‌ها و ابوموسی‌اشعری مآب‌ها، می‌توانند مردم را فریب بدهند. ما این مشکلِ زمان امیرالمؤمنین(ع) را هنوز هم داریم. جریان‌های خوارج‌مسلک، هنوز می‌توانند مدیریت ناب علوی را تضعیف کنند.
  •  امروز ما یک‌سری از مشکلات زمان علی(ع) را نداریم ولی یک‌سری از آن مشکلات را هنوز داریم. البته یک‌سری از مشکلاتی که داریم، درجۀ اهمیتش بسیار بالا نیست، اما یک‌سری از مشکلاتی که داریم، درجۀ اهمیتش بسیار بالاست.

هرچه جلوتر می‌رویم انحراف‌ها بیشتر در «تغییر اولویت‌ها» ظاهر می‌شود

  • اگر کسی آمد یک‌چیزی را که مهم نیست، مهم جلوه داد و آن‌چیزی را که مهم است، غیرمهم جلوه داد؛ این در واقع «انحراف» است، دیگر اسمش «اشتباه» نیست و ما باید مراقب باشیم که دچار این انحراف‌ها نشویم. در زمان قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب، منحرف شدن معمولاً به این بود که طرف، کمونیست می‌شد و یک‌سری از عقاید دینی را کنار می‌گذاشت. ولی هرچقدر جلوتر می‌رویم، این انحراف تبدیل می‌شود به تغییر اولویت‌ها.
  • وقتی معنویت دارد قدرت می‌گیرد و حق دارد آشکارتر می‌شود، دیگر کسی نمی‌تواند به‌سادگی دم از باطل بزند، از الان به بعد و هرچه جلوتر برویم، فقط در تغییر اولویت‌ها برای حق است که انحراف ظاهر می‌شود. حتی بعد از ظهور امام‌زمان(ع) هم، تغییر اولویت‌ها در موضوع حق و حقایق عالم است که موجب می‌شود یک‌عده‌ای در مقابل امام‌زمان(ع) می‌ایستند و دل امام‌زمان(ع) را خون می‌کنند؛ آن‌هم با استفاده از قرآن! (إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِیَّةِ… أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ ؛ غیبت نعمانی/ص۲۹۷)
  •  تشخیص اولویت‌ها یکی از بحث‌هایی است که باید در جلسات دینی مطرح شود. معنا ندارد که در جلسات دینی با اولویت‌ها کاری نداشته باشیم و فقط یک فهرستی از رذایل و فضایل را بیان کنیم و بر همۀ آنها تأکید کنیم.

قرآن با تعابیری مثل «حکمت» و «بصیرت» و «فرقان» بر موضوع «تشخیص اولویت‌ها» تأکید می‌کند

  • پرداختن به اولویت‌ها و تشخیص اولویت‌ها در قرآن کریم، با تعابیر مختلفی بیان شده است که در اینجا سه نمونه از این تعابیر را بیان می‌کنیم؛ یکی مفهوم «حکمت» است «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» (جمعه/۲) یعنی پیامبر(ص) به مردم، کتاب و حکمت یاد می‌دهد. حکمت به آدم می‌گوید که «الان کدام قسمتِ کتاب خدا را باید اجرا کنم؟ الان به کدام قسمتِ کتاب خدا باید عمل کنم؟ اهمیت کدام موضوع در ارتباط با شرایطی که من دارم بیشتر است؟»
  • یکی دیگر از مفاهیمی که در قرآن کریم هست و قرآن هم این را وصف خودش می‌داند «بصائر» است. می‌فرماید: «هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ» (جاثیه/۲۰) بصیرت در واقع همان قدرت تشخیص اولویت‌هاست.
  • مفهوم دیگری که در قرآن هست و به موضوع «تشخیص اولویت‌ها» اشاره دارد، مفهوم «فرقان» است. می‌فرماید: اگر کسی تقوا داشته باشد، خدا به او فرقان می‌دهد (إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً؛ انفال/۲۹) شما بر اساس علم دین، تقوا را رعایت کنید، خدا به شما فرقان می‌دهد.
  • فرقان یعنی «تشخیص خوب و بد». البته در خود قرآن هم تشخیص خوب و بد را نوشته است، اما فرقان این است که شما به‌صورت مصداقی تشخیص بدهید  و در مقام عمل اجتماعی یا عمل فردی، بفهمید که الان کدام عمل اولویت دارد؟

امروز چه موضوعی در صدرِ اولویت‌های ما قرار دارد؟ / یک اولویت ما «اصلاح مدیریت در جامعه» است

  •  مسئلۀ اولویت‌ها، مسئله‌ای است که خیلی باید ذهنمان درگیرش باشد. لذا عنوان این بحث را «آخرین آمادگی برای ظهور» قرار دادیم. آنچه امروز در صدر اولویت‌هاست و حساسیت فراوانی نسبت به آن هست، چه موضوعی است؟ یکی موضوع اصلاح مدیریت در جامعه است(که در جلسه قبل مطرح کردیم) و ریشۀ بحث اصلاح مدیریت در جامعه و انتخاب مدیران صحیح هم در قرآن آمده است: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص/۵) ما می‌خواهیم مستضعفین را «ائمه» قرار بدهیم. نمی‌شود که مستضعفین، در موضوع امامت و مدیریت و سیاست جامعه، قدرت تشخیص خوب و بد را نداشته باشند و خدا همین‌طوری از آسمان چندتا فرشته بفرستد که این مستضعفین را نجات بدهد!
  •  بشریت باید درک کند که امامت شایستۀ چه کسانی است؟ نه‌فقط امامت به معنای امامتِ معصوم، بلکه به معنای عامِ آن که همان «مدیریت صحیح جامعه» است. اگر ما مدیریت صحیح را نشناسیم، امام معصوم را هم نمی‌شناسیم! شما چگونه می‌خواهید تشخیص بدهید که این امام معصوم، درست عمل کرد؟ بنا نیست که تشخیص ندهید و همین‌جوری سرتان را پایین بیندازید و عمل کنید! در این‌صورت هم بالاخره خدا امتحان می‌کند و کم می‌آورید.
  • کسی فکر نکند که لازم نیست تشخیص بدهیم و می‌توانیم سرمان را پایین بیندازیم و هرچه امام گفت، اجرا کنیم! آن‌وقت امام معصوم به شما یک دستوری می‌دهد که دیگر کم می‌آورید و نمی‌توانید اجرایش کنید! کمااینکه یک کسی نزد امام‌صادق(ع) رفت و ادعای یاری ایشان را کرد و گفت که قیام کنید، تعداد مریدان شما زیاد است! حضرت فرمود: برو داخل تنور! این فرد شروع کرد به بهانه‌آوردن و حضرت فرمود: نمی‌خواهد بروی! (…ثُمَّ قَالَ قُمْ یَا خُرَاسَانِیُّ وَ انْظُرْ مَا فِی التَّنُّورِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَرَأَیْتُهُ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ إِلَیْنَا وَ سَلَّمَ عَلَیْنَا فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ ع کَمْ‏ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ‏ مِثْلَ‏ هَذَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً؛ مناقب آل‌ابیطالب ع/ج۴/ص۲۳۷)‏ وقتی حضرت یک‌مقدار در دستور دادن به او سخت گرفت، او در واقع به اصل امامت شک کرد و کم آورد.

بحث دربارۀ «مدیریت صحیح جامعه» یک جزئی از بحث امام‌شناسی است

  • بحث دربارۀ «مدیریت و شیوۀ صحیح مدیریت» درواقع جزئی از بحث امام‌شناسی است. متاسفانه آموزش‌های دینی ما دربارۀ امام‌شناسی، پیش از امامت‌شناسی است نه پس از امامت‌شناسی. دربارۀ امام‌شناسی و اثبات امامت و ولایت، تعداد زیادی کتاب داریم. اما یک کتاب معرفی کنید که قشنگ بگوید «امام چگونه امامت می‌کند؟ امامت‌کردن چگونه است؟ امامت‌کردنِ امیرالمؤمنین(ع) چگونه است؟ بر اساس چه قواعدی، امام در اینجا سکوت می‌کند، آنجا فریاد می‌زند، آنجا تحمل می‌کند یا تحمل نمی‌کند؟» یعنی کتابی می‌خواهیم که معارفِ پس از امامت را بگوید، نه‌فقط معارف پیش از امامت!
  • ما اگر شناخته بودیم که «امام چگونه امامت می‌کند و چگونه به نخبگانِ نامرد و خائن فرصت می‌دهد که در جامعه رشد کنند تا خودِ مردم، با نگاه هوشمندانه و بصیرانۀ خودشان اینها را حذف کنند؟» در این‌صورت ما بسیاری از این مشکلات کنونی را نداشتیم.

اگر ندانیم «امام‌زمان چگونه امامت می‌کند» در پیروی از فرمان‌های او کم می‌آوریم

  • ما وقتی می‌خواهیم امام را بشناسیم باید بدانیم که امام، چگونه امامت می‌کند؟ اگر بشناسیم چگونه امامت می‌کند، می‌توانیم از او تبعیت کنیم، و الا در پیِ فرمان‌های او کم می‌آوریم. اگر بشناسیم «چگونه باید امامت کرد؟» در این‌صورت قدر یاران امام را می‌دانیم و حکام زمین(یعنی آن ۳۱۳ نفر) را تمکین خواهیم کرد و از آنها فرمانبرداری خواهیم کرد بلکه آنها را یاری خواهیم کرد.
  •  ما نه‌تنها باید امام‌زمان‌(ع) را بشناسیم، بلکه باید شیوۀ امامت ایشان را هم بشناسیم و اینکه «این شیوه در مدیران پایین‌تر چطور اجرا می‌شود؟ چگونه تکرار می‌شود؟ و…» اینها را باید بشناسیم.
  • باید دانش مدیریت‌مان را بالا ببریم! این یکی از اولویت‌های زمان ما است، در این‌صورت دیگر هرکسی اقدام نمی‌کند که برای پست‌ها در جامعۀ اسلامی کاندید بشود! چون می‌داند مردم تشخیص می‌دهند که «او این‌کاره نیست!» آن‌وقت شورای نگهبان هم فقط به‌صورت حقوقی برخورد نمی‌کند.
    ن  شورای نگهبان بعضی وقت‌ها برای اینکه ببیند «آیا این افراد حق دارند کاندیدا بشوند یا نه؟» یک‌جوری کاندیداها را ارزیابی می‌کند که اعضای شورای نگهبان اگر خواستگار برای دخترشان بیاید، این‌جور سرسری با او برخورد نمی‌کنند بلکه می‌گویند «بالاخره بحث ناموس ما و دختر ما مطرح است، باید ببینیم این کسی که آمده، چطور آدمی است؟» درحالی‌که مملکت از ناموسِ یک نفر مهم‌تر است.

اولویت دیگری که در آخرالزمان مطرح است «مسئلۀ خانواده» است/ چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان، اولویت دارد

  •  مدیریت صحیح را باید شناخت، این جزء اولویت‌های ما است. اما اولویت دیگری که در آخرالزمان مطرح است «مسئلۀ خانواده» است. چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان یک مسئلۀ دارای اولویت است؟
  • الان طاغوت جهان صهیونیست‌ها هستند. در قرآن کریم نوشته است که یهودی‌ها از همان زمان قدیم، سنت‌شان این بوده است با ابزاری که بلد بودند، بین زن و مرد اختلاف بیندازند! (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ؛ بقره/۱۰۲)
  •  سنت تاریخی یهودیان این بوده است که برای تسلط بر دیگران، خانواده‌ها را مضمحل کنند. آنها در این زمینه، حرفه‌ای هستند؛ حالا از سحر و جادو گرفته تا هر فن دیگری که بلدند، استفاده می‌کنند تا به این هدف خود برسند. در پروتکل‌های دانشوران صهیون هم این را نوشته‌اند، بیش از ۱۲۰سال پیش دور هم نشستند که ما چطوری جهان را اداره کنیم؟ یعنی سر شیوۀ مدیریت جهان، بحث کردند.
  • چندتا از اصول مهمی که در پروتکل‌های دانشوران صهیون نوشته‌اند، به مضمحل کردن خانواده برمی‌گردد! این سنت را از قدیم داشتند و در قرآن هم آمده است که اینها سعی می‌کنند بین زن و مرد اختلاف بیندازند، الان هم با ترفند‌های جدید، این کار را انجام می‌دهند.
  • الان طاغوت جهان صهیونیست‌ها هستند. اگر کسی در این مسئله شک دارد برود به آمار و ارقام مراجعه کند و ببیند اداره‌کنندگان و سرمایه‌داران زالوصفت اداره‌کنندۀ جهان و بسیاری از احزاب سیاسی کشورهای به ظاهر دموکراتیک در جهان چه کسانی هستند؟ انگلستان را چه کسانی اداره می‌کنند؟ این دیگر معلوم است که صهیونیست‌ها دارند اداره می‌کنند.

چرا طواغیت سعی می‌کنند خانواده را مضمحل کنند؟

  • طاغوت یهود و صهیونیست‌ها گروه قلیلی هستند که می‌خواهند بر تعداد کثیری از مردم تسلط پیدا کنند! حالا ببینید اینها کارشان چیست و برای سلطه‌گری از چه ابزاری استفاده می‌کنند؟ در مسائل اجتماعی و سیاسی ترفند «تفرقه بینداز و حکومت کن» را به‌کار می‌بندند. منتها طبق آیۀ قرآن، اینها «بین زن و مرد اختلاف می‌اندازند» یعنی کارشان را از اینجا شروع می‌کنند. این مسئله هم از همان زمان فرزندان حضرت سلیمان، مطرح بوده است و مسئلۀ جدیدی نیست.
  • کلاً «طواغیت» و خصوصاً طاغوت یهود، برای اینکه بر جوامع بشری تسلط پیدا کنند، چه‌کار می‌کنند؟ دوتا خاصیت در میان انبوه مردم وجود دارد که این طواغیت باید این دوتا خاصیت را بزنند تا بتوانند بر جوامع بشری تسلط پیدا کنند.

دلیل اول: انبوهیِ جمعیت یک جامعه باعث می‌شود ترفندهای طواغیت نابود شود

  • یکی اینکه در نظر طواغیت، نسل مردم نباید زیاد بشود و الا طواغیت کم می‌آورند. مردم با انبوهیِ جمعیت می‌توانند حق را آشکار کنند! انسان‌ها با انبوهی جمعیت می‌توانند بر باطل غلبه پیدا کنند، یک جامعه با انبوهی جمعیت خودش می‌تواند وضع خودش را به سامان برساند.
  • البته انبوهی جمعیت عامل مطلق سعادت جامعه نیست، ولی یکی از دلائل سعادتمندی، یکی از دلائل طبیعی حرکت به سوی رشد و سعادت برای جامعه، انبوهی جمعیت است. انبوهی جمعیت باعث می‌شود ترفندهای این طواغیت، نابود بشود.  برای‌ طواغیت به‌صرفه است که تعداد مردم کم باشد. لذا دارند کار می‌کنند (نه‌فقط در اینجا بلکه در اروپا هم کار می‌کنند) تا کثرت نسل پدید نیاید.
  • وقتی بخواهند کثرت جمعیت را کم کنند باید چه‌کار کنند؟ باید خانواده را یک جایگاه تلخ و زننده و یک جایگاه پر از دشواری و چالش قرار بدهند تا خانواده جای امنی برای زاد و ولد تعداد زیادی از فرزندان نباشد. (بعداً در بحث خانواده بیشتر به این خواهیم پرداخت که تربیت یک کودک در یک خانوادۀ کم جمعیت بسیار دشوارتر از تربیت یک کودک در یک خانوادۀ پرجمعیت است.)

دلیل دوم: ضعف جامعه مقابل طواغیت از ضعف خانواده ناشی می‌شود

  • دلیل دوم برای اینکه طواغیت به خانواده می‌پردازند چیست؟ وقتی در یک جامعه‌ای خانواده مضمحل شد (حتی اگر دویست میلیون جمعیت هم داشته باشد) این جامعه، یک جامعۀ ضعیف و زبون است. ضعف جامعه مقابل طواغیت از کجا ناشی می‌شود؟ از ضعف خانواده!
  • طواغیت ترجیح می‌دهند که تعداد زیادی نفوس در یک جامعه باشد، ولی این افراد، بی‌خانواده باشند، ولدِ زنا باشند، افراد جامعه جدا از هم زندگی کنند، خانواده‌ها طلاق‌کشیده و ازهم پاشیده باشند و… بر این جامعه عین آب‌خوردن می‌شود مسلط شد! در این جامعه می‌شود راحت همۀ ترفندها را اجرا کرد چون افراد جامعه مثل احمق‌ها نمی‌توانند مقابل طواغیت مقاومت کنند.
  • شما حرف‌های برخی از اندیشمندان فرانسوی را که دربارۀ جامعۀ خودشان می‌گویند، یا برخی اندیشمندان آمریکایی را دربارۀ خود آمریکا می‌گویند، مطالعه کنید. آنها دربارۀ ملت‌های خودشان می‌گویند که ما مردمان احمقی هستیم و هیچ‌وقت بیدار نخواهیم شد. چرا؟ به‌خاطر اینکه خانواده ندارند! وقتی خانواده ضعیف شد، جامعه ضعیف شده است. و این چیزی است که متأسفانه به‌خوبی در جامعۀ ما تبیین نشده است.

وقتی خانواده ضعیف بشود جامعه ضعیف می‌شود

  • یکی از حقایقی که باید دربارۀ آن فیلم‌های قوی ساخته شود تا برای مردم جا بیفتد، همین است که «اگر خانواده ضعیف بشود جامعه ضعیف می‌شود»
  • شما فکر می‌کنید می‌شود یک روزی در جمهوری اسلامی سریالی-با فیلم‌نامۀ قوی و پرجذبه‌ای- تولید بشود که مثلاً نشان بدهد جاسوس‌ها و فروماسونرها و نفوذی‌هایی آمده‌اند و می‌خواهند حجاب را ضعیف کنند تا مقاومت این ملت در مقابل استکبار کاهش پیدا کند؟ و بعد هم عواملی را در مجلس شورای اسلامی نفوذ می‌دهند برای ایجاد یک سلسله قوانینی که نهاد خانواده را تضعیف کند و مقدار طلاق را افزایش بدهد؛ برای پایین آمدن سطح مقاومت جامعه!
  •  آیا می‌شود یک سریالی شبیه «گاندو» درست شود که نشان بدهد یک فرد نفوذی، دارد کار جاسوسی انجام می‌دهد برای اینکه نظر کارشناسی بدهد تا یک‌سری از آئین‌نامه‌ها و قوانین در جمهوری اسلامی یک‌جورهایی بشوند که در نهایت منجر به ضعیف‌شدن خانواده بشود.

چرا اسرائیل باید دنبال کم‌حجاب کردن جامعۀ ما باشد؟

  • چرا اسرائیل باید دنبال کم‌حجاب کردن جامعۀ ما باشد؟ شما به سخنرانی نخست‌وزیر خبیث رژیم کودک‌کش اسرائیل نگاه کنید که در مجلس انگلیس می‌گوید: می‌دانید ایران را چطور باید زمین بزنیم؟ توضیح می‌دهد که ایران را با حملۀ نظامی نمی‌توانیم زمین بزنیم، بلکه باید مثلاً این  فیلم‌ها را پخش برای مردم کنیم و… حالا شما ببینید ما چندتا پایان نامه در این زمینه داریم؟
  • یک اندیشمند فرانسوی یک کتاب هفتصد صفحه‌ای نوشته و در این کتاب اسنادی را جمع‌آوری کرده است که نشان می‌دهد جامعۀ فرانسه را صهیونیست‌ها هرزه کردند، یهودی‌ها این هرزگی و بی‌بند و باری را در فرانسه رواج دادند تا بر آن مسلط بشوند!

چرا خانواده در آخرالزمان مهم است؟ وقتی یک جامعۀ مستضعف بخواهد قوی بشود باید خانواده‌اش قوی باشد

  • چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان مهم است؟ برای اینکه یک جامعۀ مستضعف وقتی بخواهد قوی بشود باید خانواده در آن جامعه، قوی باشد!  این آمار طلاق با جامعۀ منتظر و مهدوی جور در نمی‌آید! این وضع حجاب، این تعداد کم زاد و ولد با بیرون آمدن از استضعاف جور در نمی‌آید.
  • مگر مستضعفین نمی‌خواهند از استضعاف در بیایند؟ خب اگر بخواهند قوی بشوند، خانواده باید قوی باشد. البته الان در جامعۀ ما خانواده، نمرۀ بالایی دارد (مثلاً بالای ۱۰) ولی انتظار از ما خیلی بیشتر از این حرف‌ها است! خانواده باید فربه و قوی باشد، کم‌بودن زاد و ولد در خانواده‌های خوب علامت ضعف است! این آمار طلاق در جامعه، علامت ضعف است و اینها یعنی ضعف جامعه.
  • البته ما زیاد هم در مقابل دشمنان، ضعیف نبوده‌ایم؛ اما همین مقداری که ضعیف نبودیم، صدقۀ سر خانواده‌های خوب است و آن مادرانی که شیران بیشۀ شجاعت را تربیت کردند. یک جوان شجاع سلحشور که از زیر بته در نمی‌آید؛ از یک خانوادۀ مستحکم در می‌آید. بسیاری از این مشکلاتی که ما در جامعۀ خودمان می‌بینیم علامت ضعف خانواده است.

علی(ع): مدیران خوب از خانواده‌های خوب، در می‌آیند

  • همچنین اگر بحث مدیریت جامعه هم برای ما مهم است، باید بدانیم که أمیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مدیران خوب از خانواده‌های خوب(بیوتات‌ الصالحه) در می‌آیند» (وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ ؛ نهج‌البلاغه/نامه ۵۳)
  • از یک طرف اگر بخواهیم مشکل مدیریت را در جامعه حل کنیم، باید سراغ خانواده برویم و اگر می‌خواهیم ضعف جامعه را برطرف کنیم باید سراغ خانواده برویم. از طرف دیگر، منافقین و کافرین هم وقتی می‌خواهند جنایت کنند، سراغ نابودی خانواده می‌روند. قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل‏» (بقره/۲۰۵) پیغمبر من، این کسی که تو را قبول ندارد وقتی از پیش تو برمی‌گردد از بس به تو غضب دارد، چه‌کار می‌کند؟ «یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل» کشاورزی و نسل را می‌خواهد نابود کند. طبیعتاً وقتی بخواهند نسل را نابود کنند باید سراغ خانواده بروند. «حرث» هم در اینجا-طبق برخی روایات- به معنای ذریه است، لذا هر دو عبارت «الْحَرْثَ وَ النَّسْل» به مسئلۀ خانواده برمی‌گردد.
  •  چرا کسی که دشمن امت پیغمبر می‌شود، می‌خواهد خانواده را مضمحل کند؟ برای اینکه تعداد نفوس را پایین بیاورد. آن‌وقت نمی‌دانم چرا پیامبر اکرم(ص) این‌قدر تأکید داشتند که فرزندان‌تان را زیاد کنید!

بیش از نیمی از علائم فساد در آخرالزمان به اضمحلال خانواده مربوط می‌شود

  • چرا ما در بحث خودمان که دربارۀ آمادگی برای ظهور است، این‌قدر به موضوع خانواده، اهمیت می‌دهیم؟ چون بیش از پنجاه درصد علائم فساد در آخرالزمان به فساد در خانواده مربوط می‌شود، در واقع به اضمحلال خانواده مربوط می‌شود که موجب فساد در جامعه است.
  • دربارۀ بی بند و باری‌ها در آخرالزمان روایات بسیاری وجود دارد. مثلاً یکی از تعابیری که در این روایات، بیان شده است این است که در آخرالزمان، زن‌ها می‌روند جای مردها و مردها می‌روند جای زن‌ها. زن‌ها شبیه مردها می‌شوند، مردها شبیه زن‌ها می‌شوند! خیلی زشت است که این جابجایی صورت بگیرد؛ مرد باید نقش مرد را داشته باشد، زن هم باید نقش زن را داشته باشد. حالا چطور می‌شود که این اتفاق می‌افتد؟ با ضعف بنیان خانواده.

دو فاجعۀ بزرگ در آخرالزمان: ۱٫ ظلم طواغیت ۲٫ نابودی خانواده‌ها که منجر به فساد زنان و مردان می‌شود

  • در آخرالزمان فقط ظلم و کشتار اوج نمی‌گیرد، بلکه-در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که- در آخرالزمان دو فاجعۀ بسیار بزرگ پدید می‌آید؛ یکی ظلم طواغیت، و دیگری نابودی خانواده‌ها که نتیجه‌اش فسادهای گسترده در بین زنان و مردان است. این خلاصۀ صدها روایت است!
  • چرا آخرالزمان این‌قدر فساد از این جنس رواج پیدا می‌کند؟ چون طاغوت صهیونیست،‌ برای نابودی و تضعیف خانواده کار کرده است. در کشور ما هم کم نگذاشته است! برخی از سریال‌های تلویزیون خودمان در این چهل سال، قدم بزرگی برای افزایش طلاق در جامعه بودند! از آن‌طرف، آیا می‌توانید یک سریال فنی عمیق حکیمانۀ دلنشین نشان بدهید که در جهت تقویت بنیاد خانواده باشد؟!

صهیونیست‌ها از دو چیز خیلی بدشان می‌آید: ۱٫پولدار شدن مردم ۲٫ تقویت خانواده

  • صهیونیست‌ها از دو چیز خیلی بدشان می‌آید و هرکسی در این دو موضوع فعال بشود، خیلی محکم علیه او وارد میدان می‌شوند و توسط ایادی داخلی خودشان-با ترفندهای مختلف- او را تخریب یا نابودش می‌کنند! یک موضوع این است که بگویید «مردم باید پولدار بشوند، چرا باید بیشترِ ثروت‌ها و پول‌ها در اختیار صهیونیست‌ها باشد؟!» چون صهیونیست‌ها خیلی جان‌شان به پول بسته است، دوست دارند همه بی‌پول باشند و فقط خودشان پول‌دار باشند. اگر بنا باشد بشریت قدرتمند و پول‌دار باشد، پس آنها از چه کسی سواری بگیرند؟!
  • موضوع دیگری که برای صهیونیست‌ها خیلی مهم است، موضوع خانواده است. اگر کسی بخواهد در جهت تقویت و استحکام خانواده‌ها در جامعه قدمی بردارد، به‌شدت علیه او اقدام می‌کنند، درحالی‌که یهودی‌ها خودشان، خانواده‌دار و مقید به خانواده هستند و در کشورهای غربی، همه می‌دانند که مستحکم‌ترین خانواده‌ها را عمدتاً همین یهودی‌ها دارند.
  • هالیوود که در جهان، فساد ایجاد کرده است توسط چه کسانی اداره می‌شود؟ توسط صهیونیست‌ها. اما همین صهیونیست‌ها که همه را فاسد می‌کنند و خانواده‌ها را مضمحل می‌کنند، خودشان خانواده‌های‌ بسیار خوب و مستحکمی دارند. البته نمی‌خواهم بگویم که آنها ایده‌آل هستند، ولی بنیاد خانواده را مستحکم نگه می‌دارند چون می‌خواهند بر همۀ ابناء بشر در عالم تسلط پیدا کنند، لذا باید خودشان قوی باشند. اما برای بقیۀ جوامع، نسخۀ دیگری می‌نویسند تا خانواده‌های آنها را نابود کنند و آنها را تضعیف کنند که بتوانند بر آنها مسلط شوند.
  • چرا خانواده در آخرالزمان اهمیت دارد؟ شما ببینید در روایات ما که علائم فساد قبل از ظهور را بیان کرده است، چرا این‌قدر خانواده را متلاشی و مضمحل نشان می‌دهند؟ وقتی دلیل این را بفهمیم، آن‌وقت به دلیل اهمیت خانواده در آخرالزمان هم پی می‌بریم.

آیا قدیم‌ها که خانواده‌ها سنتی بودند، وضع خانواده خوب بود؟

  • یک کسی از بنده پرسید: شما می‌گویی که اگر خانواده خوب بشود ما یک قدم به ظهور نزدیک شده‌ایم؟ گفتم: بله، حت بیشتر از یک قدم! گفت: خُب قدیم‌ها که خانواده وضعش خوب بود (به همان شیوۀ سنتی) آن زمان چرا ظهور رخ نداد؟ گفتم: قدیم‌ها خانواده سنتی بود، ولی خانواده خوب نبود!
  • یک ذهنیتی دربارۀ خانواده وجود دارد، آن هم اینکه: «اخیراً با فسادی که پیش آمده است خانواده تضعیف شده است اما قدیم، خانواده وضعش خوب بوده است!» ولی ما این ذهنیت را نداریم که قدیم وضع خانواده خوب بوده است!
  • قدیم‌ها اگر آمار طلاق بالا نبود دلیل بر این بود که مرد، صاحب اختیار بود. اینکه مرد صاحب اختیار باشد، تا یک حدی خوب و معقول است (البته الان مرد هم دیگر صاحب اختیار نیست، بلکه صهیونیست‌ها صاحب اختیار خانواده هستند،؛با هرزگی‌هایی که از رسانه‌ها منتقل می‌کنند!) ولی قدیم‌ها اگر مرد، صاحب اختیار بود، مرد هم کم به زن ظلم نمی‌کرد!
  • جامعۀ أمیرالمؤمنین(ع) و جامعۀ پیامبر اکرم(ص) چرا جامعه‌های خوبی نبودند؟ چون مردها به زن‌ها ظلم می‌کردند، آن هم برای ما ایده‌آل نیست! یک‌وقت کسی فکر نکند که ما می‌خواهیم برگردیم به عصر حجر! البته یک محسناتی در خانواده‌های قدیم بود؛ یکی از آن محسنات-که الان خیلی کم‌رنگ شده است- این بود که مرد مقتدر بود و  این برای نظام خانواده، محسناتی دارد، اما یک عیب بزرگی هم در آن خانواده‌ها بود و آن اینکه خیلی از اوقات، زن در آنجا ظلم می‌دید.
  • ما نمی‌خواهیم به سنت برگردیم بلکه می‌خواهیم به یک خانوادۀ علوی، یک خانوادۀ مهدوی و به یک خانوادۀ ولائی برسیم. در خانوادۀ ولائی، هم مادر سر جای خودش عزیز است، هم پدر سر جای خودش عزیز است. هرکدام یک موقعیت و جایگاهی دارند. آن چیزی که دین گفته است، ما هنوز به آن نرسیده‌ایم، آن چیزی که دین گفته، فقط در خانوادۀ اهل‌بیت(ع) و در خانواده‌های آدم‌های خوبِ خوب بوده است، ما دنبال چنین خانواده‌ای هستیم.
  • ما نمی‌خواهیم دربست برگردیم و سنت قدیم را احیا کنیم؛ قدیم‌ها هم زیاد وضع خوب نبوده است. ولی محسناتی بوده، ضعف‌هایی هم بوده است، الان همان محسنات هم نیست، ضعف‌ها هم بیشتر شده است. ما باید برویم دنبال یک الگویی بگردیم که در این الگو به آن‌چیزی که دین گفته است برسیم.
    (الف۲-ن۲)

توییت | آشنایی با بیماری مهلک #بی_بی_سی_چی و عوارض آن(۲)

پنج‌شنبه ، 29 آگوست 2019 ۰ دیدگاه نوشته:mehdi
  • #بی_بی_سی_چی رسانه‌ای است که هیچ حرف راستی را درست انتقال نمیدهد و هیچ حرف دروغی را مستقیما نمی‌گوید. حرفهای درستش تنها در خدمت نگرش غلطی است که می‌خواهد جا بیندازد و حرفهای دروغش برای شنیده نشدن حرف درستی است که به ضررش است. مخاطب بی‌حافظه و مرعوب، عشق #بی_بی_سی_چی هاست.
کپی برداری از مطالب تنها با ذکر نام و آدرس سایت مجاز است. | مدافع کلیپ
سایت بت اسپات