حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران، به ذکر ریشه‌های شکل‌گیری مظلومیت امام‌حسین(ع) پرداخت و «پنج مورد از مقدمات شهادت امام‌حسین(ع)» را برشمرد که در ادامه مشروح این سخنرانی را می‌خوانید:

از رئیس‌جمهور عجیب بود که در یک سخنرانی، هم علیه دوقطبی‌سازی سخن می‌گویند، هم با طرح موضوع زن، یک دوقطبیِ کاذب برای انتخابات آتی ایجاد می‌کنند و به تبلیغات‌چی‌ها گرا می‌دهند که از این موضوع برای ایجاد دوقطبی استفاده کنند.

در کنار اعتراض به قاتلین و خاذلین امام‌حسین(ع) باید به ریشه‌های مظلومیت ایشان هم بپردازیم

  •  طبیعتاً مردمان هوشمند از ریشه‌یابی قتل اباعبدالله الحسین(ع) و مظلومیت شهید فرزند پیامبر(ص) نمی‌توانند بگذرند و چقدر خوب است که در ذکر مصیبت‌ها وقتی از مصائب عاشورا سخن گفته می‌شود از ریشه‌های شکل‌گرفتن این مظلومیت هم سخن به میان بیاید. کمااینکه در برخی روایات هم آمده است که حضرت زینب کبری(س) به برخی از این ریشه‌ها در کنار گودی قتلگاه اشاره کردند.
  • این ریشه‌ها را هم نباید به اجمال از کنارشان عبور کرد بلکه با تفصیل و دقت باید در کنارشان نشست، نباید به تعجب از این فاجعه بسنده کرد که «چه شد هنوز نیم قرن نگذشته بود، فرزند پیغمبر(ص) را به شهادت رساندند؟!» خُب این یک سؤال است و یک تعجب است، اما در کنار این تعجب حرف‌های فراوانی هست که می‌شود دربارۀ آنها تفکّر کرد.
  • عزاداری‌ها طبیعتاً یک جنبۀ اعتراضی دارند؛ ولی ان‌شاءالله یک زمانی برسد که مردم ما فقط به قاتلین اباعبدالله الحسین(ع) اعتراض نداشته باشند و حتی فقط به اعتراض نسبت به خاذلین و آنهایی که امام‌حسین(ع) را یاری نکردند(اگرچه جزو قاتلین نبودند) هم اکتفا نکنند. یعنی اعتراض در محدودۀ قاتلین و خاذلین محدود نشود، بلکه این اعتراض را در عزاداری‌ها گسترش بدهند و به ریشه‌های شکل‌گیری واقعۀ کربلا برسند. برخی از این ریشه‌ها را در اینجا بر می‌شمارم که اتفاقاً برای موقعیت شریفی مثل نماز جمعه هم لازم است.

۱٫ یکی از ریشه‌های واقعۀ کربلا، جریان نفاقی بود که در زمان پیامبر(ص) شکل گرفت

  • شاید بتوانیم بگوییم یکی از اولین ریشه‌ها در زمان خود پیامبر(ص) بود. جریان نفاقی که در زمان پیامبر(ص) شکل گرفت و موجب نزول سورۀ منافقین شد؛ همان سورۀ منافقین که هر هفته در نماز جمعه خیلی تأکید شده است که خوانده بشود. وقتی در نماز جمعه خوب است که سورۀ منافقین خوانده بشود، معنایش این است که همه باید توجه به آن معنا پیدا کنند، قرائت این سوره یک وِردی نیست که صرفاً خواندنش (بدون دانستن معنا و مفهومش) مستحب باشد. بلکه دانستن معنای آن و تناسبش با نماز جمعه خیلی لازم است.
  • این خیلی قابل تأمل است که چرا هر هفته در نماز جمعه، باید سورۀ منافقین خوانده بشود؟ منافقین که در این سوره، به‌ویژه به آنها اشاره شده است داستان روشنی دارند. داستان از این قرار بود که «عبدالله ابن اُبَی» در جریان «غزوۀ بنی‌مصطلق» بلند شد سخنرانی کرد و در این سخنرانی خودش، جامعه را دوقطبی کرد؛ دوقطبی مهاجرین و انصار درست کرد. رسول خدا(ص) این‌قدر از این سخن ناراحت شدند که لشکر را در موقعی که آفتاب بود و باید همه استراحت می‌کردند، حرکت دادند. همه، غضبناک‌شدنِ رسول خدا(ص) را دیدند و تعجب کردند. «سعد بن عباده» آمد و گفت: یا رسول الله(ص) چه‌کار می‌کنید؟ چرا ناراحت شدید؟ فرمودند: مگر ندیدی عبدالله اُبی چه گفت؟ گفت ما اگر به مدینه برگردیم می‌خواهیم مهاجرین را بیرون کنیم. یعنی دوقطبی مهاجرین و انصار درست کرده بود. (قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیٍّ زَعَمَ أَنَّهُ إِنْ رَجَعَ إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ، فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَأَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ الْأَعَزُّ- وَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ الْأَذَلُّ، فَسَارَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَهُ کُلَّهُ لَا یُکَلِّمُهُ أَحَدٌ…؛ تفسیر قمی/ج‏۲/ص۳۶۹)

ایجاد دوقطبی کاذب در جامعه، رفتاری منافقانه است

  • دربارۀ دوقطبی‌سازی خیلی باید در نماز جمعه صحبت بشود. همین سورۀ منافقین، دربارۀ «عبدالله بن ابی» -که جامعه را دوقطبی کرد و موجب غضب رسول خدا(ص) شد- نازل شده است. البته اختلاف نظر در جامعۀ اسلامی مایۀ برکت است اما دوقطبی کردن جامعه و ذلیل‌کردن یک قطب، و عزیز دانستن یک قطب دیگر، یک رفتار منافقانه است.
  • این دوقطبی‌سازی متأسفانه در جامعۀ ما هم سالهاست که شکل گرفته است؛ البته این دوقطبی‌سازی، اوائل یک معنا و مصادیقی داشت که بعدها تغییر و تحول پیدا کرد و آن دوقطبی‌ای که باهم دعوا داشتند، در کنار همدیگر قرار گرفتند ولی اسم این دوقطبی باقی ماند. واقعاً این دوقطبی‌ای که امروزه در جامعۀ ما جاری است یک دوقطبیِ کاذب است.

از سخنان رئیس‌جمهور دربارۀ دوقطبی‌سازی، تشکر و تعجب می‌کنم!

  • من تشکر می‌کنم که اخیراً رئیس‌جمهور علیه دوقطبی‌سازی صحبت کردند، صحبتی که ما طلبه‌ها هم در محرم علیهِ آن حرف زدیم. ولی برای من خیلی عجیب بود که ایشان در یک سخنرانی می‌توانند هم یک دوقطبی برای انتخابات آینده بسازند، هم علیه دوقطبی صحبت کنند! هم دوقطبی در موضوع زن ایجاد کنند و به تبلیغاتچی‌ها گِرا بدهند که روی این دوقطبی- برای انتخابات آینده- کار کنید، در حالی که واقعاً آنچنان دوقطبی‌ای در موضوع زن وجود ندارد. و بعد هم در عین حال، در همان صحبت، علیه دوقطبی صحبت کنند. این یک مقدار عجیب است و از این‌جور اتفاق‌ها در سخنان ایشان زیاد اتفاق افتاده است.
  • همان‌طور که می‌دانید، آن دوقطبی‌سازی-در مدینه- ادامه پیدا کرد و بعد در فضای چنین دوقطبی‌ای بود که حتی مسئلۀ خلافت هم تحت تأثیر قرار گرفت و شما داستان‌های بعد از رحلت رسول خدا(ص) را می‌دانید.

دوقطبی‌سازی کاذب، موجب خفقان روانی و دیکتاتوری رسانه‌ای در جامعه می‌شود

  • همیشه ضرر دوقطبی‌سازی کاذب برای جامعه این است که موجب می‌شود خفقان روانی و دیکتاتوری رسانه‌ای در جامعه ایجاد بشود، چون هر کسی می‌خواهد انتقاد کند، می‌ترسد که او را منسوب کنند به یکی از دو قطب. در این صورت، شایسته‌سالاری هم از بین خواهد رفت. چرا؟ برای اینکه هر کسی از هر دو قطب بالا بیاید، حتی اگر شایسته نباشد، می‌گویند «دیگر این فرد مال قطب ما است و باید از او دفاع کنیم؛ چاره‌ای نیست!»
  • همچنین بسیاری از طرح‌ها و حرف‌ها در جامعه زمین می‌ماند برای اینکه در دعوای دوقطبی نمی‌شود به‌صورت شفاف، مسائل را بررسی کرد. بعضی‌ها که طرفدار شفافیت هستند تا می‌بینند کسی که به طرفداری از یک قطبِ دیگر متهم است، از شفافیت دفاع کرده است یک‌دفعه‌ای شروع می‌کنند علیه شفافیت حرف‌زدن!
  • واقعاً حرکت جامعه اگر بخواهد رو به پیشرفت و تعالی باشد، دوقطبی‌سازی مانعِ آن خواهد شد؛ مخصوصاً با سکوت اهل علم، اهل اندیشه در حوزه و دانشگاه. از نتایج دوقطبی‌سازی این است که هر انتقادی را تلقّی به توهین می‌شود و با هر امر به معروف و نهی از منکری خیلی سخت برخورد می‌شود.

دیکتاتوری روانیِ ناشی از دوقطبی‌سازی کاذب، شوم‌تر است یا دیکتاری امثال رضاخان و آل‌سعود؟

  • من تقاضا می‌کنم اندیشمندان بررسی کنند «دیکتاتوری رسانه‌ای» که معمولاً ذیل عملیات دوقطبی‌سازی کاذب انجام می‌گیرد، شوم‌تر است یا دیکتاتوریِ انواع دیکتاتورها مثل رضاخان قلدر و آل‌سعود که دیکتاتوری دارند و خیلی هم محبوب استکبار جهانی هستند؟
  • دوقطبی‌سازی کاذب موجب دیکتاتوری روانی می‌شود. خدا لعنت کند کسانی را که به این دوقطبی‌سازی‌ها دامن می‌زنند، خدا لعنت کند کسانی را که هر کسی انتقادی می‌کند او را متهم و منتسب به یک جناح می‌دانند، این لعنتی‌ها کسانی هستند که نمی‌گذارند جامعه جلو برود و فضای نقد و گفتگوی آزاد پیش بیاید.
  • صهیونیست‌ها این دوقطبی‌سازی را در بسیاری از کشورهای پیشرفتۀ جهان اجرا کردند و همین‌جوری هم کشورهای دیگر جهان را اداره می‌کنند. البته در کشور ما موفق نشدند، منتها دعوایش را همیشه راه می‌اندازند.

با دوقطبی‌سازی، کسانی بالا می‌آیند که شایسته نیستند

  • در جریان همین دوقطبی‌سازی است که بالاخره یک کسانی رشد می‌کنند و بالا می‌آیند بدون اینکه شایسته باشند و این افراد در همین دوقطبی‌سازی-که بی‌بی‌سی‌چی‌ها با تبعیت از بی‌بی‌سی خبیث، دنبالش هستند- فرصت جولان پیدا می‌کنند و حقایق پنهان می‌ماند.
  • یکی از ریشه‌های قتل اباعبدالله الحسین(ع) در سورۀ منافقین بیان می‌شود؛ این سوره دربارۀ کسی نازل شد و به دلیلی نازل شد که می‌خواست جامعه را دوقطبی بکند. خیلی خوب است همۀ سیاستمداران در این‌باره گفتگو کنند و پرهیز بدهند از دوقطبی.

انتخابات یکی از موقعیت‌هایی است که برخی می‌‌خواهند جامعه را دوقطبی کنند

  •  انتخابات مجلس، انتخابات پر تنشی از نظر رسانۀ ملی نیست، چون معمولاً مثل انتخابات ریاست جمهوری، مناظره‌ای در رسانه صورت نمی‌گیرد. ولی به هر حال انتخابات یکی از موقعیت‌هایی است که بعضی‌ها می‌خواهند از آن سوءاستفاده کنند و جامعه را دوقطبی کنند.
  • انتخابات در یک جامعۀ سالم، انتخاباتی است که افراد و کاندیداهایی که انتخاب می‌شوند، حرف‌های خودشان را بزنند و با جذابیتی که در برنامه‌هایشان هست، رأی جمع کنند، نه با تخریب دیگر کاندیداها. اگر در یک انتخابات همّت بر تخریب کاندیداهای دیگر باشد، آن‌هم به صورت دوقطبی‌سازی-که با تخریب یک نفر، فرق می‌کند؛ البته هر دو نوع تخریب، بد است ولی تخریب به صورت دوقطبی‌سازی، خیلی بدتر است- این انتخابات نتیجۀ سالمی نخواهد داشت. مثل دموکراسی غربی می‌شود که مردم به هر کسی رأی می‌دهند در نهایت می‌بینند که صهیونیست‌ها روی کار هستند! در چنین انتخاباتی مردم به هر کسی رأی بدهند، وابستگان عناصر خارجی روی کار هستند و این انتخابات، انتخابات مردم‌سالارانۀ حقیقی نخواهد بود.
  •  آیا می‌توانیم به انتخاباتی برسیم که در آن انتخابات، کاندیداها و نامزدهای انتخاباتی با احترام به همدیگر(نه اینکه به همدیگر تهمت بزنند و دروغ بگویند) شروع کنند طرح‌های خودشان را بگویند و فوقش اگر خواستند علیه همدیگر حرفی بزنند، بگویند «طرح من بهتر از طرح شماست، ایدۀ من بهتر از ایدۀ شماست» و بیشتر از این نگویند تا جامعه دچار تنش  نشود.

برخی در حد نمایندۀ مجلس، دنبال «تونِسیزاسیون کردن» ایران و دعوت به آشوب هستند!

  • اباعبدالله الحسین(ع) با اینکه قیام کرده بود، فرمود: من نمی‌خواهم جامعه را دچار تنش بکنم. «إِنِّی لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِما» (مناقب آل‌ابیطالب(ع)/۴/۸۹) الآن ما در حدّ نمایندۀ مجلس داریم که دنبال «تونسیزاسیون کردن» (شبیه‌سازی اتفاقات تونس) در ایران هستند! من نمی‌دانم آیا شورای نگهبان یا قوۀ قضائیه واقعاً با کسانی که این‌جور دعوت به آشوب می‌کنند، نباید قانوناً برخورد کنند؟
  •  ما در حدّ رسانه‌های بسیار نزدیک به دولت، رسانه‌هایی را داریم که خبر دروغ می‌زنند تا مملکت را به آتش بکشند. وقتی خبر را زدند و به رسانه‌های دشمن منتقل شد، بعداً البته پاک می‌کنند. آن‌وقت ظاهراً از نظر قانونی هم دیگر مشکلی نخواهد داشت. ولی از نظر مروّت و انصاف طبیعتاً ما انتظار داریم که رئیس‌جمهوری محترم اطرافیان خودشان را نهی از منکر کنند که از این‌گونه رفتارها بپرهیزند چون اینها آرامش را در جامعه از بین می‌برد. کمااینکه خودِ ایشان فرمودند که در جامعه باید مردم آرام باشند.
  • این یکی از ریشه‌های قتل اباعبدالله الحسین(ع) است. آخرش هم یزید وقتی کنار سر بریدۀ اباعبدالله الحسین(ع) به توهین مشغول بود، باز هم به یک دوقطبی «بنی‌هاشم بنی‌امیه» اشاره کرد و گفت: «لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا خَبَرٌ جَاءَ وَلا وَحْیٌ نَزَلَ» یعنی یزید گفت: اصلاً دعوای نبوت و اینها مطرح نبوده، بلکه بنی‌هاشم و بنی‌امیه دعوا داشتند، یک زمانی بنی‌هاشم برده الآن هم بنی‌امیه بُرده است!
  • درست است این روش دوقطبی‌سازی روشی است که صهیونیست‌ها برای ادارۀ جهان به‌کار می‌گیرند و بی‌بی‌سی خبیث و بی‌بی‌سی‌چی‌های خبیث دنبال می‌کنند، ولی یک روش منسوخ قدیمی است. ان‌شاءالله هر موقع از این روش‌ها فاصله گرفتیم باید برای ظهور قریب‌الوقوع، منتظرتر و آماده‌تر باشیم.

۲٫ یکی دیگر از ریشه‌های شکل‌گیری قتل امام‌حسین(ع) در کلام حضرت زهرا(س)

  •  یکی دیگر از ریشه‌ها و مقدمات قتل اباعبدالله الحسین(ع) را در سخن حضرت زهرای اطهر(س) می‌توانیم ببینیم. ایشان دو ویژگی برای مردم مدینه برشمردند که این دو ویژگی‌ یکی از ریشه‌های قتل اباعبدالله الحسین(ع) است. ) یک ویژگی این است که فرمود: «مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ» (احتجاج/ج۱/ص۱۰۶) شما وقتی سخن باطل را می‌شنوید، به سوی سخن باطل با سرعت بیشتری می‌روید تا سخن حق!
  • و بعد فرمود: «الْمُغْضِیَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِیحِ الْخَاسِر»؛ ویژگی دوم این است که فعل قبیح خاسر را می‌بینید و چشم‌پوشی می‌کنید. کلمۀ «خاسر» در اینجا یعنی فعل قبیحی که به جامعه ضرر می‌زند. خیلی وقت‌ها اگر انسان از کسی، افعال قبیحی دید باید آن را پنهان کند و ستّارالعیوب باشد. اما شما وقتی یک «فعل قبیح خاسر و ضررزننده» می‌بینید، چشم‌پوشی می‌کنید و ندیده می‌گیرید. جامعه‌ای که وصفش این است که حضرت زهرا(س) می‌فرماید، این جامعه به جایی می‌رسد که اباعبدالله الحسین(ع) را به قتل می‌رساند.

۳٫ «کوتاه‌آمدن از مُرّ حق» و «عدم توهینِ باطل» از ریشه‌های قتل امام‌حسین(ع) است

  • حالا یک‌مقدار-به‌لحاظ تاریخی- جلوتر می‌آییم و از بسیاری از حوادث زمان حضرت زهرا(س) می‌گذریم. امیرالمؤمنین علی(ع) در زمان خلافت‌شان کلام بلندی دارند، اگر در این کلام هم دقت کنیم، می‌بینیم که ایشان دارند به یکی از ریشه‌های قتل اباعبدالله الحسین(ع) اشاره می‌کنند. می‌فرماید: «لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ مُرِّ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِینِ الْبَاطِلِ لَمْ یَتَشَجَّعْ عَلَیْکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَوِیَ عَلَیْکُم‏» (کافی/۸/۶۶) اگر شما باطل را توهین می‌کردید، یعنی این‌قدر محکم با باطل برخورد می‌کردید که سبک می‌شد و جلف‌بودن خودش را نشان می‌داد، اگر شما از مُرّ حق کوتاه نمی‌آمدید…
  •  مُرّ حق، یعنی آن‌جاهایی که-خصوصاً در مسائل اجتماعی- یک ذره هم نباید از حق کوتاه آمد. «توهین باطل» هم یعنی اینکه یک کاری می‌کردید تا بدبودن و زشت‌بودنِ باطل، نشان داده بشود. اگر این کار را می‌کردید، کسانی بر شما مسلّط نمی‌شدند که الآن هزاران نفر کشته بدهید برای اینکه بخواهید آنها را برکنار کنید که تازه آخرش هم نتوانید!

از شورای نگهبان تقاضا می‌کنم که در انتخابات‌ها از «مُرّ حق» کوتاه نیاید

  • امیرالمؤمنین علی(ع) در کلام فوق، صریحاً به دو عامل انحطاط جامعه اشاره می‌کنند، یکی اینکه «لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ مُرِّ اَلْحَقِّ»، از مرّ حق کوتاه نمی‌آمدید. من از شورای نگهبان عزیز تقاضا می‌کنم که در انتخابات‌ها از مرّ حق کوتاه نیایند. شورای نگهبان وقتی نتواند وسط انتخابات مثل یک داور، به نامزدهای انتخاباتی «کارت قرمز» نشان بدهد، یعنی از مرّ حق کوتاه آمده است. باید بتواند وسط انتخابات این کار را انجام بدهد و هیچ تنشی هم نباید در زمین بازی ایجاد بشود. مثلاً بتواند بگوید که «آقا شما دروغ گفتید!» شما دروغ گفتید که گفتید می‌خواهند پیاده‌روها را دیوار بکشند. تمام! هرچه بادا باد! یا مثلاً یک کاندیدایی اگر برود پول پخش کند؛ همین‌طور.
  • یک امام جمعۀ محترمی در یکی از استان‌ها فرموده بودند «مردم، اگر برای انتخابات پول پخش کردند، پول را بگیرید یا کارت را بگیرید و شام را بخورید، ولی علیه آن کاندیدا رأی بدهید.» معلوم می‌شود که این اتفاق‌ها می‌افتد. آنجا بلافاصله داور باید وسط زمین، کارت قرمز نشان بدهد. اینها قانوناً ممنوع است. از مرّ حق نباید کوتاه آمد. مردم هم در درازمدت، تشکر خواهند کرد. ممکن است یک داوری در یک زمینی بالاخره یک کارت قرمز نشان بدهد، ولی بعضی از طرفداران تیم خوشحال نباشند، اما در نهایت این داور است که امکان بازیِ فوتبال را فراهم می‌کند؛ حتی اگر اشتباه بکند. داوری را که نمی‌شود حذف کرد!

در خفقان رسانه‌ای طبیعتاً خیلی از اندیشمندان جرأت نمی‌کنند به «توهینِ باطل» بپردازند

  • البته من الآن در این فضای موجود، زیاد گله‌مند نیستم که چرا خیلی از اندیشمندان به توهین باطل نمی‌پردازند یا خیلی از اندیشمندان سکوت می‌کنند. واقعاً گله‌مند نیستم به دلیل اینکه در خفقان رسانه‌ای-که تبدیل شده است به یک معروفی که نمی‌شود نهی از منکرش کرد- کسی جرأت نمی‌کند حرف بزند.
  • من از نزدیک با بسیاری از علماء و بسیاری از اساتید دانشگاه حرف می‌زنم، بعضاً می‌گویند: «می‌دانیم ولی نمی‌توانیم بگوییم!» شده است عین زمان شاه که می‌گفتند «از ترس ساواک نمی‌توانیم بگوییم!» الآن می‌گویند «نمی‌توانیم بگوییم؛ از ترس هوچی‌گرها و بی‌بی‌سی‌چی‌های خبیثی که جامعه را دوقطبی کرده‌اند! اگر بگوییم، داغون‌مان می‌کنند!»
  • من معذورم که نام ببرم چه اندیشمندانی در حوزه و دانشگاه به شخص بنده این را می‌گویند. بنده می‌گویم: مگر شما این حرف را قبول ندارید؟ می‌گوید: بله ولی نمی‌شود گفت! تازه خیلی‌ها بنده را هم نهی می‌کنند و می‌گویند «حرمت خودت را حفظ کن، خودت را با اینها درگیر نکن!» گفتم من خودم را با کسی درگیر نمی‌کنم، اولاً بنده کسی نیستم و اگر اینها بخواهند من را ضایع بکنند، چه اشکالی دارد؟! خودشان به روش بی‌بی‌سی خبیث، برای یک آدم حاشیه درست می‌کنند، بعد از چند ماه می‌گویند «فلانیِ پُرحاشیه!» و بعد اسم این را هم حرفۀ رسانه می‌گذارند و این روش را کار حرفه‌ای می‌دانند!
  • ان‌شاءالله زمان چیرگی حق بر باطل هم خواهد رسید که ما ببینیم آیا در زمان امام زمان(ع) حرفِ مفت زدن، امکان دارد؟ زمان امام‌زمان(ع) حرف‌زدن آزاد است، ولی شبیه قیامت می‌شود که «لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» (نبأ/۳۸) هستند کسانی که سخن باطل می‌گویند و امام زمان(ع) آنها را اعدام می‌کند. هرکه می‌خواهد بگوید هرچه می‌خواهد؛ تلخ یا شیرین! مثلاً شاید بگویند که «آزادی بیان، در آن زمان نیست!» نه، آزادی بیان هست، هیچ‌کسی مجبور به انتخاب دین نمی‌شود و همه، حقایق را می‌گویند. اما بیان بیمارگونه، تکّه انداختن با غرض‌ورزی و تخریب را همۀ مردم می‌فهمند و تشخیص می‌دهند، امام زمان(ع) هم طبق روایات دستور اعدام آنها را می‌دهد. مردم هم اعتراض نمی‌کنند که بگویند «آزادیِ بیان نیست!» چون می‌دانند که این اصلاً بیان نیست، بلکه غرض‌ورزی است.

۴٫ یکی از ریشه‌های قتل امام‌حسین(ع) خیانت فرمانداران و تحمیل صلح به امام‌حسن(ع) بود

  • اگر بخواهیم ریشه‌های قتل اباعبدالله(ع) را بشماریم زیاد هست، یکی دیگر از این ریشه‌ها در زمان امام حسن مجتبی(ع) بود. چون دیگر وقت نیست، من به کلمات حضرت اشاره نمی‌کنم.
  • خیانت فرمانداران و سرداران امام حسن مجتبی(ع) به امام حسن مجتبی(ع)، به بهانۀ صلح و آرامش بود که موجب شدند صلح به امام حسن مجتبی(ع) تحمیل بشود؛ این هم یکی دیگر از مقدمات بود. و قبل از آن هم اگر بدانید که اشعث با چه کلمات زیبنده و فریبنده‌ای، صلح و در واقع مذاکره را به امیرالمؤمنین علی(ع) تحمیل کرد! الآن اگر اسم اشعث را بردارند و شما ندانید که این حرف‌ها را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) زده است، و شما این حرفها را بخوانید می‌گویید «عجب سخنرانی قرّاء و خوبی است!»
  • یک نمونۀ دیگر، ابوموسی اشعری بود با آن سستی‌ای که در مقابل معاویه داشت که نقل شده است امیرالمؤمنین علی(ع) اشعث و ابوموسی را لعنت می‌کرد در حالی که آنها در قلمرو حکومت خودشان بودند. اینها از عوامل شکل‌گیری کربلا بود. اینکه اشعث، آتشِ کوتاه آمدن در مقابل دشمن را در دل جامعه انداخت و تا عمروعاص این را شنید، گفت که «دیگر کار لشکر علی(ع) تمام شد، فردا قرآن‌ها را سر نیزه کنید!» و بعد هم ابوموسی اشعری آن مذاکرۀ شوم و احمقانه را انجام داد. اینها همه از مقدمات قتل اباعبدالله الحسین(ع) است. ما وقتی قاتلین اباعبدالله الحسین(ع) را لعن می‌کنیم نباید بسنده کنیم به آنهایی که در صحرای کربلا حاضر بودند و به قتل مبادرت می‌ورزیدند.

۵٫ عدم توجه به هشدار امام‌حسین(ع)/ اگر به نهی امام‌حسین(ع) در سخنرانی منا توجه می‌کردند، کربلا به‌پا نمی‌شود

  • همچنین موارد دیگری هم بود؛ تا می‌رسد به زمان امام حسین(ع). ایشان یک‌سال قبل از قیام خودشان، در منا سخنرانی کردند و به اصحاب‌شان فرمودند که صحابه و تابعین-هر کدامشان هستند- جمع کنید. دویست نفر از صحابه و هفتصد نفر از تابعین جمع شدند. جمعیتی بیش از هزار نفر به اضافۀ بنی‌هاشم جمع شدند و بعد حضرت آنجا سخنرانی قرّایی فرمودند.
  •  امام‌حسین(ع) در اولِ سخنرانی خودشان می‌فرمایند: «اعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى الْأَحْبَارِ إِذْ یَقُول‏…» (تحف‌العقول/۲۳۷) و بعد هم این آیۀ قرآن را فرمودند: «لَولا یَنهاهُمُ الرَّبّانِیّونَ وَالأَحبارُ عَن قَولِهِمُ الإِثمَ» عبرت بگیرید از نهی خدا دربارۀ علماء یهود که فرمود چرا علماء یهود دیگران را از قول بد نهی نکردند؟ چرا دیگران را از سخن گناه‌آلود نهی نکردند؟
  • آن نهی‌ای که امام حسین(ع) انجام دادند، اگر به آن توجه شده بود کربلا به‌پا نمی‌شد و اباعبدالله الحسین(ع) قطعه قطعه نمی‌شد. حضرت از سکوت علماء نهی کردند و فرمودند «مردم به شما احترام می‌گذارند» چرا این احترام‌تان را خرج نمی‌کنید؟ مگر نمی‌بینید با محرومین چگونه دارد برخورد می‌شود؟ با بیماران، ضعفا و…

کسانی حسین(ع) را کشتند که اهل‌بیت(ع) از آنها چشم یاری داشتند!

  • روضه بخوانم؛ زینب کبری(س) به تعبیر امام زین‌العابدین(ع) که فرمودند «عالمۀ غیر معلّمه» چقدر دقیق فرمودند! ایشان بالای تلّ زینبیه در آن التهاب، تفکّر عمیق، سخن حکیمانه و محکم و البته توأم با آرامشِ خودشان را فراموش نکردند و حرفی زدند که جاودانه در تاریخ ماند. یعنی اگر شما بگویید کدام جمله مناسب لحظه‌ای است که اباعبدالله الحسین(ع) را در گودی قتلگاه دارند به قتل می‌رسانند؟ تا روز قیامت هم اگر فکر کنید جمله‌ای مناسب‌تر از جملۀ حضرت زینب(س) پیدا نمی‌کنید!
  • ایشان فریاد زدند: عمر سعد، تو شاهد هستی و می‌بینی که حسین(ع) فرزند پیغمبر را می‌کشند؟ (وَ خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَیْنَبُ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ فَنَادَتْ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ وَیْحَکَ یَا عُمَرُ أَ یُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟!؛ ارشاد مفید/۲/۱۱۲) این یعنی چه؟ یعنی حضرت زینب(س) چند روز است که نمی‌دانند عمر سعد فرماندۀ سپاه دشمن است؟ معاذالله بگوییم حضرت زینب(س) خبر ندارد و آمده است یک دفعه‌ای عمر سعد را دیده و از این صحنه تعجب می‌کند! نه، ایشان می‌داند و همه را در جریان هست. ایشان دارد اعلام می‌کند که «مردم! کسانی آمدند حسین را کشتند که ما چشم یاری داشتیم! این را در ذهن بسپارید» کسانی حسین(ع) را محاصره کردند و کشتند که اگر می‌خواست اباعبدالله الحسین(ع) مظلوم واقع بشود، باید چنین کسانی می‌آمدند و دفاع می‌کردند. این سخن بسیار مهمّی است. شمر هم به شرح ایضاً! و بسیاری از کسانی که آنجا بودند، از شام نیامده بودند. «ألا لعنة الله علی القوم الظالمین»
  • خدایا جامعۀ ما را هرچه حسینی‌تر قرار بده. عزاداری‌های ما را هرچه عمیق‌تر قرار بده. خدایا آنهایی که وحدت این ملت را از بین می‌برند نیست و نابود بگردان. خدایا آنهایی که انتقادهای کارشناسی را تبدیل می‌کنند به دعواهای جناحی، و جناح‌بندی‌های دروغین بر ملت و بر فضای سیاسی جامعه تحمیل می‌کنند اگر قابل هدایت نیستند ریشه‌کن بگردان. در فرج مولایمان تعجیل بفرما. «و صلّی الله علی محمدٍ و آله الأطهار»
    (الف۲-ن۲)