آرشیو سالیانه : 2019
دستگاه اره نواری فولاد بر چیست و از کجا میتوان خرید؟
یکی از مهم ترین ماشین آلات کارگاههای ساخت و صنایع و کارگاههای کوچک و بزرگ صنعتی دستگاه اره نواری فولادبر میباشد. از این دستگاه برای برش انواع فلزات سرد استفاده میشود که به دلیل سرعت بالا و دقت قابل ملاحظه در برش همواره یکی از گزینه های مطمئن برای برش انواع متریال هاست.
زمینه استفاده و روش کار دستگاه اره نواری فولادبر
دستگاه اره نواری در صنایع فلزی جهت برش انواع فلزات مانند فولادهای آلیاژی، پروفیل و فولادهای ساختمانی و فلزاتی مانند مس ،آلومینیوم ،برنج و … استفاده میشود.
روش کار دستگاه اره نواری به این شکل است که یک اره فلزی با طول بلند با دندانه های بسیار دقیق جهت برش روی دو محور و چرخ سوار شده که توسط یک موتور قدرتمند و البته تابلوی فرمان به بدنه یک دستگاه مکانیکی فولادی ، انعطاف پذیر و مستحکم متصل گردیده است.
در دستگاه اره نواری، تیغه اره از میان دو بازوی نگهدارنده عبور داده می شود که در مقطع میان بازوها تیغه کاملا صاف و بدون لغزش جهت برش آهن ، فولاد و فلزات دیگر نگه داشته می شود. در این روش اره نواری در تماس دایمی با قطعه کار اقدام به برشکاری می نماید.
استفاده از اره نواری فولادبر در صنایع دیگر
به مرور زمان و توسعه صنعت ، استفاده از دستگاه های اره نواری در دیگر صنایع رونق یافت بطوریکه اکنون در صنایع نساجی (جهت برش انواع پارچه و چرم )، صنایع غذایی (جهت برش گوشت، نان ، ماهی و …) ، صنایع ساختمانی (جهت برش سنگ ،شیشه ،لاستیک) و صنایع بهداشتی (جهت برش دستمال کاغذی ،مقوا و …) و دیگر صنایع بکار گرفته میشود.
استفاده جهت برش انواع متریالها، سرعت بالا، دقت فوق العاده، هدر رفت بسیار کم و حفظ خواص اولیه قطعه برشکاری شده و همچنین اپراتوری بسیار آسان، از مزایای اره نواری است.
نحوه خرید دستگاه اره نواری فولادبر
حال پس از آشنایی با دستگاه اره نواری فولادبر و کارکرد آن به سراغ نحوه خرید این دستگاه مهم و با ارزش برویم.
شرکت های صنعتی بسیاری وجود دارد که در زمینه تولید و فروش دستگاه های صنعتی علل الخصوص دستگاه اره نواری فولادبر فعالیت دارند ولی یکی از بهترین شرکت ها در زمینه تولید و فروش دستگاه های صنعتی ، شرکت تولیدی صد صنعت است.
شرکت تولیدی صدصنعت اولین و تنها مجموعهای میباشد که در زمینه طراحی و ساخت و تولید دستگاه اره نواری برش فلزات استاندارد و همچنین انواع دستگاه سنگبری ، کاشی و سرامیک در ایران فعالیت می کند. این شرکت با افتخار اعلام میدارد که پیشرو در زمینه بومی سازی و سفارشی سازی دستگاه های خود در راستای سهولت و کارآیی دستگاه برای مشتریان خود بوده و همواره رضایت مشتریان خود را در اولیت اصلی ساختار تولید و فعالیت خود قرار داده است.
ویژگی های دستگاه های اره نواری فولادبر شرکت تولیدی صد صنعت
همانطور که می دانید فلزات به صورت ورقه ایی یا شاخه ایی عرضه می شوند ، همانند سنگ برای برش این فلزات به ابعاد دلخواه نیز مرسوم است که از دستگاه های فرز دستی استفاده شود که آن نیز مشکلات زیادی را دارا می باشد. دستگاه اره نواری برش فلزات صد صنعت برای برش فلزاتی که به صورت شاخه ایی می باشند ، مناسب است و می تواند آنها را در زاویه های مختلف و در ابعاد دلخواه برش دهد. این دستگاه ها در ابعاد مختلف و برای کاربری های مختلف تولید می شود. از این دستگاه های نیز برای برش پروفیل های فلزی نیز استفاده می شود.
بعضا برخی از مشتریان این شرکت از این دستگاه ها برای برش انواع اجسام استفاده می کنند که بسیار هم در این نوع کاربری نیز مورد پسند بوده و دستگاه اره نواری صد صنعت را به دستگاهی به غیر از فلز بر نیز تبدیل کرده است.
هدف از ساخت دستگاه اره نواری فولادبر
هدف از ساخت و تولید دستگاههای اره نواری برش فلزات صد صنعت استفاده آنها در زمینه صنعت و کارخانجات و کارگاه ها بود ، با توجه به این این محصول از حارج از کشور وارد شده و ارز بری بالایی نیز داشته شرکت تولیدی صد صنعت این را وظیفه خود دانسته تا در ابتدا با یکی از شرکت های معروف این زمینه در کشور ایتالیا همکاری داشته و دانش تولید آن را فرا بگیرد ، سپس آن را در تولید این محصول در کشور ایران عزیز شریک کرده و پس از آموزش نیروهای شرکت تولیدی صد صنعت این امر مهم همراه دانش بروز شده آن در اختیار شرکت تولیدی صد صنعت قرار گرفته به نحوی که اینبار شرکت تولید صد صنعت بود که محصولات خود را کشورهای دیگر صادر می کرد.
این زمینه شروع تولیدات با کاربری و سبک متفاوت دستگاه های اره نواری فولاد بر و برش انواع فلزات در شرکت تولیدی صد صنعت برای صنعتگران گرامی شد.
شرایط پشتیبانی و گارانتی و آموزش کار با دستگاه ها به چه صورت می باشد ؟
شرکت تولیدی صد صنعت به این جمله اعتماد راسخ دارد که فروش پایان کار نیست بلکه آغاز یک تعهد است. ضمن این اعتقاد ما به این حقیقت اعتقاد داریم که بهترین تبلیغ رضایت مشتریان محترم از محصولات ما می باشد. در همین راستای شرکت تولیدی صد صنعت با اتکاء بر دانش بالای پرسنل فنی و کارآزموده خود ، همچنین با در اختیار داشتن ماشین آلات و تجهیزات پیشرفته تعمیرات با استفاده از متد روز در امر پشتیبانی و گارانتی محصولات خود سعی در انجام تعهدات خود دارد. دستگاه های اره نواری دارای ۱۲ ماه گارانتی واقعی بوده و پس از آن ما ۱۰ سال خدمات پس از فروش به شما را متعهد می شویم.
شرکت تولیدی صد صنعت با توجه به اینکه مدعی است که تمامی قطعات دستگاه های خود را از ۰ تا ۱۰۰ می تواند خودش تولید نماید ، این اطمینان را به مشتریان گرامی می دهد تا اصلا نگران تامین قطعات کاربردی و حیاتی خود نباشند و ما در همه حال در کنار ایشان خواهیم بود.
در زمینه آموزش کار با محصولات شرکت تولیدی صد صنعت ، دفترچه راهنما و سی دی فیلم آموزش های اوپراتوری دستگاه های خود را همراه با فروش این دستگاه ها در اختیار شما مشتریان گرامی قرار داده و این تعهد را می دهد که در هر زمانی که شما نیاز به حضور کارشناسان فنی ما داشته باشید پس از انجام مراحل هماهنگی با واحد پشتیبانی ما ، در کنار شما بوده و هرگونه آموزشی که شما نیاز داشته باشید را به صورت حضوری برای شما برگزار خواهند کرد.
تکیهگاه
ما از اول این نیاز را میفهمیم که به یک تکیهگاه نیاز داریم. در کودکی پدر و مادر تکیهگاه ما میشوند؛ وقتی بزرگ میشویم این نیاز برطرف نمیشود، بلکه باید تکیهگاه بزرگتری پیدا کنیم. کسانی که فکر میکنند میتوانند به خودشان اتّکا داشته باشند، یا به این و آن تکیه کنند، خیلی اشتباه میکنند. تنها تکیهگاه انسان خداست.
برای رفع سوءتفاهمها و دوقطبیهای کاذب، باید ادبیات دینی و انقلابیِ ما اصلاح شود/ از دلسوزان انقلاب میخواهم در ادبیات خود تجدیدنظر کنند / دوقطبیِ حقیقی در کشور «خیالپردازان-واقعبینان» است/ در هر دو جریانِ اصلاحطلب و اصولگرا، آدمِ خوب و بد هست/ انتخابات محل این است که ببینیم «چه کسی عاقلتر است؟»/ وقتی مجلس شفاف نباشد، چطور میشود دولت را شفاف کرد؟!
مبنای از بین رفتنِ دوقطبی کاذب «اصلاحطلب-اصولگر»، در اصلاح ادبیات دینی و انقلابی است. تا وقتی ادبیات دینی ما سوءتفاهمبرانگیز باشد و دین را اینطور معرفی نکنیم که «دین چیزی غیر از واقعگرایی نیست»، دعوای اصلاحطلب-اصولگرا وجود خواهد داشت. دین و انقلاب یعنی واقعبینی و عقلانیت؛ مگر کسی سر اصل «عقلانیت» دعوا دارد؟! دین و انقلاب، پیامش همین است.
باید یک «نهضت رفع سوءتفاهم» راه بیندازیم
- ما باید دو مشکل بزرگ را در عرصه رسانه حل کنیم. رسانههای دینی ما رسانا نیستند. رسانههای ضددینی هم اغواگر هستند. لذا مردم باید بتوانند از اغوای رسانههای ضددین، عبور کنند و از اسارت آنها نجات پیدا کنند. رسانههای دینی ما هم -که در انتقال پیام دین، ناتوان هستند- باید بتوانند سوءتفاهمها را کاهش بدهند.
- ما به زودی باید همه باهم، بهصورت هماهنگ، برای برپایی یک نهضتی به نام «نهضت رفع سوءتفاهم» اقدام کنیم. این نهضت رفع سوءتفاهم موجب میشود خیلی از کسانی که در دنیا با دین آشنا نیستند، تعریف حقیقیِ دین را پیدا کنند (یعنی تعریف دین، بهطور کلی، نه فقط دین اسلام) و نیز موجب میشود که تعریف کلی انبیاء الهی و رسالت آنها را پیدا کنند. بعدا میشود صحبت کرد کدام دین کاملتر است.
دین باید یک امر عقلانی تلقی شود
- یقینا اگر بتوانیم دین را خوب توضیح دهیم، مردم جهان، دین را به عنوان یک برنامه عقلانی و واقعبینانه خواهند پذیرفت. الان دین یک چیزی شبیه «قومیت» شده است درحالیکه موقع ورزشکردن یا غذاخوردن، قومیت مهم نیست و مثلا کسی نمیگوید که «من چون ایرانی هستم یا چون مسلمان هستم، ورزش میکنم یا غذا میخورم!» چون ورزشکردن و غذاخوردن یک امر عقلانی است. دین هم باید همینطور تلقی شود؛ یعنی فراتر از فرهنگها، فراتر از زبانها، فراتر از قومیتها، دین باید یک امر عقلانی تلقی شود.
- اگر مردم جهان، این تعریف ما را از دین بدانند، همه به دین علاقهمند خواهند شد؛ دین یک برنامه برای زندگی بهتر است، یک برنامه فوقالعاده واقعبینانه و مثبتنگر است، دین یک برنامهای است که اهل هر عصر و مصری، عقلانیت آن برنامه را میفهمند و میتوانند اجرا کنند. البته آدمها ممکن است در بهرهبرداری از دین متفاوت باشند ولی اصل دین باید یک امر پذیرفته شده باشد؛ مانند اینکه کسی با اصل برنامهریزی برای بهرهوری بیشتر از امکانات در هیچ کجا مخالفت نمیکند. اما دین ما الان غریب مانده است و ما در پشت پردههای ادبیات خراب دینی خودمان، دین را غریب نگه داشتهایم.
دین یعنی واقعبینی؛ یعنی برنامهای که با واقعیت مطابقت دارد
- دین یعنی واقعبینی، دین یعنی برنامهای که با واقعیت های عالم هستی مطابقت دارد. اگر خدا هم در صدر موضوعات دین مطرح میشود، به این دلیل است که خدا اولا خودش بزرگترین واقعیت است ثانیا از واقعیتهای پیچیده و پنهان عالم خبردارد و واقعبینانه ما را راهنمایی میکند. خدا اگر وحی فرستاده برای این است که بسیاری از واقعیتها پیچیدهاند و انسانها نمیتوانند آن را خوب درک کنند، پیامبرها آمدهاند و به عقل بشر کمک کردهاند. هرکسی با تعقل با دین برخورد کند صحت پیامهای دینی را میفهمد. هرکسی با عقل خودش سراغ دین بیاید، به دین علاقهمند میشود. اصلا دین چیزی جز بیدارکننده عقل نیست، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: پیامبر آمده است دفینههای عقل را استخراج کند و بیرون بیاورد«وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» (نهجالبلاغه/خطبه۱)
- دین انسان را واقعگرا میکند، دین انسان را تبدیل میکند به موجودی که خیلی به واقعیتها اهتمام میورزد. ببینید یک داروساز چطور میرود و واقعیتِ بیماری را نگاه میکند تا یک دارویی را تولید بکند. کار دین هم شبیه همین است؛ یعنی اینکه شما بروید واقعیتها را دقیق موشکافی بکنید.
حجاب یک امر عقلانی است؛ نه صرفا یک امر قدسی!
- أمیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید «لَوْ لَمْ یَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ یَجْتَنِبَهَا الْعَاقِل» (غررالحکم/۷۵۹۵) اگر خدا نهی نکرده بود، عاقل خودش اجتناب میکرد. ما چقدر باید برای خودمان تأسف بخوریم، چقدر ضعیف هستیم در ساختن یک فیلمی که در آن به مردم جهان نشان بدهیم که حجاب و پوشش صرفا یک امر دینی و قدسی نیست. حجاب یک امر عقلانی است، منتهی ما نمیتوانیم فیلمی بسازیم که این را نشان بدهد و الا حجاب تا حالا جهانی شده بود. چرا ما تصمیم گرفتهایم امور دینی را صرفا اموری قدسی و ارزشی معرفی کنیم و عقلانیت آن را نشان نمیدهیم و غلط حرف بزنیم؟ چرا ما تصمیم داریم سوءتفاهم را افزایش بدهیم؟!
- نیازی نیست شما حتما دین داشته باشید تا حجاب را بفهمید، کافی است که عقل داشته باشید. بقیه مسائل دین هم همینطور است. مثلا مقاومت و انقلاب هم یک امر عقلانی است. ما عقل داشتیم که انقلاب کردیم. بعضیها واقعا برعکس میفهمند. مثلا میگوید: «احساسات انقلابی مثلا یک سال دو سال، بس است دیگر». کدام احساسات؟ احساسات انقلابی یعنی چه؟ این انقلاب و مقاومت ما عین عقلانیت و منفعتطلبی است. انقلاب یعنی قیام و فدا شدن برای منافع یک ملت.
چرا رؤسای جامعه باید باتقوا باشند و اشرافی نباشند؟
- چرا میگوییم رؤسای جامعه باید باتقوا باشند؟ چون تقوا و کمی خویشتنداری از لذائذ سطحی دنیا عقل آدم را افزایش میدهد، لذا آدم متقی، خوشفکرتر میشود. چرا میگوییم که مسئولان، نباید اشرافیت داشته باشند؟ چون کسی که نمیتواند راحتطلبیِ خودش را کنترل کند، کمکم عقل و فهمش کم میشود و واقعیتهای عالم را اشتباه میبیند. مثلا یک موجود ضعیف را که در حد کدخدای یک ده هم نیست، این را کدخدای عالم تصور میکند؛ یعنی اشتباه میبیند.
- چرا باید مسئولین و فرمانداران پای رکاب امامزمان(ع) غذای بسیار ساده بخورند و لباس خشن بپوشند؟ چون همانطور که در روایات آمده: یک مسئول باید به اندازۀ تمام مردم، عقل داشته باشد؛ یعنی عقلش بیشتر از دیگران باشد. ولی آدم راحتطلب، که عقل کاملی نمیتواند داشته باشد. این فرد باید بتواند خدمت کند و ابزارش عقل است، یعنی عقل و باهوش بودن، ابزار مدیریت است.
چرا ما علیه آقازادهها صحبت میکنیم؟
- چرا ما علیه آقازادههای راحتطلب صحبت میکنیم؟ هر مسئولی که جلوی دنیازدگی آقازادههایش را نگیرد، هرچقدر اینها دنیازدگی کنند از عقلش کم میشود، لذا خطرناک است کار را به دست او بدهید. کسی که اسیر فرزندانش باشد، همانقدر عقلش پایین میآید. یکی از آقایان، درباره آن بندهخدایی که جلوی امام ایستاد و امام عزلش کرد، اینطور میگفت: ما رفتیم او را متقاعدش کنیم که جلوی امام نایست، امام راست میگوید، از آن فردِ اعدامی دفاع نکن، او آدم کشته است… هرچه به او گفتیم، قبول نکرد و آخر سر یکدفعهای گفت: «خُب جواب بچهها را چه بدهم؟ بچهها از من میخواهند»! خب کسی که اسیر بچههایش باشد، عقلش کم میشود. تو هرچقدر نتوانستی بچهات را جمع کنی، فهم و عقلت به همان نسبت کم میشود و مدیریت هم نیاز به عقل فراوان دارد.
- بااینحال برخی از این افراد، بعضا میروند در مجلس شورای اسلامی و مثلا میگویند: «ملت رشد کافی ندارند که ما شفاف رأی بدهیم!» و این توهین به ملت است. رشد کافی را کسی ندارد که نمیتواند از رانتخواری فرزندانش جلوگیری کند.
از دلسوزان انقلاب میخواهم در ادبیات خود تجدیدنظر کنند
- آیا ما دنبال ارزشها هستیم یا واقعیتها؟ ما دنبال عقل هستیم که مطابق واقعیتها رفتار کنیم. مگر کسی سر اصل عقلانیت دعوا دارد؟ این واقعبینی را، این عقلانیت را به انواع معانیاش، حتی عقل تجربی، این را ملاک قرار بدهیم، دین و انقلاب پیامش همین است.
- من از کسانی که دلسوز انقلاب هستند و دلسوز دین هستند، خواهش میکنم در ادبیاتتان تجدیدنظر کنید. در ادبیات خودتان بازنگری کنید. بگذارید اگر کسی خواست بهعنوان ضدانقلاب، به شما بهعنوان یک انقلابی فحش بدهد اینجوری بگوید: «این فلانفلانشده چقدر زیاد میفهمد. چقدر عاقلانه با همهچیز برخورد میکند. خسته شدیم از بس تحلیل عقلانی ارائه کرد.»
یکی از بحثهای بهشدت عقلانی، شفافیت است
- ما باید عقلانیت را وسط بگذاریم و از رسانهها هم بخواهیم که شما هم کمک کنید؛ یعنی جدا از رسانه دین، رسانههای اجتماعی هم شروع کنند عقلانیت را افزایش بدهند. اگر این عقلانیت افزایش پیدا کند مردم کمکم به سمت بهبود اوضاع میروند، لذا هر امرِ عقلانیای را طبیعتا میپذیرند.
- یکی از بحثهای بهشدت عقلانی، شفافیت است. اولا بگذارید ریشههای دینی شفافیت را به شما بگویم. أمیرالمؤمنین علی(ع) داشتند از بصره بیرون میآمدند و کیسه غذای خودشان را نشان دادند و فرمودند: ببینید من از شهر شما چیزی نبردم بیرون جز همین. این غذا هم مال خودم است، خودم در باغم کاشتم، از مدینه برداشتم آوردم، این آذوقه سفر من، چیزی است که از باغات خودم در مدینه دارم، یعنی حضرت خیلی شفاف با مردم برخورد کردند. (وَ أَشَارَ إِلَى صُرَّةٍ فِی یَدِهِ فِیهَا نَفَقَتُهُ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا مِنْ غَلَّتِی بِالْمَدِینَةِ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِکُمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا تَرَوْنَ فَأَنَا عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْخَائِنِینَ؛ الجمل و النصرة/ص ۴۲۲)
- أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِی أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّا إِلَّا فِی حَرْبٍ» (نهجالبلاغه/نامه۵۰) یک حقی که شما به گردن من دارید این است که من هیچ چیزی را از شما پنهان نکنم مگر در جنگ. یعنی آن چیزی که اگر من به شما بگویم به گوش دشمن میرسد و دشمن به ما ضربه میزند. غیر از آن مسائل امنیتی و اموری که با دشمن مقابله داریم، بقیه مسائل باید شفاف باشد. این خیلی حرف عقلانیای است.
رهبر انقلاب: مسئولان جز در موارد نظامی امنیتی باید شفاف باشند و هیچ رازی را از مردم پنهان نکنند
- مقام معظم رهبری یکسال پیش، درباره همین کلام امیرالمؤمنین(ع) فرمود: این شفّافیّتی که حالا سر زبانها است که «آقا شفّاف، شفّاف»، در کلام امیرالمؤمنین است. بعضیها عادت کردهاند هر چیز خوبی که در جامعهی اسلامی است را نسبت بدهند به غربیها. واقعا انسان تعجّب میکند از کوتهفکری بعضیها! توجّه به مردم، آراء مردم، اهتمام به مردم، میگوید «ما از غربیها یاد گرفتیم اینها را»؛ … وقتی مراجعه به منابع اسلامی نمیکنید، وقتی کلمات امیرالمؤمنین و رسول مکرّم اسلام را نمیخوانید و بلد نیستید، خب بله، از غربیها باید یاد بگیرید. بعضیها میگویند و میشنوید که «بله، این شفّافیّت را هم آنها به ما یاد دادند»؛ نخیر، شفّافیّت را امیرالمؤمنین یاد داده؛ میگوید حقّ شما بر من -یعنی حقّی که شما پیش من دارید- [این است که] هیچ رازی را از شما پنهان ندارم، هیچ حرفی را از شما پنهان نکنم، مگر در جنگ و مسائل جنگ و مسائلی که با دشمن طرف هستیم، اینجا نمیشود حرفها را زد؛ چون حرف را وقتی که گفتیم، شما شنفتی، دشمن هم میشنود … مسئولان جز در موارد نظامی امنیتی و اموری که با دشمن مقابله داریم باید شفاف باشند، و هیچ رازی را از مردم پنهان نکنند (۱۳۹۷/۰۷/۳۰)
عدم شفافیت برای مجلسِ ما خجالتآور است؛ در برخی کشورها علاوه بر شفافیتِ آراء، هزینههای انتخاباتی هم شفاف است!
- أمیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: مواظب باشید، آنهایی که ایمان به خدا ندارند (یعنی آن واقعیتهای بزرگ را درک نکردند) در اجرای دین از شما سبقت نگیرند. (لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ ؛ نهجالبلاغه/نامه۴۷) واقعا برای مجلس شورای اسلامی ما خجالت دارد، بعضی از کشورها نهتنها شفافیت آراء را گذاشتند، بلکه هزینههای انتخاباتی را هم دقیق مشخص میکنند که چه کسی از کجا گرفته است.
- این برای مجلس شورای اسلامی و دولت و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، خجالتآور است که کشورهای دیگر در شفافیت از ما جلو بزنند. اخیرا قوه قضائیه شروع کرده است شفافیت در اموال خود و خانواده و تغییر آنها در طول مسئولیت را اجرا کند، خجالتآور است که تا حالا این شفافیت نبوده است. و باید ببینیم إنشاءالله این شفافیت کِی کامل میشود.
- یکی دیگر از موارد، شفافیت در مکاتبات و توصیهنامهها است، یعنی اینکه یک نماینده مجلس به چه کسانی نامه مینویسد؟ میدانید چرا برخی از نمایندگان حاضر نشدند در موضوع شفافیت بگویند که ما اشتباه کردیم و ما باید شفاف بشویم؟ برای اینکه این شفافیت، «الف» است که بعدش باید بگوید «ب» و بعد هم باید تا آخر «ی» برود! لذا اگر بتواند همینجا بایستد به نفعش است؛ چون خودش میداند چهکار کرده است.
- یکی دیگر، شفافیت در سفرهای خارجی و هزینههای آن است. همچنین، شفافیت در برگزاری جلسات با اشخاص مختلف رسمی و غیررسمی و اینکه موضوع جلسه چه بوده است؟ همه اینها باید بیاید روی بُرد و همه ببینند.
وقتی مجلس شفاف نباشد، چطور میشود دولت را شفاف کرد؟!
- وقتی شما مجلس را شفاف کردید، آنوقت مجلس میتواند دولت را شفاف بکند. «هرچه بگندد نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک!» عامل شفافسازیِ دولت و قراردادهای دولتی، مجلس است. حالا اگر مجلس خودش شفاف نباشد چطور میشود دولت را شفاف کرد؟ منظور، شفافیت در حقوق و مزایای دولتی و خیلی از موارد و فسادهای دیگر است که اصلا با قانون و قوه قضائیه نمیشود جلویش را گرفت.
- اگر شما صددرصد هم شفافیت در مملکت ایجاد کنید؛ در همه سازوکارهای دولتی و اجرایی و… بازهم خیلی از رانتخواریها را نمیشود جلویش را گرفت؛ بقیهاش را باید با تقوای مسئولین، دنبالش باشیم. تقوا یعنی اینکه از روی رفتار یک مسئول، بفهمیم که او نوعا کارش درست است یا نه؟ وقتی که میبینیم، او شکمبارگی میکند و اشرافیگری میکند، اگر هم دزدی نکرده باشد و همه کارهایش هم شفاف باشد، ولی او بهدرد مدیریت نمیخورد، چون عقل درست و حسابی برای مدیریتکردن ندارد!
- البته اگر یک کسی ثروتمند باشد ولی اشرافیبازی درنیاورد، مشکلی ندارد، کمااینکه أمیرالمؤمنین علی(ع) هم ثروتمند بود، ما با ثروت، مخالفت نداریم. ما با اینکه کسی تجارت کند و پولش را زیاد کند مخالفت نداریم، ولی اگر چنین کسی آمد و مسئول شد، باید مثل أمیرالمؤمنین(ع) زندگی کند و حتی ثروت خودش را هم در اختیار محرومین بگذارد، نه اینکه ثروتش را جداگانه بستهبندی بکند و افزایش بدهد تازه از بیت المال حقوق هم بگیرد. این دستورات اخلاقی دین یک سلسله امور عقلانی هستند.
شفافیت، هم جلوی دزدی و رانت را میگیرد، هم باعث میشود بفهمیم «کی باعرضه و فهمیده و کی بیعرضه و نادان است؟»
- ما وقتی که درباره «شفافیت» صحبت میکنیم، این را بر اساس یک سلسله اصول واقعبینانه میگوییم. اگر شفافیت نباشد، همین امالفساد است، شفافیت اگر باشد، فقط جلوی دزدی گرفته نمیشود، فقط جلوی رانتهای پنهان گرفته نخواهد شد، بلکه یک اتفاق دیگر هم میافتد که هیچوقت قوه قضائیه نمیتواند به آن رسیدگی بکند و آن هم اینکه «ما میفهمیم؛ کی باعرضه است کی بیعرضه است، کی باشعور است کی بیشعور است» این را میفهمیم! ما که فقط نمیخواهیم جلوی دزد را بگیریم. بلکه باید شعور سیاسیون را هم بفهمیم، چون با شعور آنها مملکت اداره میشود، شعور آنها درواقع گواهینامه و مجوز کارشان است.
- شفافیت دیر یا زود محقق خواهد شد، ولی آن چیزی که در انسان درد ایجاد میکند که باعث میشود فریاد بزنیم، این است که بعضیها برای عدم شفافیت، توجیه زشت و تحقیرآمیز برای ملت میآورند که این واقعا جای داد و فریاد دارد.
- آیا این عقلانیت است که برخی رسانهها یا سیاسیون برجسته، دوقطبیهای کاذب درست میکنند؛ مثل دوقطبی بسیار پلید و مضحک «اصولگرا-اصلاحطلب»؟ آیا این درست است؟ آیا این نتیجۀ یک بررسی عقلانی است؟ آیا این ناشی از شعور سیاسی سیاسیون است؟!
- چرا به این رفتارهای خباثتآمیز در عرصۀ سیاست پایان نمیدهیم؟ آیا معروف و منکر، در نگاه برخی نخبگان جایش عوض نشده است؟ اگر یک کسی را با متهمکردن به اینکه عضو یک جناح است خفه بکنند؛ بهعنوان یک منتقد و تحلیلگر، یا بهعنوان یک فریادگر نهی از منکر-برای منکری که یک حماقت بسیار واضح است- آیا این منکر نیست و بداخلاقی نیست؟!
- اخلاق میگوید: کسی که برای مقام، در جان خودش اینطور بگوید که «من بروم این مقام را پیدا کنم» ملعون است. (قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَفْسَهُ؛ کافی/۲/۲۹۸) لذا برخی از پُستداران ملعون هستند. اگر اخلاق میخواهید اخلاق این است!
- بنده این مرزهای اصلاحطلب اصولگرا را اصلا قبول ندارم، این یا نقشه صهیونیستها است که پشت سر کشور میخواهند دوگانگیهای کاذب درست بکنند، یا کار آدمهای نابخردی است که ما هنوز همت لازم برای عبور از این موانع را پیدا نکردهایم. ما باید بتوانیم از این موانع عبور کنیم.
«شورای شهر» یکی از نهادهایی است که در شفافیت، پیشتاز است/خانم آروین خیلی برای شفافیت تلاش میکنند
- من از شورای شهر تشکر میکنم، شما میدانید که شورای شهر تهران، همه به اصطلاح خودشان اصلاحطلب هستند. ولی شورای شهر یکی از نهادها در کشور است که در شفافیت پیشتاز است لذا از آنها تشکر میکنم. یکی از خانمهای عضو شورای شهر، خانم آروین، خیلی برای شفافیت تلاش میکند.
- بازیِ اصلاحطلب-اصولگرا، را باید کنار بگذارند. بعضی از کسانی که در مجلس، علیه فریاد شفافیت هتاکی کردند، مثلا اصولگرا هستند؛ یعنی هتاکی کردند به کسی که آنها را نهی از منکر کرد و ما هم میدانیم چرا این کار را کردند و چرا فریادشان بلند شده است.
در هر دو جریانِ اصلاحطلب و اصولگرا، آدم خوب و بد وجود دارد
- در هر دو تا جریانِ اصلاحطلب و اصولگرا، آدم خوب هست و در هر دو تا جریان هم آدمهای به درد نخور هم وجود دارد! لذا خودتان را اسیرِ این بازیها نکنید، اندیشه خودتان را آزاد کنید. تقاضا میکنم از کسانی که میخواهند رسانهایِ انقلابی باشند، وارد این بازیها نشوند.
- مثلا درباره یکی از نمایندههای مجلس که اتفاقا -در برخی از مواضع- خیلی رفتار غلطی دارد، در یک صفحه بهظاهر انقلابی و حزبالهی نوشته بودند: «برادرزاده ایشان یک مرکز فساد دائر کرده و دستگیر شده است، این هم ضایع شد!» اصلا-اگر این خبر، درست باشد- برادرزاده او، به خودش چه مربوط است؟ شما که ادعای دینداری و انقلابیگری دارید، نباید وارد این بازیها بشوید. حالا اگر او اصلاحطلب است و شما اصلاحطلب نیستید، هر حرفی را باید علیه او بزنید؟ اگر برادرزاده این فرد، وضعش خراب است، نباید این را بهحسابِ خود او بگذارید.
- آنها از آنطرف یک عدهای را وادار میکنند که دعوای اصلاحطلب اصولگرا را داغ کنند، و از اینطرف هم یک عدهای اینطوری برخورد میکنند؛ این باعث میشود که دعوا هیچ وقت تمام نشود.
- یک کسی هم گفته است که اصلا «این شفافیت شعار ما بود و شما دارید نامردی میکنید که شعار ما را گرفتید. نقشهتان چیست؟» مثل بچههای لوس چهارساله رفتار میکنند! بچههای چهارساله تا یک اسباببازی، در دست کسی میبینند، آن را میخواهند و میگویند: این مال من بود، این اسباببازیِ من بود که تو برداشتی! خُب آنوقتی که این اسباببازی دستِ تو بود، چرا با آن بازی نکردی؟!
انقلابیها شروع کنند به ادبیات رسانهای فاخر
- شاید انقلابیها باید شروع کنند به ادبیات رسانهای فاخر. مثلاً اگر میبینند که یک تفکرِ غلطی وجود دارد، بگویند: «این فکر بد است، لذا این آدم را با این فکرش نقد میکنیم…» ولی اگر فامیلِ او فساد دارد و یا رانتخواری کرده است، این را روی صورت او نکشید؛ مگر اینکه خودش در رانتخواریِ فامیلش دست داشته باشد؛ البته بهشرطی که یقین داشته باشید و برایتان ثابت شده باشد. فضای جامعه را نباید خراب کرد.
- هرکسی که زمین خورد، نباید دو تا لگد دیگر هم به او بزنیم. هرکسی یک ایرادی داشت، نباید دو تا ایراد دیگر هم به آن اضافه کنیم.
- أمیرالمؤمنین(ع) حاضر نشد پشت سر خوارج بفرماید که اینها دنیاطلب هستند، یا کافر و منافق هستند، بلکه فقط فرمود: اینها ایمان داشتند ولی اشتباه کردند (عَنْ جَعْفَرٍ (ع) عَنْ أَبِیهِ (ع) قَالَ: إِنَّ عَلِیّا لَمْ یَکُنْ یَنْسُبُ أَحَدا مِنْ أَهْلِ حَرْبِهِ إِلَی الشِّرْکِ وَ لَا إِلَی النِّفَاقِ وَ لَکِنَّهُ کَانَ یَقُولُ هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا؛ قربالاسناد/۹۴ـ وسائلالشیعه/۱۵/۸۳) بیشتر از «اشتباه کردند و به ما ستم کردند» چیزی نفرمود.
سرِ منکر عظیم، باید فریاد زد؛ دوقطبیسازیِ کاذب، منکر عظیم است
- البته سرِ منکر عظیم، باید فریاد زد و منکر عظیم، مثلا دوقطبیسازی کاذب منکر عظیم است، این کار فرعون است، این کاری است که بهخاطرش سوره منافقین نازل شد، این با یک دزدی و رانت خواری که هر کجا ممکن است پیش بیاید فرق میکند، این کثیفتر از خیلی از رانتخواری هاست! این خطرش برای جامعه، برای فاسدکردن جامعه و برای ایجاد فرصتطلبیها در میان فرصتطلبان، بیشتر از خطاهای دیگر است.
- تثبیتِ دوقطبی کاذب، برای جامعه ما ننگ است لذا باید برایش فریاد زد. بعضیها که با وقاحت، این دوقطبیسازیهای کاذب را درست میکنند، باید سرشان فریاد زد و آنها را از این منکر، نهی کرد که رعب در دلشان ایجاد شود و دست بردارند. البته توضیح میخواهد که دوقطبی سازی با هر نوع اختلاف نظر پیدا شدن در جامعه متفاوت است. ولی همان قدر که دوقطبیسازی کاذب معنایش فهمیده میشود مورد نهی قرار نمیگیرد.
در همین دولت هم، مردان خدمتگزار، زیاد داریم
- در همین دولت -که من البته منتقد به رئیس دولت هستم- ما مردان خدمتگزار، در سطوح مختلف زیاد داریم. صریحا عرض میکنم. بعضی از دولتمردان هستند (نه فقط در این دولت، بلکه در دولت اصلاحات) که مقلد کسی بودند که امام او را طرد کرد و این را رسماً میگفتند. ایشان بهخاطر پرکاریاش و زحمتی که در وزارت میکشید، الان هم وزیر است و رهبر انقلاب هم چند بار ایشان را تأیید کردند. اصلا! رهبر انقلاب به این بحثها و جناحبندیهای سیاسی، نگاه نمیکنند.
- اگر ما نسبت به دولت منتقد بودیم، نباید یکباره با همه اعضای این دولت و کارهای آنها مخالفت کنیم و نباید دوقطبیسازی کنیم؛ اینطور نباشد که چون در قطب ما نیست، محسنات آنها را نگوییم.
- میشود یک فهرستی را از خوبان چپ و راست بگوییم، و میشود یک فهرستی را هم از رانتخواریها و فرصتطلبیهای چپ و راست بگوییم. این نه معنایش این است که هیچ آدم سالمی نمانده است، نه معنایش این است که همه خوب هستند. باید دانهدانه خوب و بد را جدا کرد.
اصلاحِ ادبیات دینی و انقلابیِ ما، لازمه از بین بردنِ دوقطبی کاذب اصلاحطلب اصولگراست
- از بین رفتنِ دوقطبیِ کاذب اصلاحطلب-اصولگرا، مبنایش در اصلاح ادبیات دینی و انقلابی است. تا وقتی ادبیات دینی و انقلابیِ ما سوءتفاهمبرانگیز باشد و تا وقتی نتوانیم دین را اینطور معرفی کنیم که «دین چیزی غیر از واقعنمایی و واقعگرایی نیست» این دعوای اصلاحطلب-اصولگرا وجود خواهد داشت.
- یک آقایی اول انقلاب، کتابی نوشت به نام «دانش و ارزش» و این تئوری خودش را تقویت کرد و سرایت داد به عرصۀ سیاست و گفت: «اینها ارزشی هستند، ما دانشی هستیم…» یک حلقهای درست کرد و آن حلقه آمدند جریان اصلاحطلب اصولگرا درست کردند. لذا دو تا ادبیات-بهدروغ- در جامعه ما رواج پیدا کرد. اصلا کلمه ارزشها را از کجا آوردی؟! دین فقط به واقعیتها دعوت میکند. واقعیتها اندازههای مختلف دارند، یک واقعیتی هست که واقعیت مطلق در عالم است(یعنی خداوند) اما با چشم دیده نمیشود، منتها آثارش به وضوح درک میشود.
دوقطبیِ حقیقی در کشور ما این است: خیالپردازان و واقعبینان
- انسان مقدس و نورانی کیست؟ کسی که بیشتر واقعیتها را درک کرده و خودش را با واقعیت تطبیق داده است. از خیالپردازی فاصله گرفته است.
میدانید در این کشور دوقطبی حقیقی چیست؟ خیالپردازان و واقعبینان. خیالپردازان گفتند که برجام نتیجه میدهد، اما واقعبینها گفتند برجام نتیجه نمیدهد! دعوا سرِ این است، دعوا سر چیز دیگر نیست. همهجا همین است، همهجا دعوا سر واقعبینی و خیالپردازی است. این را هم اساسا دوقطبی نمیشود گفت. قرآن کریم هم فرمود: «إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ»، اینها از گمان پیروی میکنند؛ از علم پیروی نمیکنند! هرکسی از گمان پیروی کند، او کمکم خودش موجب حذف خودش میشود و نیازی به دوقطبی سازی نیست.
- زمان امام زمان ارواحنا له الفداء، دوقطبی نخواهد بود، در زمان امام زمان(ع) هرکسی عقلش بیشتر باشد، خودبهخود جلو میافتد؛ با نگاه مردم، با حس مردم، با تأیید مردم، با تقویت مردم، با نصرت مردم، و با اشاره و امر امام. این حرفها دیگر دور ریخته میشود.
هرکسی که طرح خوبی آورد-از هر جناحی باشد- قدمش روی چشم!
- هرکسی هر طرح خوبی آورد -از هر جناحی باشد- قدمش روی چشم! هرکسی هر حرف خوبی زد، قدمش روی چشم! من تعجب میکنم از اینهمه تهمت رسانهای! مثلا اینکه میگویند: «یادتان باشد، فلانی مال فلان جناح است». چرا اینطوری تهمت میزنند؟ برای اینکه میترسند صدای ما به گوش بعضیها برسد. این هم یکنوع دیکتاتوری است؛ دیکتاتوریِ رسانهای.
- فرق دیکتاتوری رسانهای با دیکتاتوری حکومتی این است: دیکتاتورهایی که حکومت دستشان است، آدمهای قلدری هستند؛ شمشیر دارند و زور میگویند. اما دیکتاتوری رسانهای معمولا کارِ آدمهای ضعیف و زبون است و آدمهای زبون و ضعیف اگر بخواهند دیکتاتوری کنند، خیلی خبیثانهتر برخورد میکنند زورشان برسد رحم نمیکنند.
- باید این بساط اصلاح شود و باید این انتخابات اصلاح شود. البته همه این حرفهایی که بنده میگویم، همهاش راه حل نیست؛ اعتراض به وضع موجود است. ولی برای ارائۀ راه برای حل مشکلات سیاسی مثل اینکه لیست سینفره تهران چطوری بسته بشود؟ اینها راه حل دارد که باید در جای خودش مطرح بشود.
اینکه اشخاص، لیدری کنند بهتر از این جناحبندیهای موهوم است
- حتی اگر اشخاص لیدری کنند بهتر از این جناحبندیهای موهوم است. اما بعضیها این جناحبندی از دهانشان نمیافتد و توهینآمیز صحبت میکنند. مربیهای دو تیم قرمز و آبی هم هیچوقت به همدیگر اینطوری توهین نمیکنند چون میدانند که رقیب اصلیشان این است و همدیگر را تحویل میگیرند. نه اینکه توهینآمیز برخورد کنند و یکعدهای را ذلیل کنند و یکعدهای را عزیز کنند که کار منافقان و فرعونیان است. در حد تیم یازده نفره، این مسائل را میفهمند اما برخی از سیاسیون ما در همین حد هم نمیفهمند و توهین میکنند.
دوقطبیسازیِ کاذب و تقویتِ آن، کارِ خبیثانهای است
- بنده دوقطبیسازی کاذب -بهویژه سر این جناحکشیهای غیرواقعبینانه- و تقویت آن در جامعه را کار خبیثانهای میدانم؛ کارِ خبیثانهای که جز با فریادزدن و جز با نهی از منکر کردن، نمیشود درستش کرد. منتها اکثر کسانی که در کشور باید بیایند به دادِ این فضا برسند و فضا را اصلاح کنند و توانمند هستند که در این فضا حرکت کنند، در حال خواب و بیهوشی انگار به سر میبرند. انگار درکی از اولویتهای منکر و معروف در جامعه ندارند.
- شما میتوانید ده تا یا بیستتا طرحِ خوب و مفید برای جامعه، معرفی کنید و بدون توجه به اصلاحطلب یا اصولگرا بودنِ افراد، بگویید: «هرکسی یا کسانی که بگویند که ما این ده تا طرح را اجرا میکنیم… اینها شایسته هستند که به ایشان رأی بدهید.»
- در انتخابات هم هر کاندیدایی که طرحِ خوبی دارد، بیاید و طرح خودش را معرفی کند، نه اینکه بخواهد با تخریب رقیبش رأی بیاورد! یا اگر کاری کرده است، گزارش بیاورد و بگوید «من میخواهم این کار را ادامه بدهم» اما حق ندارد از دیگران یک دیو بسازد تا مردم از ترسِ این دیوِ خیالی، بگویند: «با اینکه تو شایسته نیستی، اما بههرحال به تو رأی میدهیم!»
انتخابات محل درک این است که «چه کسی عاقلتر است؟»
- باید یکطوری ادبیات دینی خودمان را تنظیم بکنیم که محل سوءاستفاده خیلیها قرار نگیرد. اگر دین را به معنای واقعبینی و عقلانیت، جا انداخته بودیم، دعوا میشد سرِ اینکه یکی میگفت: این سخن من عقلانیتر است و آن یکی میگفت: این سخن ما عقلانیتر است … آنوقت عقل جمعی حکم میکرد و به یکی از اینها رأی میدادند.
- در زمان امام زمان ارواحنا له الفداء، انتخابات یا انتصابها یا انتخابهای طبیعی (با رأیگیری یا بدون رأیگیری) چطوری انجام میگیرد؟ طوری انجام میشود که عاقلترینها بالا میآیند. اصلا انتخابات محل درک این است که «چه کسی عاقلتر است؟» چرا شعارهای حاشیهای میدهید؟ چرا حرفهای مزخرف بیخود میزنید و میزان درک خود را پنهان میکنید و با ایجاد دشمنی از سر اتهام به یک جریان و جریان سازی موهوم برای خود رای درست میکنید؟
- برای تشخیص عقلِ افراد هم ملاکهایی وجود دارد؛ یکی از آنها شفافیت است، یکی دیگر هم تهذیب نفس است. مسئولان در زمان امام زمان ارواحنا له الفداء، به خودشان سخت میگیرند و امام زمان ارواحنا له الفداء هم به عُمال خودش سخت میگیرد. ایشان با همه مردم مهربان و کریمانه برخورد میکند اما به عُمال خودش بهشدت سخت میگیرد.
حضور در اربعین یک امر عقلانی است
- درباره اربعین هم یک سفارش بکنم؛ رفتن و حضور پیدا کردن در اربعین و کمک کردن به اربعین، یک امر عقلانی است. صحبتهای روز گذشته مقام معظم رهبری درباره اربعین را شنیدید؟ دیدید ایشان چقدر با اربعین، عقلانی برخورد کردند؟ ایشان به یک تعبیری فرمود که این اربعین را ساده نگیرید؛ این اربعین میتواند مقدمه تمدن عظیم اسلامی باشد (آن وقت امّت اسلامی نشان خواهد داد که عزّت الهی یعنی چه؛ تمدّن عظیم اسلامی را به جوامع عالَم نشان خواهند داد؛ باید هدف ما این باشد و این راهپیمایی اربعین میتواند یک وسیلهی گویایی برای تحقّق این هدف باشد؛ ۲۷/۰۶/۹۸)
- حضرت امام میفرمود: اگر این روشنفکرها (که بیدین هستند) میفهمیدند فوائد اجتماعی و فوائد انسانی روضه و دستههای عزاداری چیست، خودشان جلسه روضه میگرفتند! (اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا مىکنند و عزادارى مىکنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند؛ صحیفه امام/ج۱۶/ ص ۳۴۷ )
اربعین پایان تئوریهای نجاتدهنده حیات بشر است
- وقتی شما اربعین را نگاه میکنید، میبینید که اربعین پایان تئوریهای مدعی نجات حیات بشر شده است، مهر خاتمهای است بر همه ادعاها، و طلیعهای است برای اینکه «میشود اینگونه زندگی کرد…» اگر امام در جامعه، حضور پیدا کند دلها چقدر به هم نزدیک میشوند و خیلی از سختیهای زندگی برطرف خواهد شد. بیایید در اربعین ببینید چه کسی این افراد را با هم هماهنگ میکند.
- هرکسی هرکاری میتواند برای اربعین انجام دهد؛ برای اربعین کم نگذارید. اربعین را با عقلت بفهم. دوستانِ تلویزیون، وقتی برای اربعین مصاحبه میگیرند اینقدر نگویند «چه حس خوبی داری؟ چه حال عاطفی خوبی داری؟» اگر هم از «حال» میخواهند حرف بزنند، بگویند عقلت حال کرد؟ عقلت باز شد؟ چقدر فهمیدی؟ چه دریافتی پیدا کردی؟ چقدر فکرت باز شد؟ اربعین، این کار را میکند. اصلا پیامبر ص فرمود محبت اهل بیت(ع) حکمت میآورد.
- چرا در هیئتها باید از هوشمندانهترین سخنان دین، حرف زد؟ برای اینکه در هیئت و در مجلس محبت اهلبیت(ع) است که آدم خیلی عقلش میرسد. کسانی که برای اهلبیت(ع) اشک میریزند آماده و برخوردار از حکمت میشوند، لذا اگر اشاره کنی تا آخر مطلب را میگیرند.
- إنشاءالله اربعین، غیبت نخورید. رفقا، اربعین اگر خدمت حضرت ولی عصر(ع) رسیدید، سلام ما را هم به ایشان برسانید. در اربعین شبها در این بیابان حرکت کردید، دائماً متوجهِ حجةبنالحسنالعسکری(ع) و به یاد ایشان باشید.
یک پیشنهاد برای اربعین: آغاز راهتان را «مسجد سهله» قرار بدهید
- رهبر انقلاب فرمودند: معنویت و معرفت و آن غنای باطنی اربعین را افزایش بدهید و سعی کنید کیفیت اربعین را افزایش بدهید. (این مراسم را هرچه میتوانید و هرچه میتوانیم، باید پُربارتر و معنویتر کنیم؛ معنا و مضمون این مراسم را باید روزبهروز بیشتر کنیم؛ ۲۷/۰۶/۹۸)
- من برای افزایش کیفیت اربعین، یک پیشنهاد دارم: آغاز راهتان را خانه امام زمان مهدی فاطمه «مسجد سهله» قرار بدهید، بعد از زیارت قبر أمیرالمؤمنین(ع) به مسجد سهله بیایید؛ یعنی جایی که بناست خانۀ امامزمان(ع) باشد. مسیر پیادهروی خودتان را از اینجا شروع کنید. این سنت از قدیم مرسوم بوده است.
- هیچوقت تا حالا در بیابان دنبال امام زمانت گشتهای؟ آیا میشود پدرِ امامزمان(ع)-یعنی امامحسن عسکری(ع)- ما را برای اربعین دعوت کنند اما پسرِ ایشان -یعنی خودِ امامزمان(ع)- در اربعین به خوشآمدگویی نیاید؟! اصلا! امکان دارد؟!
- امسال اربعینتان را خیلی امام زمانی کنید. به فکر آقایت باش؛ با مولای خودت ارتباط برقرار کن. یک وقت دیدی یکی از کسانی که از کنارت رد شد و شانهاش به شانه تو خورد، خود حضرت باشد. نمیخواهم تو را خیالپرداز کنم، واقعبین باش! محال است امام زمان(ع) در این مسیر پیاده حرکت نکند؛ چون خودشان ما را دعوت کردهاند و ما را در این راه، راهی کردهاند.
اجازه ندهید سیاستبازها، مسائل فنیِ مدیریتی را به مسائل سیاسی تبدیل کنند/ اگر سیاسیون کریمانه برخورد نکنند دومینوی فساد در جامعه آغاز میشود/ رئیسجمهور در انتخابات و بعد از انتخابات، کریمانه برخورد نکرد
وقتی یک سیاستمدار و مدیر جامعه، کریم نباشد و رفتارهای غیرکریمانه انجام بدهد؛ مثلاً در حرفهایش لودگی و شارلاتانبازی دربیاورد و… از آن بالا یک دومینویی آغاز میشود که آخرش میشود انواع فسادها؛ هم فساد اقتصادی، رانتخواری و تعطیلی کارخانهها و…هم فساد فرهنگی، افزایش آمار طلاق و حتی بیحجابی!
طبق روایت، کسی که به خودش ظلم میکند، مدیر موفقی نخواهد بود
- پُست مدیریتی در جامعه -بهویژه، پستهای کلیدی- جایگاهی است که باید افراد بسیار باظرفیت در آن حاضر بشوند؛ یعنی کسانی که اولاً خودشان کریم باشند، ثانیاً کرامت مردم را حفظ کنند. همانطور که بیان شد؛ در «مدیریتِ خود» هم اصل اول را باید «کرامت و عزت نفس» قرار بدهیم.
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: کسی که به خودش ظلم میکند به دیگران هم ظلم خواهد کرد؛ نمیتواند به دیگران ظلم نکند. کسی که بر خودش ظلم روا میدارد، او حتماً به دیگران هم ظلم میکند. (مَنْ ظَلَمَ نَفْسَهُ کَانَ لِغَیْرِهِ أَظْلَمَ ؛ غررالحکم/۸۶۰۶)
- کسی نگوید که «ما دنبال مدیر موفق هستیم، به بحثهای اخلاقی چهکار داریم؟!» اینکه میگوییم «یک مدیر نباید به خودش ظلم کند» یک بحث اخلاقی نیست بلکه یک بحث مدیریتی است؛ یعنی کسی که به خودش ظلم میکند، مدیر موفقی نیست، چون مدیر موفق آن کسی است که به دیگران ظلم نکند.
- این مسئله درواقع به تعریفهای تخصصی در مدیریت، مربوط میشود، نه به مسائل اخلاقی و ارزشی. حتی بحث «تعهد و تخصص» هم دیگر قدیمی شده و دورانش گذشته است. ما الان فقط از یک مدیر، «تخصص» میخواهیم؛ یعنی باید در مدیریت خودش-به معنای واقعی- تخصص داشته باشد و همۀ اصول مدیریت را رعایت کند.
اینکه «مدیر باید کریمانه برخورد کند» یک بحث اخلاقی نیست؛ یک بحث مدیریتی است
- کسی که خودش کریم نیست و کرامت جامعه را رعایت نمیکند، او مدیر موفقی نیست و نمیتواند جامعه را به حد مطلوب برساند؛ بحث حزباللهی و غیرحزباللهی یا بحث دیندار و غیردیندار هم نیست.
- یک فرمانداری گفته بود: «من چلوکباب میخورم، خوب هم کار میکنم!» اتفاقاً او فرماندار یک جایی بود که خیلی از مردم آن منطقه، به سختی میتوانند «گوشت» تهیه کنند چه برسد به کباب! وقتی در کنار تو مردمِ محرومی وجود دارند و تو-بهعنوان مدیر جامعه- چنین غذاهایی میخوری، دیگر آن عقل و هوش کافی را نداری که بخواهی قدرت برنامهریزی داشته باشی؛ کارکردنِ بدون عقل و تدبیر هم بهدرد مدیریت نمیخورد!
- وقتی به یک مدیر میگوییم «پرخوری و بدخوری نکن و با مردم، کریمانه برخورد کن» این یک توصیۀ اخلاقی یا یک بحث سیاسی نیست، اینها بحثهای فنیِ مدیریت است! حتی اینطور نیست که این موضعِ انقلابیون باشد! مگر انقلابیون چه میخواهند؟ مدیریتِ درست میخواهند، اصلاً انقلاب کردهاند که مدیریت درست انجام بگیرد. مدیریت درست چیست؟ اصل اولش این است که عزت و کرامت انسان رعایت بشود! علوم انسانی هم دارد قدم به قدم به این بحث کرامت نزدیک میشود.
اجازه ندهیم سیاستبازها، مسائل مدیریتی و تخصصی را به مسائل سیاسی تبدیل کنند
- نباید اجازه داد برخی از سیاسیون یا سیاستبازها، یک مسئلۀ مدیریتی و تخصصی را، بیخودی تبدیل کنند به یک مسئلۀ سیاسی! همانطور که جهت بلندشدن هواپیما از روی باند فرودگاه، یک مسئلۀ تخصصی است و معنا ندارد این را به رفراندوم بگذارند، دربارۀ خیلی از مسائل تخصصی در مدیریت هم همینطور است. اما برخی از جهّال-که بنده آنها را بهعنوان سیاستباز میشناسم نه سیاستمدار- خیلی از مباحث را سیاسی کردهاند؛ درحالی که اینها مباحث فنی و مدیریتی است و پاسخش معلوم است، اینها مباحثی نیست که دربارهاش بگویند: «چند موضع وجود دارد، بگذارید همۀ سیاسیون دربارهاش نظر بدهند!» دربارۀ مباحث علمی و فنی، معنا ندارد که سیاسیون بخواهند نظر بدهند.
- از آن احمقانهتر این است که بگویند «این مسئله را باید به رفراندوم بگذاریم!» درحالیکه این یک مسئلۀ تخصصی است! آیا میخواهید عوامفریبی کنید؟! مثل این است که مردمِ یک محلهای رأی بدهند سرِ اینکه «چه کسی قلب این بیمار را جراحی کند؟» قلبِ بیمار را باید متخصص قلب، جراحی کند نه هر کسی که مردم به او رأی بدهند!
- برخی از سیاسیون، شارلاتانبازی در میآورند و یک بحث فنیِ مدیریتی را تبدیل میکنند به یک مسئلۀ سیاسی! برای اینکه از جامعه سواری بکشند، کارهای کثیف سیاسی میکنند؛ مثل دوقطبیکردن جامعه!
برخی بحثها را باید از بین مباحث سیاسی بیرون بیاوریم و در بین مباحث فنی قرار دهیم
- یکی از بحثهای فنی مدیریت این است که «شفافیت موجب کاهش رانتخواری میشود» علوم تجربی این را گفته و علوم دینی هم بهدلایل مختلف، این عقلانیت را میپذیرد.
- بعضی از بحثها را باید از بین بحثهای سیاسی در بیاوریم و ببریم در بین مباحث فنی قرار بدهیم. بعضیها میگویند «این یعنی سیاستزدایی از عرصۀ ادارۀ جامعه!» درحالیکه معنایش این نیست، این یعنی سیاستزدایی از جایی که دانش باید دربارهاش نظر بدهد؛ نه قدرت سیاسی. قدرتهای سیاسی هم باید خدمتگزار دانشمندان باشند.
- برای اینکه این حرفهای دانشی در عرصۀ مدیریت شنیده نشود، بیبیسیچیهای خبیث راه میافتند و با گروهبندی کردن جامعه، یک فضای پُر از خفقان در جامعه ایجاد میکنند. اینها خفقان روانی ایجاد میکنند و اصلاً نمیگذارند کسی صدای منتقدان و حرفهای درست آنها را بشنود.
- عناصر سیاسی نباید بحث فنیِ مدیریتی را تبدیل کنند به بحث سیاسی؛ حتی نباید آن را به بحث فرهنگی و اخلاقی و دینی و عقیدتی تبدیل کنند، بحث تخصصیِ مدیریت، به دین و عقیده و ایمان چه ربطی دارد؟! اصلاً اگر ما مسلمان هم نباشیم، میتوانیم ببینیم که «شفافیت در برخی کشورها، موجب کاهش رانتخواری شده است» و این ربطی به دین و ایمان آنها ندارد؛ این یک بحث مدیریتی است.
- بعضی از موضوعات اصلاً سیاسی نیست؛ باید اندیشمندان جامعه کمک کنند و این بحثها را از بین مباحث سیاسی بیرون بکشند و بهصورت فنی و علمی روی آنها بحث کنند، نگذارند این بحثها بیفتد دست سیاستبازها که با آن، مردم را فریب بدهند.
خیلی وقتها در خانه، محبت را جای کرامت میگذارند
- همانطور که بیان شد، اصل اول در مدیریت، حفظ کرامت است! هم رعایت کرامت و عزت نفس یک انسان، هم رعایت کرامت و عزت نفس افراد خانواده.
- خیلی وقتها در خانه، محبت را جای کرامت میگذارند. محبت، اصل دومی است که بعداً به آن خواهیم پرداخت؛ محبت را نباید جای کرامت بگذاریم. کرامت چطوری خودش را نشان میدهد؟ با ادب و با رعایت حقوق. محبت چطوری خودش را نشان میدهد؟ با گریه، دلسوزی، فداکاری، شادی از دیدار، کلمات محبتآمیز و…
- ادب، نشاندهندۀ احترامی است که برای افراد قائل هستیم، افراد اولاً باید در خانواده ادب را رعایت کنند. خیلیوقتها در خانواده، ادب را کنار میگذارند. مثلاً یک کسی میخواهد رفتار بچهاش را درست کند، ولی او را با بیادبی بزرگ میکند؛ البته این بیادبی، ممکن است انواع مختلفی داشته باشد. چهبسا مادری که بهخاطر بچهاش، به پدر بیادبی کند! یا چهبسا پدری که به هردلیلی ناراحت شده است و در مقابل بچهها به مادر، بیادبی میکند.
یک مدیر کریم، چگونه مدیریت میکند؟
- حالا بهسراغ مدیریت در جامعه برویم. در جلسۀ قبل، دربارۀ «مدیر بد» و مثال برجستۀ آن در قرآن-که همان فرعون است- صحبت کردیم. حالا ببینیم که اگر «کرامت» باشد، یک مدیر چگونه مدیریت میکند؟
- در این دعای مشهور «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ» از بین همۀ صفات دولت امام زمان(ع) صفت «کریمة» را انتخاب کرده است و این خیلی معنا دارد.
- از آن زمانی که بحث بوروکراسی یا دیوانسالاری و بحث دربارۀ شیوۀ مدیریت یک سازمان، بهصورت خیلی جدی مطرح شد، یک کسی مثل «ماکس وبر» آمد و حرفهایی زد؛ مثلاً اینکه «باید ضابطه را جای رابطه بگذاریم» جلسۀ بعد، دربارۀ اشتباه بودن این حرف و اینکه «رابطۀ انسانی نباید حذف بشود» صحبت میکنیم. (البته منظور ما از «روابط» همان رفیقبازیِ یکی دو نفر باهم یا باندبازی علیه دیگران نیست)
در دولت کریمه «تکتک افراد سازمان» اصل هستند، نه فقط منافع سازمان
- یکی از حرفهای ماکس این است که «اصل، منافع سازمان است و افراد باید در خدمتش قرار بگیرند» اما دین در اینباره خیلی عقلانیتر حرف میزند و میگوید: «اصل، تکتک افراد سازمان هستند» لذا دولت کریمه به دیوانسالاریِ مرسوم اعتنا نمیکند. دولت کریمه، حتی احترام منافقین را حفظ میکند ولو اهداف امت اسلامی مخدوش بشود.
- اگر جامعه را به مثابه یک سازمان بزرگ در نظر بگیرید و بخواهید این جامعه پیشرفت کند، دولت کریمه میگوید: «در جریان پیشرفت کلی جامعه، مواظب باشید بیکاری و کارتنخوابی زیاد نشود.» اما بعضیها رسماً میگفتند: «ما باید جامعه را پیشرفت بدهیم ولو تعدادی هم فقیر ایجاد بشود مهم نیست؛ بعداً با بیمۀ بیکاری و… به آنها رسیدگی میکنیم» یعنی همان تفکرات لیبرالی که ما قبولش نداریم، بلکه میگوییم: «باید یکجوری جامعه را به قدرت اقتصادی برسانی که-با کارآفرینی و…- تکتک افراد جامعه یک کار و یک نقشی در جامعه پیدا کنند تا عزت نفس و کرامتشان حفظ شود» حالا ممکن است رعایت عزت و کرامت تکتک افراد با ایجاد تعاونیها باشد یا با ایجاد شرکتهای دانشبنیان و شرکتهای سهامی و بورس و…
- ما نمیخواهیم مثل کشورهای جنوب خلیج فارس به رفاه برسیم اما ذلیلانه! الان بعضیها دارند همین را تبلیغ میکنند. یعنی جامعهای که ذلیل است و در جامعه هم افراد ذلیل، زیاد هستند اما سرمایهگذاری شده است و اقتصادشان ظاهراً رونق دارد؛ خاک بر سر این رونق!
دولت باید کرامت و عزت را در اقتصاد و فعالیت معیشتی مردم هم بیاورد
- وقتی از «دولت کریم» صحبت میکنیم، یعنی این دولت باید کرامت و عزت نفس را در اقتصاد و در فعالیت معیشتی مردم هم بیاورد؛ حتی عزت روستاها باید حفظ بشود. باید به سراغ اقتصاد منطقهای برویم، عزت همۀ مناطق باید حفظ بشود و نباید برخی مناطق، فدای مناطق دیگر بشوند. ولی ما الان در کشور، یکسری مناطق محروم داریم و یکسری مناطق برخوردار.
- امام صادق(ع) یکی از رفقایش را دید (مثلاً در حدود ساعت ده صبح بود) به او فرمود: عزتت را حفظ کن! گفت آقا عزت چیست؟ مگر طوری شده است که میگویید عزتت را حفظ کن؟ فرمود چرا سرِ کار نرفتی؟ «یَا عَبْدَاللَّهِ احْفَظْ عِزَّکَ قَالَ وَ مَا عِزِّی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ غُدُوُّکَ إِلَى سُوقِکَ وَ إِکْرَامُکَ نَفْسَک» (تهذیبالاحکام/ج۷/ص۴) یعنی همینکه سرِ کار میروی، درواقع داری خودت را اکرام میکنی.
- در روایت دیگری، امامصادق(ع) به یکی از دوستانش میفرماید: چرا عزت خودت را حفظ نکردی؟ چرا امروز میبینم که سراغ عزت خودت نرفتهای؟ گفت: منظورتان چیست؟ فرمود: چرا نرفتی سرِ کار؟ گفت: امروز در یک تشییع جنازه شرکت کرده بودم… (مَا لِی أَرَاکَ تَرَکْتَ غُدُوَّکَ إِلَى عِزِّکَ قَالَ جَنَازَةٌ أَرَدْتُ أَنْ أَحْضَرَهَا قَالَ فَلَا تَدَعِ الرَّوَاحَ إِلَى عِزِّک؛ تهذیبالاحکام/ج۷/ص۴) این کلام حضرت نشان میدهد که سرِ کار رفتن، مساوی است با عزت و کرامت.
دولتی که زمینۀ کار را فراهم میکند، دارد به مردم عزت میدهد/ دولت کریم، به «کارآفرینی» بها میدهد
- دولتی که کار تولید میکند و زمینۀ کار را برای مردم فراهم میکند، او دارد عزت مردم را پدید میآورد. حالا این روش، از نظر اقتصادی بهصرفه هست یا نه؟ رسماً بعضی از اقتصاددانها میگویند: «خودت را معطلِ مردم نکن! اگر شده با سرمایهگذاری خارجی و کارخانههای بزرگ و… جامعه را باید پولدار کنی و بعدش از صدقهسرِ اینها، به بقیۀ مردم هم یکچیزی میرسد، مثلاً با انواع بیمههای بیکاری و…» اینجور افکار ممکن است بعضی وقتها مردم را قلقلک بدهد و بعضیها بگویند: «خُب اینکه بد نیست! یک پولی هم به ما بدهند، بقیهاش مهم نیست!»
- ما که از تولید ثروت صحبت میکردیم، منظورمان تولید ثروت به اضافۀ کرامت و عزت انسانها است، نه اینکه ثروتِ بادآورده بهدست بیاوریم و بیکار باشیم! دولت کریم، دولتی است که به «کارآفرینی» بها بدهد و خدمتگزار افراد کارآفرین باشد.
چرا کشور ما در سختیِ ایجاد کسب و کار، باید جزو سختترین کشورها باشد؟!
- چرا کشور ما در سختیِ ایجاد کسب و کار، باید جزو سختترین کشورها باشد؟ این یعنی کرامت نیست. مجلس برای این منظور، چهکار کرده است؟
- خیلیها دغدغۀ اصلیشان این است که مدیران جامعه، دزد نباشند، اما دغدغۀ بنده این است که مدیران جامعه، بیعرضه نباشند. هم مدیران دزد باید محاکمه شوند، هم مدیرانی که برای مردم، درست کار نمیکنند.
- در مدیریت جامعه، یک معنای کرامت این است که «شغل ایجاد بشود» و همانطور که رهبر انقلاب فرمود: اقتصاد مقاومتی شرطش این است که مردم در آن مشارکت فعال داشته باشند. شاید برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید در بانکها یک تحولی پیدا بشود و بانکها باید صرفاً بنگاه نگهداری پول باشند؛ مثل خیلی از کشورهای دیگر.
چه موانعی بر سرِ راه ایجاد شغل، سرمایهگذاری و تعاونیها وجود دارد؟
- الان بعضیها پول خودشان را در بانک میگذارند و در سال، مقداری سود میگیرند. حالا اگر این فرد بخواهد با پول خودش یک کارخانهای راه بیندازد(مثلاً به همراه دوستانش) چه موانعی سر راهش هست؟ یکی اینکه به دوستانش اعتماد نمیکند که سرمایههای خودشان را جمع کنند و کارخانه بزنند. حتی خیلی از مذهبیها هم در این زمینه، به همدیگر اعتماد نمیکنند.
- دوم اینکه دولت نمیآید از این سرمایهها حمایت کند. مثلاً ما یکسری سازوکار قانونی نداریم که از تعاونیهای حقیقی حمایت بشود، یعنی اینطور نیست که مردم بگویند: «اگر من پولم را در یک تعاونی بگذارم و شکست بخورم، دولت جبران میکند» الان دولت چهکار میکند؟ مثلاً یک کسی از بانک وام گرفته و از خارج، خودرو وارد کرده است، ولی الان میگوید «ندارم که پول را به بانک برگردانم!» دولت هم میگوید: «خُب ندارد دیگر! باید صبر کنیم» ما میگوییم: همین صبر را برای قرضی که چهارتا تعاونی گرفتهاند و الان دچار مشکل شدهاند، انجام میدادید، نه برای پسگرفتن پولی که صرف واردات خودرو میشود.
«رشد اقتصادی پایدار» وقتی است که عزت اقتصادیِ تک تک افراد رعایت بشود
- رشد اقتصادی پایدار وقتی است که عزت اقتصادیِ تک تک افراد رعایت بشود، در این صورت، ببینید مدیران جامعه چه روحیهای باید پیدا کنند؟ نمایندگان مجلس چه روحیهای باید داشته باشند؟
- الان بعضی از کارخانههای دولتی-که دارند ضرر میدهند- بناست به فروش گذاشته بشوند، ولی مثلاً در برخی موارد میگویند «نمایندۀ مجلس نمیگذارد» میگوییم: «چرا نمیگذارد؟ اینکه خوب است؛ شهرش آباد میشود، چون بخش خصوصی حتماً کارخانه را بهتر اداره میکند» میگویند: فلان نماینده نمیگذارد، چون اگر این کارخانه دولتی باشد، آن نماینده تعدادی از آدمهای خودش را وارد این کارخانه میکند و… اگر این کارخانه خصوصی بشود، رانتخواریهایش را چطوری انجام بدهد؟ او دارد نفوذ اجتماعیاش را از طریق این کارخانۀ دولتی انجام میدهد، لذا اجازه نمیدهد که خصوصی بشود.
- اینگونه افراد، شخصیتاً کریم نیستند و به درد مدیریت نمیخورند. یک مدیر خوب، باید چه روحیهای و چه شخصیتی داشته باشد؟ یکی اینکه مثل داور در زمین فوتبال باشد، دوم اینکه مثل مربی برای تیم فوتبال باشد، سوم اینکه مثل مدیر پشتیبانیکنندۀ تیم باشد. هیچکدام از اینها خودشان گل نمیزنند، بلکه بچهها را پرورش میدهند و پشتیبانی میکنند تا بچهها بتوانند گل بزنند. یک فرماندار، یک استاندار، یک نمایندۀ مجلس و یک وزیر هم باید اینطوری باشند. این یک روحیه و یک رویه است!
هر مشکلی میبینیم ناشی از بیشخصیتی برخی از مدیران مملکت است
- برخی از کارخانهدارها میگویند: «دولت میگوید که ما برای هرچیزی ارز نمیدهیم، فقط برای وارداتِ ضروری میدهیم تا کارِ کارخانهها راه بیفتد» اما وقتی برای همان واردات ضروری میرویم در صفِ گرفتن ارز قرار میگیریم، موانع زیادی سرِ راه ما قرار میگیرد و میبینیم که با دلالها سر و کار داریم و باید ارز را-از دلالها- بخریم که گرانتر است و…
- دولتمرد باید مثل یک پدر دلسوز باشد، باید مأمور بگذارد که ببیند مشکل کارخانهدارها چیست؟ خود دولت باید برود دنبال کارخانهدارها و ببیند نیازهای ضروری آنها چیست؟ باید به مشکلات آنها رسیدگی کند. اما چه شخصیتهایی باید این کار را بکنند؟
- هر مشکلی میبینید مال بیشخصیتی برخی از مدیران مملکت است، واقعاً مشکلات مملکت ما قابل حل است و کارخانههایمان قابل توسعه است. ما خودمان میتوانیم رونق اقتصادی ایجاد کنیم و این ربطی به تحریمها ندارد؛ اما چه چیزی لازم دارد؟ شخصیت کریمانۀ مدیریت اجرایی کشور را لازم دارد.
سرِ نخ انتخاب «مدیران کریم» دست مردم است؛ هم برای دولت و هم برای مجلس
- حالا مدیران کریم، از کجا بهدست میآیند؟ یک سرِ نخش دست مردم است. نمایندههای مجلسی انتخاب کنید که باشخصیت باشند؛ هم خودشان اهل کرامت باشند و هم رعایتکنندۀ کرامت مردم باشند. سر نخ دیگرش هم باز در دست مردم است؛ رئیسجمهورِ کریم، اهل کرامت و تأمینکنندۀ کرامت مردم انتخاب کنید. هر سیاستمداری که در گفتارش شارلاتانبازی در بیاورد، کریم نیست.
- وقتی سیاستمدار، یک رفتار غیرکریمانه و فرعونمسلکانه انجام بدهد، از آن بالا یک دومینویی آغاز میشود که آخرش میشود فساد، رشوه، رانت و حتی فساد فرهنگی و حتی بیحجابی! برای مذهبیها و حوزۀ علمیه متأسف هستم که بعضاً از رفتار غیرکریمانۀ مدیران جامعه (که عامل بسیاری از مشکلات و فسادهاست) انتقاد نمیکنند و صرفاً به بیحجابی کف خیابان اعتراض میکنند.
چرا برخی علما با مشروطه مخالف بودند؟ چون راه حضور شارلاتانهای نفوذیِ انگلیس را به ادارۀ کشور باز میکرد
- آقای بهجت(ره) میفرماید: بعضیها عجب هوشی دارند، عجب آیندهنگریای دارند! تا «مشروطه» مطرح شد، گفتند: اینها میخواهند مملکت را بیحجاب کنند! درحالیکه مشروطه، اصلاً ربطی به حجاب نداشت؛ اما برخی از علمای آن دوره، این را گفته بودند و دیدید که چند سال بعد از مشروطه، رضاخان آمد و بیحجابی را رواج داد. آقای بهجت(ره) این مطلب را چندبار با تعابیر مختلف بیان کرده و میفرماید که آن علما، چطوری این را فهمیده بودند؟
و البته «مشروطه» از یک جهاتی خوب است، بالاخره یکعدهای انتخاب میشوند و به مجلس میروند و قانون اساسی نوشته میشود و پادشاهی مشروط میشود، یعنی بهظاهر چیز خوبی است، پس چرا آن علما، به مشروطه ایراد گرفته بودند؟ چون مشروطه راه حضورِ شارلاتانهای سیاسی و نفوذیهای انگلیس را در ادارۀ کشور باز میکند، لذا آخرش یعنی فساد!
- آیتالله بهجت(ره) یک مثال دیگر هم در اینباره مطرح میکند و میفرماید: تا مشروطه را خواستند شروع کنند، شیخفضلالله نوری فرمود: اینها آخوندها را از بین میبرند! به ایشان گفتند: مشروطه را خودِ آخوندها امضا کردند؛ مثل آخوند خراسانی! آقای بهجت(ره) میفرماید: شیخفضلالله نوری باهوش بود و درست متوجه شده بود. چند سال بعد شروع کردند یکییکی اعدام کردند و از خود شیخفضلالله نوری هم شروع کردند!
اگر سیاسیون، کریمانه برخورد نکنند، دومینوی فساد در جامعه آغاز میشود
- سیاسیون و مدیران جامعه باید «کریم» باشد؛ حالا شاخصِ این کریمبودن را در اصل بعدی مدیریت بیان خواهیم کرد. اگر یک سیاسی، کریم نباشد و کریمانه برخورد نکند، مثلاً در صحبتهایش چرت و پرت بگوید، لودگی و مسخرهبازی دربیاورد و… یک دومینویی شروع میشود که فساد اقتصادی و تعطیلی کارخانهها یکی از آنها است! یکی دیگر این است که آمار طلاق افزایش پیدا میکند! اما فهمیدن ارتباط این چیزها با هم، نیاز به فهم عمیق دارد.
- امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامۀ مالک اشتر میفرماید: «وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» (نهجالبلاغه/نامه۵۳) ستون دین، قدرت امت اسلامی و قدرت اسلام، همین مردم عادی کوچه و بازار هستند، «فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ وَ مَیْلُکَ مَعَهُمْ» پس دلت با اینها باشد «وَ لْیَکُنْ أَبْعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنْکَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَکَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَایِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا» دورترین آدم از تو چه کسی باشد؟ تو به عنوان مدیر، باید از چه کسی بیشتر از همه بدت بیاید؟ از کسی که عیب مردم را پیش تو میگوید! البته همین مردمی که عمود خیمۀ دین هستند و عماد و تکیهگاه دین هستند، یک عیبهایی هم دارند اما چه کسی باید عیبهای مردم را بپوشاند؟ والیِ جامعه، باید عیبها را بپوشاند، نباید این عیبها را آشکار کنی!
- بعد میفرماید: «فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ» هرچیزی از این عیبها برایت ظاهر شد، تو بپوشان! (حالا این سؤال پیش میآید: خُب اگر این عیبها از من پنهان شد که زیرآب من را میزنند!) اگر یک کاری کردی که دیگر هیچکسی پیش تو عیب نمیگوید و از بس کریمانه برخورد کردی، زبان چربِ عیبجویان و عیبگویان را بریدی، در اینصورت، طبیعتاً یک چیزهایی از تو مخفی میماند! ولی میفرماید: «وَ اللَّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ» آنها را به خدا بسپار، خدا خودش با آنها برخورد میکند.
پیامبر(ص): میتوانستم منافقین را به شما معرفی کنم، اما کریمانه برخورد کردم!
- رسول خدا(ص) در خطبۀ غدیر، صدا زد: «سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِینَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِینَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِالْإِسْلَامِ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ» (احتجاج/۱/۵۹) من از جبرئیل خواستم که من را معاف کند از اینکه ولایت علیبنابیطالب(ع) را به شما معرفی کنم؛ بهخاطر کثرتِ منافقین و قلّت متقین. و بعد میفرماید: یک آدمهایی هستند که نمیگذارند علی(ع) بر مسند بنشیند.
- و بعد میفرماید: «وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّیَ بِأَسْمَائِهِمْ لَسَمَّیْتُ- وَ أَنْ أُومِیَ إِلَیْهِمْ بِأَعْیَانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ فِی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ» من اگر میخواستم، میتوانستم همین الان در بین جمعیت، نشان بدهم چه کسانی منافق هستند و اگر میخواستم، همین الان دلیلش را هم میگفتم و روشن میکردم چه کسی منافق است. اما به خدا، من کریمانه برخورد کردم!
رئیسجمهور ما در انتخابات و بعد از انتخابات کریمانه برخورد نکرد!
- رئیسجمهور ما در انتخابات و بعد از انتخابات کریمانه برخورد نکرد! ایشان نهتنها به دو قطبیسازی که روش فرعونچهها است اقدام کرد و نهتنها سعی کرد عیوب را آشکار بکند، یک کار بزرگتر هم انجام داد؛ تهمت هم زد! گفت: «اینها میخواهند دیوار بکشند» درحالیکه کسی نمیخواست دیوار بکشد. او تمسخر هم کرد؛ درحالیکه آدم کریم هیچوقت مسخره نمیکند! با این برخوردهای غیرکریمانه، اقتصاد مملکت درست نمیشود، فرهنگ هم درست نخواهد شد، رانتخواری هم زیاد میشود! شورای نگهبانی هم نداریم که مثل داور فوتبال، وسط زمین کارت قرمز بدهد، نمیدانم قانونش را نداریم یا اینکه اجرا نمیکنیم؟
- بعضیها هم به عنوان حزباللهیگری کریمانه برخورد نمیکنند. بنا نیست ما به روش غیرکریمانه، دزد بگیریم! اگر اینطور بود که اصلاح امور زیاد سخت نبود و مسئله اینقدر کش پیدا نمیکرد!
- أمیرالمؤمنین(ع) هم اگر میخواست کریمانه برخورد نکند که راحت میتوانست اوضاع را درست کند! حضرت میفرماید: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِی یُصْلِحُکُمْ هُوَ السَّیْفُ» (ارشاد مفید/۱/۲۸۱) من میدانم آن چیزی که شما را درست میکند شمشیر است! (البته نه اینکه همۀ مردم را با شمشیر بزند، بلکه کافی بود، چند نفر را گردن بزند) بعد میفرماید: «وَ مَا کُنْتُ مُتَحَرِّیاً صَلَاحَکُمْ بِفَسَادِ نَفْسِی» من خودم را فاسد نمیکند برای اینکه بخواهم شما را درست کنم. «وَ لَکِنْ سَیُسَلَّطُ عَلَیْکُمْ بعْدِی سُلْطَانٌ صَعْبٌ لَا یُوَقِّرُ کَبِیرَکُمْ وَ لَا یَرْحَمُ صَغِیرَکُمْ وَ لَا یُکْرِمُ عَالِمَکُمْ» ولی به این زودیها یککسانی بر شما مسلط خواهند شد که احترام و کرامت شما را رعایت نمیکنند و آنوقت خواهید دید چطور با زور شمشیر بر شما حکومت میکنند…
الان برخی فرعونچهها با «عملیات روانی» زورگویی میکنند
- الان ما فرعونچهای نداریم که بخواهد با شمشیر، زور بگوید، اما فرعونچههایی داریم که با جنگ روانی این کار را بکنند. اگر عملیات روانی در یک سیاستمدار دیدید، بدانید که او فرد پلیدی است! حالا چرا اینقدر به موضوع «زبان» اهمیت میدهیم؟ یک آیهای در قرآن داریم که میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً» (احزاب/۷۰) ای کسانی که ایمان دارید تقوای الهی را داشته باشید و درست حرف بزنید! گفته میشود که رسول خدا(ص) هر جمعه این آیۀ قرآن را در خطبۀ نماز جمعه بیان میکردند؛ یعنی در حاکمیت اسلامی این آیۀ قرآن، آیۀ کلیدی و مهمی است.
- اگر رعایت کرامت و عزت نفس را در ادارۀ جامعه ادامه بدهیم، هم صحنۀ سیاسی قشنگ میشود، هم ادبیات و رفتار سیاسیون، درست میشود، نحوۀ کارآفرینی کردن برای جوانها هم عالی خواهد شد. چند سال است که رهبر انقلاب در هفتۀ دولت، وقتی هیئت دولت نزد ایشان میروند، پدرانه و مشفقانه به آنها تأکید میکنند: «کارآفرینها را تشویق کنید»
- شخصیت یک مدیر در جامعۀ اسلامی ، شخصیت ویژهای است؛ این مدیر خیلی به شخصیت تک تک افراد جامعه احترام میگذارد، بهحدی که رسولالله الاعظم(ص) مینشست و با آدمهای بیمقدار گفتگو میکرد و هیچکدام از آنها را مسخره نمیکرد، درحالیکه منافقین و مخالفینِ حضرت هم در بین آنها بودند، اینقدر به آنها احترام میگذاشت که دیگران اصلاً فکر نمیکردند این فرد، عیبی هم دارد. شیوۀ حضرت اینطور بود که اگر کسی یک عیبی دارد (یک مرضی در قلبش هست) خود مردم باید بفهمند و او را بشناسند.
کسی که در انتخابات، عزت رقیبش را حفظ نکند، شایستۀ مدیریت نیست و باید کنار برود
- شیوۀ رسولخدا(ص) آنطور بود، ولی متاسفانه در جامعۀ ما، اگر یک عیبی در کسی ببینند، چهکار میکنند؟ اگر رهایشان کنید، سر همدیگر را میکَنند و رسانههای خبیث بیبیسیچی، اصلاً این را جزو کار حرفهای و رسانهای خود میدانند! میگویند: این شیوۀ کار حرفهای در رسانه است! یعنی این را حرفهایگری میدانند و کسی هم نهی از منکر نمیکند! بعضیها هم به عنوان حزباللهیگری میآیند از همین روشها استفاده میکنند.
- اینها اصول مدیریت است، مدیریت باید کریمانه باشد و باید عزت آدمها را حفظ کند. اگر در انتخابات دیدید کسی عزت رقیبش را حفظ نکرد، چنین کسی شایسته نیست و باید کنار برود و از عرصۀ رقابت، حذف بشود.
(الف۲-ن۲)
خوارجمسلکها میگویند «خانواده مدیر نمیخواهد!» / مهمترین مشکل خانواده در ایران حل مسئلۀ مدیریت است/ بیبندوباری در آخرالزمان، ناشی از مخدوشکردن مدیریت خانواده است
چرا انسان به مدیریت احتیاج دارد؟
- چرا انسان به مدیریت احتیاج پیدا میکند؟ چرا در حیات بشر، یک عنوان، یک شغل یا فعالیت بهنام «مدیریت» مطرح شده است؟ وقتی شما اهداف متعدد و بعضاً متنوعی داشته باشید، وقتی شما نیازهای مختلفی داشته باشید، وقتی شما چند نوع امکانات و ابزار داشته باشید، وقتی شما چند نفر باشید و برای هرکدامتان ملاحظات مختلفی داشته باشید، در اینصورت مجبور هستید برنامهریزی کنید و اقدامات را شمرده و حسابشده انجام بدهید و برای افراد، تقسیمِ نقش کنید. افراد هم مجبور هستند نسبتهایشان را با همدیگر مشخص کنند. لذا نیاز به حقیقتی پدید میآید به نام «مدیریت»!
- مدیریت، شامل شناسایی محیط (محیطی پر از تنوع نیازها، امکانات، اقتضائات و ملاحظات) و بهکارگیری انواع امکانات و ابزار و سازماندهی افراد برای رسیدن به اهدافی است که آنها هم تعیین تکلیف شدهاند و در واقع تعیین تکلیف آن اهداف یعنی مدیریت.
انسان به مدیریت مجبور است؛ بهخاطر تنوع نیازها و علاقهمندیها و امکاناتش
- روی «تعدد و تنوع» بهعنوان یک گوهر مرکزی در مدیریت، خیلی باید توجه و تأمل کرد. چون ما مثل حیوانات، موجودات بسیطی نیستیم که یک هدف داشته باشیم. لذا برای حیوانات، مدیریت معنا ندارد. البته در حیوانات هم یک سطوحی از مدیریت را میبینیم که بهصورت غریزی انجام میشود ولی بهطور کلی مدیریت، مسئلۀ حیوان نیست. مثلاً زنبور عسل را در نظر بگیرید؛ این زنبورها یک هدف دارند، اگرچه برای زنبورها یک ملکهای وجود دارد اما ملکۀ زنبورها مدیر نیست، یک زاینده است که موجب تکثیر نسل میشود.
- مدیریت، مسئلۀ انسان است؛ چون انسان با تنوع نیازها، با تنوع علاقهمندیها و با تنوع امکانات و ابزار مواجه است. مثلاً شما برای غذا خوردنتان مجبور هستید مدیریت کنید؛ چون یک نوع غذا نیست و چون یک نوع نیاز به غذا ندارید، نیازهایتان هم متنوع است. اینکه اول به کدام نیاز باید بپردازیم، میشود مدیریت.
- مدیریت فرایندی است که انسان به آن مجبور است بهخاطر تنوعی که در درون خودش و در بیرون خودش با آن مواجه است. حالا اگر کسی مدیریت نکرد، حرکتش در زندگی مانند سُر خوردن یک قلوهسنگ در رودخانه است، یعنی همینطوری از آن بالای رودخانه به سمت پایین میآید و در برخوردِ تصادفی با اشیاء به یک شکلی در میآید؛ یا خرد میشود یا میشکند یا تصادفاً شکل خوبی پیدا میکند.
آغاز دینداری از ایمان به خدا نیست؛ از نیاز انسان به مدیریت و برنامه است
- مدیریت، زندگی انسان را توأم با برنامه قرار میدهد و خداوند ما انسانها را طوری آفریده است که بدون مدیریت نمیتوانیم زندگی کنیم، اما حیوانها میتوانند! مثلاً میگویند گربه وقتی مریض میشود میل پیدا میکند به یک چیزی که همان دوای او است. منتها دربارۀ انسان اینطوری نیست؛ انسان خیلی وقتها به یک غذایی میل پیدا میکند که اتفاقاً به ضررش است.
- حیوان مثل یک قلوهسنگی که در مسیر رودخانه سُر میخورد و جلو میرود، زندگی میکند، ولی انسان نه! انسان مجبور است خودش را مدیریت کند. تا به یک چیزی میل پیدا کرد، باید بگوید «صبر کن ببینم، من چندتا چیز را دوست دارم؟ من که فقط همین یکچیز را دوست ندارم!» تا به چیزی نیاز پیدا کرد، باید به خودش بگوید «صبر کن، من نیازهای دیگری هم دارم!» این اولِ مدیریت، اول انسانیت و اول دینداری است. آغاز دینداری از همین «صبر کن» است.
- آغاز دینداری از ایمان به خدا نیست. این معنویت است که آغازش ایمان به خداست و فرجامش ایمان به خداست و مسیرش سیر و سلوک الیالله است. دین یعنی یک نوع برنامه، و برنامه هم مال کسی که خودش برنامه بخواهد، کسی که مثل آن قلوهسنگِ داخل رودخانه، میخواهد زندگی کند که برنامه نیاز ندارد!
بچههای ما در مدرسه چگونه دینداری یاد میگیرند؟
- بچههای ما در مدرسه چگونه دینداری یاد میگیرند؟ متأسفانه به یک شیوۀ غلط! اول به او میگویند «به خدا ایمان بیاور!» یعنی معنویت را اول به آنها یاد میدهند و بعد هم بدون اینکه به او گفته باشند «تو برنامه میخواهی، تو باید مدیریت بلد باشی، تو باید خودت را و زندگیات را مدیریت کنی» به او میگویند: «این خدا یک دستوراتی داده است، گوش کن و الا میروی جهنم!» به اینترتیب، باعث میشوند که از دین بدش بیاید. حالا ببینید با این شیوۀ آموزش دین در نظام تعلیم و تربیتی، بچهها چه برداشتی از دین پیدا میکنند؟!
- حرفی نیست که بین ایمان به خدا و دینداری، یک رابطهای برقرار کنیم و بگوییم که «ایمان مؤثرترین عاملِ تقویت انگیزۀ انسان برای دینداری است» ولی بنده تصور میکنم که دینداری را از نیاز انسان به برنامه(که جزئی از مدیریت است) و نیاز انسان به قدرت و هنر مدیریت و نیاز انسان به تدبیر شروع کنیم و در بازیهای بچهها از مهدکودک، این را شروع کنیم.
بازیهایی برای بچهها تهیه کنیم که برنامهریزی و مدیریت را به آنها یاد بدهد
- بازیهایی که انسان را «برنامهریز» بار بیاورد و بازیهایی که انسان را مدیر بار بیاورد؛ برای این بازیها هرچقدر پول بدهید و برای بچههایتان بخرید، اشکالی ندارد و بچهها هم هرچقدر این بازیها را اجرا کنند اشکالی ندارد.
- بازیها را به سمت قمار نبرید. حمار، قمار بازی میکند! قمار چیست؟ شانس است! بازیهای شانسی مثل «مار پله» هیچوقت بازی نکن! برای اینکه اولاً تو حرکت خودت را برنامهریزی نمیکنی بلکه «تاس» میاندازی و روی شانس، جلو میروی و میگویی «ببینیم چی میآید؟» این اولین قدم برای فاصله گرفتن از انسانیت است! ای کاش یک افراد طنزپرداز و حکیمی پیدا کنیم که یک برنامههایی در تلویزیون برای ما اجرا کنند و ما تنفر پیدا کنیم از شباهت به حیوانات!
- چه بسا یک بازیای مثل شطرنج، خیلی به انسانیت، به تقوا و به دیانت نزدیکتر باشد (البته نه اینکه شطرنج را بهعنوان قمار، بازی کنند) و شما حکم امام(ره) را دربارۀ شطرنج دیدهاید.
- بازیهایی که به ما مدیریت و برنامهریزی را یاد بدهند، این بازیها دارند ما را آماده میکنند برای وارد شدن به زندگی جدی، یعنی دینداری! گاهی بهترین معلم دینیِ ما، میشود معلم ریاضی یا معلم علوم و … معلمهای مختلف هرکدام میتوانند یکجور معلم دینی باشند؛ اگر حسابشده بودن و برنامهریزی و مدیریت را به ما یاد بدهند.
- بعضیها اساساً آدمهای حسابشدهای هستند و مدیریت یک نوع حسابگری است. خدا هم بیحساب و کتاب برخورد نمیکند، موفقیتها هم بیحساب و کتاب نیست!
در مدرسه چگونه بچهها را اهل برنامهریزی و مدیریت بار بیاوریم؟
- دبستان کجاست؟ جایی که معلم بیاید با بچهها واقعاً مثل آدم برخورد کند؛ مثلاً اینکه اول هفته بگوید «بچهها بیایید برنامۀ این هفتهمان را تنظیم کنیم» یعنی اجازه بدهد هرکسی برنامهریزی کند، شما چهکار میکنی؟ شما چهکار میکنی؟ و… برنامۀ کلاسمان را چطوری مرتب کنیم؟ یکروز وقت بگذارند برای برنامهریزیکردن. بهجای اینکه یک قیفی بگذارند روی سر بچهها و مدام مطالب را به مغز آنها تزریق کنند! این جنایت در حق دانشآموز است! یک روز تعطیل کنید و وقت را بگذارید برای برنامهریزی! نترسید با اینکار بچهها بیسواد نمیشوند، بلکه اگر درست کار شود، دانشمند خواهند شد و از علم شما جلوتر خواهند زد.
- دوباره هفتۀ بعد، یکروز وقت بگذارید و بگویید: هفتۀ گذشته که برنامهریزی کردیم، کجایش را موفق نبودیم؟ تو چطوری برنامهریزی کردی؟ او چطوری برنامهریزی کرد؟… بچه باید هفتسال با سرپرستی معلم، مدیریت و برنامهریزی را تمرین کند. بعد از هفت سال، او را رها کنید و بگذارید خودش مدیریت کند، بگویید: «من به تو مشورت میدهم» در این صورت این بچه، آدم بار میآید. این انسان عاشق دین میشود، چون میبیند که در دین خیلی برنامه هست! اصلاً آدمی که اهل برنامه نیست فهم این را ندارد که دین را درک کند!
کسی که مدیریتِ خودش را یاد گرفت مدیریت بقیه را هم یاد میگیرد
- چرا آدم به مدیریت نیاز پیدا میکند؟ چون چندجور نیاز دارد، چند نوع علاقه دارد، چندجور امکانات دارد و گاهی نیز بهخاطر اینکه چند نفر هستند. البته تا آنجایی که پای نفرات دیگر به میان نیامده است، من خودم را باید مدیریت کنم. کسی که مدیریت خودش را یاد گرفت مدیریت بقیه را هم یاد میگیرد. لذا توصیه کردهاند که اول مدیریتِ خودت را یاد بگیر بعداً برو دیگران را مدیریت کن!
- در خانواده چطور باید مدیریت کنیم؟ آیا همۀ افراد در خانه، همینطوری رها هستند و برنامه ندارند؟! اصلاً اینطور نیست! حتی برنامهریزی برای رفت و آمد آدمها در اتاقهای خانه و زمانبندیاش در آیۀ قرآن آمده است! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ؛ نور/۵۸) بچهها کِی میتوانند با اجازه یا بدون اجازه، توی این اتاق بروند؟ در این زمانها اصلاً بچه نباید برود توی این اتاق و… این یعنی رفت و آمد در داخل خانه هم برنامه میخواهد.
دین چیست؟ برنامهریزی برای زندگی
- دین چیست؟ برنامهریزی برای زندگی؛ برای خرجکردن پول، برای شیوۀ درآمد و.. وقتی در مورد سبک زندگی و برنامهریزی برای زندگی و معیشت، از منظر دین صحبت میکنیم، خیلیها استیحاش میکنند، چرا؟ برای اینکه حوزۀ علمیه بیشتر مباحثش تفکر است، نه تدبر و تدبیر.
- تدبیر یعنی «چگونه میخواهی بچینی؟ چگونه میخواهی اقدام کنی؟» اما تفکر یعنی دلائل را بیاور یک چیزی را حقیقتش را اثبات کن. ما در حوزۀ علمیه بیش از هزارسال ضعیف بودیم، چون علما را میکشتند و علما میگفتند «در چنین شرایطی ما فعلاً مبانی را حفظ کنیم» لذا در حوزۀ علمیه بهترین فعالیت به نام «تفکر» وجود دارد. اما حوزۀ علمیه کمتر روی تدبر و تدبیر و برنامهریزی کار کرده است.
برای زندگی شخصیمان نیاز به مدیریت و برنامهریزی داریم
- ما برای زندگی شخصیمان نیاز به مدیریت و برنامهریزی داریم. نهفقط برنامهریزی، بلکه به نظارت، کنترل و حتی بررسیِ نتیجه هم نیاز داریم. قرآن میفرماید: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/۲۴) انسان باید نگاه کند چه میخواهد بخورد؟ یعنی باید غذاخوردن خودش را مدیریت کند.
- آیتالله بهجت(ره) میفرماید: گویا معروف است که اگر کسی چهل ساله بشود و دوای صحّت خود را نیابد، خیری در او نیست (در محضر بهجت/۳/۲۳۸) یعنی اگر بعد از چهل سال، ضعفهای جسمی خودت و نقاط قوت جسم خودت را پیدا نکنی، طبع خودت را نشناسی، نفهمی با توجه به ویژگیهای بدنت چه چیزهایی باید بخوری و چه چیزهایی نباید بخوری و چه چیزهایی برای بدنت ضرر دارد، خیری در تو نیست!
- دین میگوید «مثل آدم زندگی کن!» اما بعضیها فکر میکنند دین فقط به امور آسمانی و معنوی کار دارد و با زندگی کاری ندارد! شما ببینید چندتا حدیث دربارۀ بهداشت و تغذیه داریم! اما در کدام مساجد ما اینها را یاد میدهند؟! آنوقت نتیجهاش این میشود که خیلیها نمیدانند، یبوست امالامراض است و چطور باید با تغدیۀ صحیح، از آن جلوگیری کرد!
- چرا ما اینقدر از دست آموزش و پرورش ناله میزنیم؟ چون میگوییم: شما با این انسان چهکار دارید میکنید؟ جغرافیای وجود خودش را به او نشان بدهید، علوم تغذیه را به او یاد بدهید تا بفهمد چه غذایی را با چه غذایی باید خورد؟ چرا امام صادق(ع) فرمود من پای سفرهای که سبزی نباشد نمینشینم؟ یعنی موضوع تغذیه اینقدر مهم است!
ما وقتی بیبرنامه هستیم، بیدین هستیم!
- ما میگوییم: قدرت برنامهریزیکردن را به بچهها یاد بدهید. ما وقتی بیبرنامه هستیم، بیدین هستیم! وقتی کسی ما را اهل مدیریت و برنامهریزی بار نیاورده یعنی اهل دین بار نیاورده است.
- مدیریت یعنی برنامهریزی کردن. انسان حتی برای دستشویی رفتن هم باید برنامهریزی داشته باشد. ببینید چندتا روایت در مورد دستشویی رفتن داریم؟ چرا قبل از خواب؟ چرا بعد از خواب؟ چرا یبوست ام الامراض است؟ چرا در کنار غذا باید سبزی خورد؟
- مدیریت یعنی هرچیزی که میخواهی به آن برسی، با برنامه به آن برسی. اصلاً دوستداشتنیهایت را فهرست کنی و بگویی «صبر کن ببینم میخواهم چهکار کنم؟ کدامیک از دوستداشتنیهای خودم را کِی باید برایش قدم بردارم و چه قدمی بردارم؟ اصلاً مدیریت، خودش خیلی جذاب است! خودِ عادتکردن به برنامهریزی یک جاذبهای دارد که آدم دوست دارد سطح برنامهریزی و سطح دقتش را افزایش بدهد. همین مدیریتِ فردی و برنامهداشتن برای زندگی، شیرینی و زیبایی و جذابیت دارد، ولی ما یک فرهنگی داریم که اصلاً وارد مدیریت نمیشویم!
وقتی نقشها بین چند نفر تقسیم میشود، مدیریت جنبۀ اجتماعی پیدا میکند
- وقتی نقشها متفاوت میشود و بین چند نفر تقسیم میشود، مدیریت جنبۀ اجتماعی پیدا میکند. مثلاً در خانه شاهد این مدیریت هستیم. از همین تفاوت زن و مرد (حتی قبل از اینکه بچهها بیایند) مدیریت شروع میشود. شما دو نفر هستید با خواستهها و سلایق متفاوت، باید بنشینید و مدیریت کنید؛ خواستههای خودتان را مدیریت کنید. مرد باید مدیریت کند، با مدیریت باید از زندگی با زنش لذت ببرد. زن هم باید مدیریت کند و با مدیریت از مردش لذت ببرد. مرد و زن، باید زبان خود را مدیریت کنند!
- مدیریت چیز عجیب و غریبی نیست! مدیریت از یک نقطهای از دین شروع میکند که اگر به آن متقاعد شدی دینداری تا آخر برایت راحت میشود. اگر شما یک مدرسۀ اسلامی راه بیندازید و مدیریتکردن را به بچهها یاد بدهید، غیرمذهبیها هم میآیند بچههایشان را در این مدرسه ثبتنام میکنند. اگر این بچه، مدیریت را یاد بگیرد، پس فردا زیباییهای دین را میفهمد و از دین، حظ میبرد. چنین کسی بَردۀ دیگران نمیشود، چون آدم هرزهای نیست!
نقش مدیریت برای یک جامعه مثل نقش مدیریتِ تو بر خودت است
- دربارۀ رابطۀ مدیریت و دین، یکمقدار توضیح داریم، حالا میخواهیم به این بحث بپردازیم که «چرا از مدیریت در خانواده و جامعه صحبت میکنیم؟ چرا از اخلاق در خانواده و جامعه صحبت نمیکنیم؟ چرا از معنویت در جامعه صحبت نمیکنیم؟» حکما میگفتند: «ماهی از سر گنده گردد نِی ز دُم» نقش مدیریت برای یک جامعه مثل نقش مدیریتِ تو بر خودت است!
- چقدر مدیریت در زندگی فردی مهم است؟ مثلاً گاهی با مدیریت صحیح، میتوانید به ارزانترین غذا، بهترین غذا و لذتبخشترین غذا برسید. نقش مدیریت در زندگی خود تو چیست؟ نقش مدیر جامعه هم در جامعه همان است.
مدیریت جامعه اینقدر مهم است که سیدالشهدا(ع) بهخاطرش کشته میشود
- مدیریت جامعه اینقدر اهمیت دارد که سیدالشهدا(ع) بهخاطرش کشته میشود! امامحسین(ع) در مقابل کسی قیام کرد که شایسته نبود مدیر جامعه بشود. مردم هم از ترس اینکه امامحسین(ع) مدیر جامعه نشود، ایشان را کشتند؛ اینقدر فهمشان از مدیریت صحیح و مدیریت یک انسان خوب، پایین بود! حالا ببینید فهم مدیریت صحیح برای مردم چقدر اهمیت دارد. لااقل در ایام شهادت کسی که سر موضوع «مدیریت» شهید شده، خوب است دربارۀ مدیریت صحبت کنیم و به آن بپردازیم.
- مدیریت اینقدر اهمیت دارد که میتوان گفت: همۀ دین یعنی تدبیر! (کلمۀ تدبیر در عربی، درواقع همان معنای مدیریت را دارد) شما ببینید «عقل» چقدر در قرآن تأکید شده است! آنوقت أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: هیچ عقلی مانند تدبیر نیست! «لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ» (کافی/۸/۲۰) عالیترین جلوۀ عقل در مدیریت است.
پیامبر(ص): وقتی سه نفر شدید، یک نفر رئیس بشود
- رسول خدا(ص) میفرماید: وقتی سه نفر شدید، یک نفر رئیس بشود «إذا کانوا ثَلاثَةً فَأَمِّروا أحَدَهُم و تَوَکَّلوا عَلَىاللَّهِ و تَأَلَّفوا» (کنزالعمّال/ج۶/ص۷۱۷/ح ۱۷۵۴۹) بعد از اینکه فرمود «یک نفر رئیس بشود» میفرماید «با هم الفت داشته باشید» این یک دستور اخلاقی است، اما قبلش فرموده بود که برای خودتان رئیس و مدیر تعیین کنید. (این در آداب سفر ذکر شده است)
- وقتی چند نفر به سفر میروند و یک نفر را رئیس تعیین میکنند، طبیعتاً او حاکمیت محض ندارد و بالاخره در طول سفر باهم الفت دارند، کمااینکه الان مرسوم است در سفرهای چندنفره، اول یک نفر را بهعنوان مادرخرج تعیین میکنند و بعد، سفر را آغاز میکنند.
چه کسانی مدیریتگریز هستند؟ خوارجمسلکها و هرزهها!
- وقتی دربارۀ مدیریت صحبت میکنیم، لازم است روحیات مدیریتگریز و روحیات ضد مدیریتِ سالم و صحیح را هم بررسی کنیم. چون باید نقطۀ مقابلش را هم بگوییم «تعرف الاشیاء بأضدادها»
- چه کسانی مدیریتگریز هستند؟ خوارجمسلکها و هرزهها! خوارج یکدفعهای گفتند «اصلاً جامعه مدیر نمیخواهد!» اما وقتی دور همدیگر جمع شدند که قیام کنند، گفتند «حالا کی رئیس باشد؟» یک نفرشان که آدم سادهای بود، گفت: «شما که تا الان میگفتید جامعه رئیس نمیخواهد، حالا چرا بین خودتان دارید رئیس تعیین میکنید؟» گفتند: «تو ساکت باش و حرف نزن!» اینقدر خوارج دچار حماقت بودند!
- خوارج نقش عجیب غریبی در ظهور دارند؛ هم در فتنههای قبل از ظهور، هم در فتنههای بعد از ظهور! بسیاری از بدیها تا ظهور هست و بعد از ظهور ادامه پیدا نمیکند؛ جز خوارجمسلکی! باید دربارۀ خوارجمسلکی جداگانه صحبت کنیم.
بعضیها در موضوع خانواده، خوارجمسلک هستند! میگویند «خانواده مدیر نمیخواهد!»
- مدیریت، نیاز ما انسانهاست. وقتی یک خانواده تشکیل میشود، احساسات یک نفر، به احساسات دو نفر، و نیازهای یک نفر، به نیازهای دو نفر تبدیل میشود. وقتی یک نفر شد دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر، اول باید تکلیف مدیریت را روشن کنیم و اینکه مدیر کیست؟
- بعضیها در موضوع خانواده، خوارجمسلک هستند. چون خوارج هم میگفتند «اصلاً جامعه رئیس و حاکم نمیخواهد!» درحالیکه أمیرالمؤمنین(ع) میفرمود: جامعه حاکم میخواهد، ولو حاکمش فاجر باشد (وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ؛ نهجالبلاغه/خطبه ۴۰) حتی اگر حاکمش دزد باشد، بازهم اگر مدیریت نباشد، بدتر است! آن موقع یک نفر دزد است، اما وقتی مدیر نباشد همه دزد میشوند و همهچیز بههم میریزد.
- در روز روشن، برخی آدمهای بهظاهر باکلاس میگویند «خانواده مدیر نمیخواهد!» آدم یاد خوارج میافتد. دین سکولار چه دینی است؟ دینی است که هنوز تکلیف مدیریت را روشن نکرده، مدام حرف اخلاق میزند. همین دین سکولار اگر بیاید در خانواده، یک نوع سکولاریزم را در اخلاق خانواده میآورد و بدون اینکه تکلیف مدیریت خانواده را روشن کند مدام میگوید اخلاقتان باهم خوب باشد، باهم مهربان باشید، کلاً خوب باشید، بههم ظلم نکنید و…
- فرض کنید یک عدهای را فرستادهاند داخل یک اتوبوس ولی راننده را مشخص نکردهاند و میگویند: «فعلاً بروید! همهتان سعی کنید مراقبت کنید!» درحالیکه این وسط یک گواهینامهای لازم است و مسئولیت افراد باید مشخص شود.
• وقتی ۲۲نفر میروند در وسط زمین فوتبال بازی کنند، ببینید چند نوع مدیر برای اینها داریم؛ یک مربی داریم، یک کاپیتان داریم و یک داور داریم. اینها انواع مدیریت است.
بیبندوباری در آخرالزمان، ناشی از مخدوشکردن مدیریت خانواده است
- ما چرا در مورد اخلاق و خانواده صحبت نکردیم؟ دربارۀ اخلاق خانواده حرف زیاد زده شده است و همه هم بلد هستند. آن فسادی که جلسۀ قبل گفتیم که آخرالزمان در خانواده پدید میآورند، مرکزش این است که مدیریت خانواده را مخدوش میکنند.
- وقتی هرزگی و بیدینی-در اثر میل نداشتن به مدیریت و اینکه من دوست دارم هر کاری دلم خواست بکنم- وارد خانه بشود و در زندگی خانوادگی پدید بیاید، آمار طلاق همین چیزی میشود که در تهران هست!
وقتی مدیریت خوب را شناختیم خودمان مدیر خوب پیدا میکنیم
- یادتان باشد ما دربارۀ «مدیر خوب یا مدیر بد» نمیخواهیم صحبت کنیم. توصیۀ اخلاقیکردن به مدیران، فرع ماجرا است و زیاد هم قصه را حل نمیکند. الان برای ما «مدیریت خوب» موضوعیت دارد نه مدیر خوب! یعنی میخواهیم ببینیم که یک مدیریت خوب چگونه است؟ ادارۀ خوب چگونه است؟ وقتی فهمیدیم که «مدیریتِ خوب، چگونه است؟» آنوقت خودمان میرویم و برای این پُست، یک مدیر خوب و لایق پیدا میکنیم.
- مشکل ما این است که در جمهوری اسلامی خیلی از اوقات، تعریف نکردهایم که «مدیریت خوب و ادارهکردن خوب یعنی چه؟» آنوقت دنبال آدم خوب برای مدیریت میگردیم! لذا گاهی اوقات آدمهای خوب ولی ناتوان را در برخی پستها قرار میدهیم.
- ما آدم خوب نمیخواهیم؛ مدیر خوب میخواهیم! مدیری میخواهیم که ادارۀ خوب بتواند انجام بدهد. آدم خوبی مثل حضرت لقمان حکیم را در نظر بگیرید! خدا فرمود: میخواهم به تو پیامبری هم بدهم، نظرت چیست؟ (در پیامبری هم نوعی مدیریت هست و بهقول حضرت امام(ره) اصلش مدیریت است) لقمان گفت: خدایا وقتی شما دستور بدهی، من دیگر چه بگویم؟ خدا فرمود: تو الان میتوانی نظر بدهی. گفت: اگر من نظر باید بدهم «من نمیخواهم» خدا فرمود خب باشد! معلوم شد که آقای لقمان، توان مدیریت ندارد. ولی جالب اینجاست که آقای لقمان خیلی آدم خوبی است، سخنان ایشان بیش از همۀ پیامبران در قرآن تکرار شده است، اما ایشان مدیر نبود. (یَا لُقْمَانُ هَلْ لَکَ أَنْ یَجْعَلَکَ اللَّهُ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ تَحْکُمُ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ… ؛عوالی اللئالی/ج۳/ص۵۱۷)
- رسولخدا(ص) به ابوذر فرمود: تو برای دو نفر هم رئیس نشو، تو خودت تا آخر خوب هستی، ولی مدیر نشو! (یَا أَبَا ذَرٍّ، إِنِّی أُحِبُّ لَکَ مَا أُحِبُّ لِنَفْسِی، إِنِّی أَرَاکَ ضَعِیفاً، فَلَا تُؤَمَّرَنَّ عَلَى اثْنَیْنِ؛ امالی طوسی/۳۸۴) کمیل، از اصحاب سرّ امیرالمؤمنین(ع) بود، اما حضرت با اینکه به کمیل یک پُست مدیریتی داده بود-بعد از اینکه دوبار در مدیریت و تصمیمگیری برای جنگ اشتباه کرد- به او فرمود: از این بهبعد هرکاری خواستی انجام بدهی، از من اجازه بگیر! (فانظُر لا تَغزُوَنَّ غَزوَةً ولا تَجلُوَنَّ إلى حَرْبِ عَدُوِّکَ خُطوَةً بعدَ هذا، حَتَّى تَستأذِنَنی فی ذلِک؛ مکاتیبالائمه/۲/۱۲۳)
اینکه مدیریت را در خانواده انکار کنیم، یکجور خوارجمسلکی است
- ما سر نحوۀ ادارهکردن و سر اصل مدیریت داریم صحبت میکنیم. هرکسی اصل مدیریت و نحوۀ ادارهکردن را در خانه نپذیرد و دنبال حلش نباشد و دنبال تقسیم کار در خانواده نباشد، نادان است. این هم یک نوع حماقت است که هنوز تکلیف مدیریت روشن نشده است؛ مدام حرف اخلاقی بزنیم، این یکجور سکولاریزم است! و اگر این مدیریت را انکار بکنیم یکجور خوارج مسلکی است.
- اینکه مدیریت را در خانواده انکار کنیم، خوارجمسلکی است، و اینکه مدیریت را در خانواده در نظر نگیریم و همهاش توصیۀ اخلاقی کنیم، یک نوع سکولاریزم است، این هم یک نوع حماقت است؛ کمااینکه در جامعه نمیشود مدیریت را در نظر نگرفت. نه اصل وجود مدیر قابل انکار است، ولو فاجر باشد( لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ؛ نهجالبلاغه/خطبه۴۰) نه از شیوۀ مدیریت میتوانیم بگذریم؛ ولو یک مدیر، آدم خوبی هم باشد اگر شیوۀ مدیریتش غلط باشد جامعه را به زمین خواهد زد.
- ما باید توانمندی پیدا کنیم که بتوانیم مدیریت و تدبیر کنیم؛ برای خودمان یکجور، در خانواده یکجور، و در جامعه هم یکجور.
- در جامعهای که دخترهای آن تا وقتی دیپلم میگیرند، دربارۀ مدیریت خانواده تقریباً هیچ درسی نمیآموزند و پسرها تا وقتی دیپلم میگیرند، بویی از آموزش مدیریت خانواده به مشامشان نمیخورد و قبل از اینکه مسئلۀ مدیریت در خانواده را برای بچههایشان حل کنند مدام درس اخلاق به آنها میدهند، در چنین جامعهای طبیعی است که خانواده دچار مشکل بشود.
مهمتر از اینکه مسئولین دزد نباشند این است که عرضۀ مدیریت داشته باشند!
- اول باید تکلیف مدیریت را روشن کنیم که چه کسی، از چه جهتی رئیس است و حدود اختیاراتش چقدر است، بعد بنشینیم از اخلاق صحبت کنیم. نمیشود که شما تکلیف شیوۀ ادارۀ جامعه را مشخص نکنید و فقط بگویید «نمایندۀ مجلس باید باخدا باشد، باید دزد نباشد!» ما که نمیخواهیم امامجماعت انتخاب کنیم؛ میخواهیم برنامهریز انتخاب کنیم! باید ببینیم این فردی که میخواهد نماینده شود، آیا قدرت برنامهریزی دارد یا نه؟ اهداف کلان ملی را میفهمد یا نه؟ اگر جدول «SWOT» را جلویش بگذارید، میتواند فرصتها، تهدیدها، نقاط قوت و ضعف را در یک محیط کوچک و در یک سازمان کوچک برای شما فهرست کند؟ اگر اینطور نبود، طبیعتاً به درد نمیخورد.
- باید دنبال کسانی باشیم که قدرت برنامهریزی و مدیریت دارند. همینکه دزد نباشند کافی نیست! بیشتر از اینکه اهمیت دارد مسئولین دزد نباشند و رانتخواری نکنند، مهم است که عرضۀ مدیریت داشته باشند، فهم ادارهکردن داشته باشند، قدرت برنامهریزی راهبردی داشته باشند. طبق کلام أمیرالمؤمنین(ع)، اهمیت اصل مدریت بر فاجر بودن یا نبودن این مدیر، بیشتر است (لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ؛ نهجالبلاغه/خطبه۴۰) پس اصل توان ادارهکردن مهمتر از سلامتهای حاشیهای است.
در خانواده هم، اول باید تکلیف مدیریت روشن بشود
- در دینداری فردی، اول باید تکلیف مدیریت را مشخص کنیم و از خودمان بپرسیم «تو دربارۀ اینکه با برنامه زندگی کنی، نظرت چیست؟» پاسخ به این سؤال، تکلیف دینداری شما را مشخص میکند. در خانواده هم، اول باید تکلیف مدیریت روشن بشود که «مدیر در خانه کیست؟ و چگونه مدیریت میکند؟» وقتی تکلیف مدیریت مشخص شد، بعدش میتوانید به نصیحتهای اخلاقی بپردازید، البته در اینصورت، دیگر زیاد نصیحت هم لازم نیست.
- مدیر در جامعۀ اسلامی چگونه باید باشد؟ شیوۀ ادارهکردن در جامعۀ اسلامی چگونه باید باشد؟ وقتی این مسئله حل شد، بعدش بقیۀ امور درست میشود؛ فرهنگ هم درست میشود، همهچیز درست میشود. مهم این است که فهم مدیریت را داشته باشیم و ضرورت اصل مدیریت را درک کنیم.
مهمترین مشکل خانواده در ایران حل مسئلۀ مدیریت است
- صهیونیستها همانطوری که تلاش میکنند-با ترویج زندگی هرزهوار- قدرت مدیریت را از افراد بگیرند، صهیونیستها همانطوری که میخواهند-با ترویج خوارجمسلکی- مدیریتپذیری را در جامعه از بین ببرند ، همانطوری هم مهمترین کاری که در موضوع خانواده انجام میدهند، از بینبردن مدیریت در خانواده است!
- مهمترین مشکل خانواده در ایران حل مسئلۀ مدیریت است، مباحث اخلاقی بعد از این مطرح میشود. درصورتِ حلنشدن مسئلۀ مدیریت در خانواده، در کنارش هر توصیۀ اخلاقی تقریباً فایده ندارد و بعضاً حتی ضرر هم دارد! مثلاً شما توصیه میکنید که «مهربان باشید، انعطافپذیر باشید!» درحالیکه اصلاً مدیریتها در خانواده جابجا شده و جایگاه زن و مرد عوض شده است، نقش زن را مرد دارد بازی میکند و نقش مرد را هم زن دارد بازی میکند، آنوقت انعطافپذیری ممکن است بهصورت کوتاه آمدنِ نابجا، ظهور پیدا کند و موجب شود بچهها ضعیف بار بیایند!
اینکه در خانهای دعوا نباشد، دلیل بر خوببودنش نیست!
- مثلاً یکی از دوطرف، چون حوصلهاش نمیآید که حرف بزند و جواب بدهد، کوتاه میآید و میگوید: «هرچه تو میگویی! خُب باشد؛ ولمان کن!» یا از ترس زبانِ تند و سمآلودِ طرف دیگر، مدام کوتاه میآید! آیا چنین خانوادهای خوب است؟! همینکه از دم کوتاه بیایی خوب است؟ بچه در این خانه چطوری بار میآید؟ گیج و منگ!
- هر خانهای که در آن دعوا نبود، دلیل بر این نمیشود که خوب باشد! هر دعوانشدنی در خانه لزوماً خوب نیست! ببعیوار در کنار همدیگر زندگیکردن و دعوا نکردن که هنر نیست! بعضی از دعواها، چالشها و گفتگوهایی که مدیریت را در خانه تحکیم میبخشد و تعالی میبخشد و به مدیریت صحیح در خانه ثبات میدهد، خیلی بهتر از دعوا نکردن است! لذا اول تکلیف مدیریت را باید در خانواده روشن کرد، بعد به مسائل دیگر پرداخت.
آموزش متصل کردن ماینر به استخر
یکی از سوالاتی که برای تازه کاران رخ میده این هستش که بعد از خرید یک ماینر چطور میتونن از این ماینر کسب دارمد کنند ؟ جواب این سوال رو ما امروز در این پست به صورت کامل سعی میکنیم به شما عزیزان با حوصله و به صورت دقیق بدیم برای همین هم فیلم آموزشی و هم به صورت عکس عکس سعی میکنم به شما توضیحاتی رو ارائه بدم
چگونه از از طریق ماینر بیت کوین کسب درامد کنیم ؟
زمانی که ماینر داشته باشید زمان اون میرسه تا اون رو به یک استخر متصل کنید . استخر به این معناست که تعداد بسیار زیادی ماینربه صورت همزمان در حال حل بلاک های اطلاعاتی هستند و در قبال پاداش به اون ها بیت کوین جایزه داده میشه (در صورت اتصال به استخر بقیه ارز های دیجیتال به شما ارز دیگه ای به عنوان پاداش داده خواهد شد )
اگر هم دوست داشتید میتونید به بخش : کسب بیت کوین رایگان
آموزش ثبت نام در استخر بیت کوین به صورت تصویری
نحوه ثبت نام در این سایت بسیار ساده هستش حتما باید با یک ایمیل gmail شروع به ثبت نام کنید وقتی ایمیل خودتتون رو وارد گزینه get code رو بزنید برای شما یک کد تایید به ایمیلتون ارسال خواهد شد اون کدی که برای شما در داخل ایملتون اومده رو باید در این بخش وارد کنید و در نهایت گزینه sing up رو بزنید
به همین راحتی شما در این استخر ثبت نام کردید حالا باید لینک مخصوص خودتون که باید وارد ماینر کنید رو از داخل سایت بدست بیاری به صورت ترتیبی وارد بخش هایی که میگم بشید
- dashbord
- myhash rate
- پایین پایین صفحه قسمت stratum url
در این قسمتی که به شما معرفی کردم میتونید آدرس مخصوص خودتون رو کپی کنید در عکس زیر هم به شما این لینک نمایش داده شده است
متصل شدن به ماینر از طریق کامپیوتر
خوب میرسیم به اصل مطلب که سایت مجله سلامت یاثار این توضیحات رو بیان کینه که چجوری میتونیم از طریق کامپیوتر (یا لب تاب و یا نوت پد ) به یک ماینر متصل بشیم . خوب باید ماینر راه اندازی بشه و از طریق کابل به اینترنت متصل بشه . کامپیوتر شما هم باید دقیقا به همون اینترنتی که ماینر متصل شده وصل بشه بعد از اون با رایانه خودتون وارد آیپی ۱۹۲٫۱۶۸٫۱٫۱ بشید وارد قسمت ادمین بشید و در واقع واردستینگ اینترنت خوتون میشید و از طریق قسمت نتورک میتونید آیپی داخلی ماینر رو پیدا کنید که در اکثر مواقع آیپی
۱۹۲٫۱۶۸٫۱٫۱۰۱ – ۱۹۲٫۱۶۸٫۱٫۱۰۰ – ۱۹۲٫۱۶۸٫۱٫۱۰۲ هستش
وقتی وارد آیپی خود ماینر بشید از شما نام کاربری و رمز عبور مربوط به ماینر و میخواد که در اکثر موارد admin هم نام کاربری هستش و هم رمز عبور که اگر اینطور نباشه و در واقع دستگاه شما دسته دوم هستش شما باید برید از کسی که دستگاه رو تهیه کرده اید نام کاربری و رمز عبور رو بپرسید
در کل دستگاه شما اگر شرکت بیت مین باشه و یا دراگون ماینر باشه صفحه ای شبیه به تصاویر زیر برای شما باز میشه ولی در کل تمامی ماینر ها روند یک سانی دارند که خودتون مثل شماره هایی که من میگم به بخش مربوطه میتونید برید و آدرس استخر را وارد نمایید :
- وارد بخش setting و یا miner configuration شوید
- وارد بخش استخر یا pool شوید یا به صورت اتومات وارد این صفحه خواهید شد
- آدرس استخر و نام کارگر و رمز عبور را وارد کنید و گزینه تایید را بزنید
در موارد هم باز باید آدرس ا تکراری بزنید
نام کارگر را با همان شماره بزنید مثلا
yashar_01
بعدی yashar.01
بعدی yashar-07
در تصاویر زیر هم توضیحات به صورت تکمیلی آورده شده است
Antminer اتصال ماینر به استخر
Antminer اتصال ماینر به استخر
dragon miner اتصال ماینر به استخر
dragon miner اتصال ماینر به استخر
به بخش های دیگر سایت ما مثل :
- دانلود کتاب
- بخش سلامت
- بخش دانلود بازی
- بخش بهداشت
- بخش تهیه غذا
- بخش ورزش و سلامت
- بخش اطلاعات دارویی
- بخش روانشناسی
هم سر بزنید
چرا آخرین آمادگی برای ظهور، اصلاح وضع مدیریت در جامعه است؟
آخرین آمادگی ما برای ظهور «اصلاح مدیریت» است و نقص بزرگ ما اینجاست!
- موضوع بحث ما «آخرین آمادگی برای ظهور» است. چرا میگوییم «آخرین آمادگی برای ظهور، پرداختن به مدیریت است» درحالیکه میتوانستیم بگوییم «یکی از آمادگیهایی که برای ظهور باید پیدا کنیم، این است…»؟ وقتی میگوییم «آخرین آمادگی» یعنی بعد از این، عامل دیگری نیست و قبل از این، سایر عواملی که برای آمادگی ظهور لازم است، محقق شده است.
- وقتی میگوییم «آخرین آمادگی ما برای ظهور، اصلاح مدیریت است» یعنی نقص بزرگ ما در اینجاست، قیام به حق در این بخش باید صورت بگیرد، در بخشهای دیگر، آمادگی نسبی و آمادگی در حد لازم برای ظهور اتفاق افتاده است.
چه عواملی ما را برای ظهور آماده میکند؟ /اولین مقدمه برای ظهور، به ستوه آمدن از ظلم است
- وقتی از «آخرین عامل» صحبت میکنیم باید درنظر بگیریم چه عوامل دیگری وجود دارد که ما را برای ظهور آماده میکند؟ در اینجا برخی از این عوامل را برمیشماریم: یکی از عواملی که زمانۀ ما را برای ظهور آماده میکند این است که ظلم زیاد بشود (البته این عامل به آمادگی خودِ ما ربطی ندارد بلکه زمانه را آماده میکند) و امروز در جهان میبینید که چقدر ظلم زیاد شده است.
- این خیلی ناجوانمردانه است که آدم بگوید ظلم زیاد نشده است! نمونۀ کوچکی از این ظلمها بمبهایی است که بر سر مردم یمن میریزند، نمونۀ کوچکی از این ظلمها قتلعامی است که در کشمیر صورت میگیرد، نمونۀ کوچکی از این ظلمها غارتهایی است که در جهان اسلام دارد توسط مستکبران عالم صورت میگیرد، نمونهای از این ظلمها داعشیها و تکفیریها بودند، نمونهای از این ظلمها، همین محدودیتهایی است که دشمنان ما برای ما ایجاد میکنند و نمیگذارند ما به حقمان برسیم.
- نمونههای فراوانی از این ظلمها وجود دارد و امروز بشریت از این ظلمها به ستوه آمده است. یک نمونهاش مردم فرانسه هستند که تظاهرات هفتگی خودشان را هنوز رها نکردهاند و به اعتراض خود ادامه میدهند.
- اولین مقدمه برای ظهور، به ستوه آمدن از ظلم است. البته اگر ظلم زیاد بشود اما کسی ظلم را احساس نکند و دردش نیاید، این آمادگی برای ظهور محسوب نمیشود. ولی امروزه در جهان میبینیم به ستوه آمدن از ظلم، تحقق پیدا کرده است.
مقدمۀ دوم برای ظهور، رسیدن بشریت به یک «خلأ تئوریک» است
- یکی دیگر از آمادگیها برای ظهور-که از مهمترین عوامل محسوب میشود- این است که دیگر کسی راهحلی برای ادارۀ جوامع بشری نداشته باشد. امروز میبینیم که دیگر در دنیا کسی راهحل ندارد! حتی برخی از اندیشمندان غربی که میگفتند «پایان جهان، دموکراسی است» الان همانها از حرف خود برگشتهاند و میگویند «پایان جهان، دموکراسی نیست!» یعنی تئوریسینهای نظام سلطه هم عقب نشستهاند و یک سکوت مرگباری در جهان حکمفرما است!
- اولین مقدمه برای ظهور «به ستوه آمدن از ظلم» بود. مقدمۀ دوم این است که الان ظلم هست ولی جهان بشریت، دیگر راهحلی برای آن سراغ ندارد! امروز جهان بشریت رسیده به اینکه دموکراسی راهحلش نیست، رسیده به اینکه نظام سرمایهداری و لیبرالیزم و نئولیبرالیزم راهحلش نیست؛ دیگر حرفهای آنها رونق ندارد.
- امروز جهان بشریت به این خلأ تئوریک رسیده است و منتظر یک جرقه است؛ نه حتی یک انفجار! یعنی منتظر یکذره امید است. همه دنبال یک الگو میگردند، ما هم که بلد نیستیم الگوی خودمان را-با زبان بینالمللی- برای آنها توضیح بدهیم!
حوزه و دانشگاه ما در «ارائۀ پیام دین به زبان بیناللملی برای جهانیان» ضعف داشته است
- متأسفانه این ضعف دانشگاه و حوزۀ ما و در درجۀ اول «حوزۀ علمیه» است که توانایی ندارد پیام دین را به زبان بیناللملی به جهانیان عرضه کند.
- ما توانایی نداریم که دینمان را برای جهانیان تبلیغ کنیم! ما نباید طوری دینمان را تبلیغ کنیم که اگر کسی حرف ما را شنید فکر کند ما یقهاش را گرفتهایم که «اول باید مسلمان بشوی!» خُب معمولاً افراد به این سادگی حاضر نیستند دین خود را تغییر بدهند!
- بنده با برخی از اندیشمندان روسی و همچنین با برخی از نخبگان فرانسوی-که اکثراً مسیحی بودند- گفتگوهایی داشتم، هر دو گروه در ابتدای این گفتگوها اظهار نگرانی میکردند از اینکه ما بخواهیم دین خودمان را برایشان تبلیغ کنیم و از آنها بخواهیم که مسلمان بشوند! لذا بنده برایشان توضیح دادم «اصلاً ما از شما نمیخواهیم که مسلمان بشوید!» و برای این حرفم دلیل آوردم
- مثلاً بهعنوان دلیل گفتم: اگر ما از حجاب صحبت کردیم و شما آمدید مسلمان شدید و از حجاب صحبت کردید، زورمان در عالم برای جا انداختن فرهنگ حجاب کم میشود چون همه میگویند «مسلمانها دنبال حجاب هستند!» اما اگر شما مسیحی ماندید و بعد به عنوان مسیحی گفتید که ما هم حجاب میخواهیم، آنوقت زورمان بیشتر میشود، چون این مسئله جا میافتد که «همۀ ادیان دنبال پوشش مناسب هستند؛ نهفقط مسلمانها!» آنوقت به دشمنان حجاب میگوییم «ببینید که همۀ ادیان حجاب را میخواهند! چرا حجاب را مسخره میکنید؟!» بسیاری از راهحلهایی که دین ما برای سبک زندگی ارائه میدهد، بهصورت عقلانی قابل تبیین است، هر کسی (با هر دین و مذهبی که دارد) میتواند با عقل خودش این راهحلها را تحلیل کند و بفهمد و از آنها استفاده کند و حتماً لازم نیست که مسلمان بشود تا از این راهحلها استفاده کند.
ما هنوز نتوانستهایم زیبارترین گوهر دین یعنی «ولایت» را بهعنوان راهحل بینالمللی برای حیات بشر عرضه کنیم
- حوزۀ علمیه که زیباترین گوهر دین یعنی «ولایت» را در دست دارد، نتوانسته این را به عنوان یک راهحل بینالمللی برای حیات بشر عرضه کند و زیباییهای آن را بگوید. مثلاً نتوانسته این را توضیح دهد که «این روش حکومت، مشکل پارادوکس دموکراسی را حل کرده است!» دانشگاه ما هم نتوانسته است با ادبیات دانشگاهی تجربی، این را تبیین کند؛ خب اینها ضعف ما است!
- ما همین اتفاقی که اسلام در کشورمان رقم زده است(ولایتفقیه و مردمسالاری دینی) را با زبان بینالمللی و با ادبیات فرادینی برای دیگران توضیح ندادهایم حتی در دانشگاههای خودمان هم-با ادبیات فرادینی و تجربی- توضیح ندادهایم که این اتفاق و تجربۀ تاریخیای که ما به آن رسیدهایم، چیست؟ البته اخیراً از سوی برخی اندیشمندان خارجی یک چیزهایی را میشنویم که جالب است! یعنی آنها از بیرون دارند به کشور و حکومت ما نگاه میکنند و کارشناسهای آنها بعضاً چیزهایی را میگویند که اول باید درسش در دانشگاههای ما گفته بشود، اما در اینجا خبری نیست!
- مثلاً برخی از اندیشمندان و تحلیلگران خارجی توضیح میدهد که جمهوری اسلامی چگونه توانسته است دین و دموکراسی را باهم تلفیق کند؟ تحلیلهای قشنگی در این زمینه ارائه میدهند؛ آنهم با یک نگاه برون دینی و با یک نگاه برون حاکمیتی! یعنی اندیشمندان آنها دارند از وضعیت ما دفاع میکنند و میگویند که «این علت قدرت ایران است…»
- جهان دچار خلأ تئوریک است، دنبال راهحل میگردد، راهحلش پیش ما است، این راهحلی است که در نهایت جهان به آن خواهد رسید. ما نه برای خودمان این راهحل را کامل توضیح دادهایم نه برای آنها!
مقدمۀ سوم این است که آدمها «حسادت نسبت به ولیّ خدا» نداشته باشند
- یکی دیگر از مقدمات و آمادگیهایی که برای ظهور باید پیدا کنیم این است که آدمها حسادت نسبت به ولیّ خدا نداشته باشند و برای پذیرش ولایت ولیّالله الاعظم، آمادگی روحی داشته باشند. باید یک آمادگی روحی داشته باشند که بتوانند این حسادت را ریشهکن کنند؛ یعنی همان قصۀ حسادت تاریخی حیات بشر که قابیل به هابیل داشت، باید حل بشود.
- قصۀ هابیل و قابیل در آغاز حیات بشر، درواقع همین «حسادت نسبت به ولیّ خدا» را به ما نشان میدهد. أمیرالمؤمنین(ع) به در نامهای به معاویه فرمود: یک خطی از اول تا حالا بوده است و آنهم حسادت به ولیّ خداست. ایشان دانه دانه انبیاء را میشمارد و حسادت برادران یوسف را مثال میزند تا میرسد به حسادت معاویه نسبت به خودشان و میفرمایند: معاویه، تو هم نسبت به من این حسادت را داری! (قَابِیلُ قَتَلَ هَابِیلَ حَسَداً فَکَانَ مِنَ الْخَاسِرِینَ…فَقَدْ أَبْدَیْتَ عَدَاوَتَکَ لَنَا وَ حَسَدَکَ ؛ الغارات/۱/۱۲۰)
مردم در طول تاریخ پشت دروازۀ حسادت به ولیّ خدا گیر کردند!/ الان مردم از این مرحله عبور کردهاند
- به قول أمیرالمؤمنین(ع) اقوام انبیاء گذشته، پیامبران خودشان را سرِ همین حسادت نسبت به شخص ولیّ خدا کنار گذاشتند. این مسئله باید در تاریخ حل بشود تا امام زمان بیاید، تا وقتی این حسادت، حل نشود ایشان نمیآید؛ چون آن کلید نهایی دست ولیّ خدا است و تو باید ذاتاً اینقدر آدمحسابی باشی که برتری ولیّ خدا را بپذیری!
- متاسفانه مردم در طول تاریخ، پشت دروازۀ حسادت نسبت به ولیّ خدا گیر کرده بودند ولی الان میتوانیم این مژده را بدهیم که مردم دیگر از این حرفها گذشتهاند! مردم رشد کردهاند! اربعین را ببینید که مردم چگونه برای احترام به یک ولیّ خدا دور حرم اباعبدالله(ع) جمع میشوند!
- همین جلسات روضه و عزاداری شما دلیل بر این است که بشریت، از دورانی که پشت دروازۀ شوم حسادت متوقف بشود، عبور تاریخی کرده است! اربعین شما دلیل دیگری است؛ ببینید مردم در اربعین، برای عزاداران و عاشقان حسین(ع) چهکار میکنند و چطور به آنها خدمت میکنند!
- امروز شما میبینید که این حسادت، هم به صورت تودههای انبوه میلیونی و هم در میان نخبگان در سطح و اندازههای بسیار گسترده، نابود شده است. بشر امروز از این مرحله عبور کرده و حاضر است نظام تسخیری را بپذیرد و این قصه هم بازگشتپذیر نیست که مردم عالم بخواهند به دوران حسادت برگردند، این رشد تاریخی حیات بشر است. این هم یک آمادگی دیگر برای ظهور است.
چهارمین آمادگی برای ظهور این است که معنویت و دینداری مردم به حدّ لازم برسد
- آمادگی دیگری که برای ظهور باید پیدا کنیم، معنویت، دینداری، اخلاق و گناه نکردن مردم است. آیا مردم اینقدر دین دارند که امامزمان(ع) بیایند؟ بله، همینمقدار دینداری و معنویتی که الان مردم دارند کافی است؛ شما چه انتظاری دارید؟ نکند انتظار دارید که همه در حدّ آیتالله العظمی بهجت(ره) باشند؟!
- «معنویت» یعنی احساس خوب معنوی، محبت به اولیاء خدا، اعتقادات دینی و ایمان به خدا و… «دینداری» هم یعنی اینکه آدم اینها را در عمل نشان بدهد. بنده معتقدم که همین مقدار دینداری و معنویت-با همۀ آسیبهایی که داریم- برای اینکه آدم جامعه را برای ظهور، آماده ببیند، کافی است! امام زمان(ع) در اینباره، انتظار بیشتری از ما ندارد!
- همین الان اگر دولتمردان ما بهتر عمل کنند، دینداری مردم بهصورت مضاعف و تصاعدی بهتر خواهد شد. همین الان خیلی از بیدینیها ناشی از گرفتاریهای اقتصادی است که مال بیتدبیری دولتمردان ما است.
- مردم ما از نظر دینداری فردی برای ظهور آماده هستند، البته خوب است که در مقام موعظه بگوییم: «بیایید گناه را ترک کنیم تا امام زمان به ما لطف کنند و ظهورشان نزدیک بشود. فرج آقا را گناه ما دور میکند و…» اما این مقدار دینداری ما باوجودِ این مشکلات و این موانع دینداری و… در جامعۀ ما کافی بهنظر میرسد. البته بعضیها دوباره این حرف را دستمایۀ بیدینی و ترویج بیبند و باری قرار ندهند و نگویند که فلانی گفت «همین مقدار دینداری از سرمان هم زیاد است!»
آمادگی پنجم برای ظهور این است که «ظهور را تمنا کنیم و برایش ضجه بزنیم»
- آمادگی دیگری که ما باید برای ظهور پیدا کنیم، چیست؟ مثلاً اینکه ما باید ظهور را تمنا کنیم. شما آمار زائران جمکران را نگاه کنید، گاهی در حد زائران حرم امام رضا(ع) میشود! بعضاً از راههای خیلی دور میآیند. یابنالحسن، اینها واقعاً شما را میخواهند!
- مگر چقدر باید ضجه زد؟! البته هرچه بیشتر تمنا کنیم بهتر است ولی اگر ما کم ضجه میزنیم، شما به شام و عراق نگاه کنید، به لبنان و بحرین و زندانهای بحرین نگاه کنید، به مردم یمن نگاه کنید که زیر بمباران هستند. بروید ضجههایی که در کشمیر زده میشود نگاه کنید. ببینید چطور قتلعام میشوند و چطور ضجه میزنند!
- دربارۀ تمام زمینههای قبلی-که گفتیم باید در این زمینهها برای ظهور آمادگی پیدا کنیم- بنده معتقدم که به آمادگی در حد ظهور رسیدهایم، البته در همۀ این زمینهها معتقد هستم که باید افزایش پیدا کند و هرچقدر بیشتر رشد کنیم و آمادگی پیدا کنیم، بهتر است ولی آن نقص کلیدی ما هیچکدام از اینها نیست! آن نقص کلیدی در چیست؟ دو موضوع وجود دارد که ما باید در این دو موضوع هم آمادگی پیدا کنیم؛ یکی از اینها را در مبحث سال گذشته بیان کردیم و دومی-که مهمتر است- امسال در همین بحث، بیان میکنیم.
یک آمادگی مهم برای ظهور، رشد مؤمنین در زندگی جمعی است / ما در این زمینه نقص داریم!
- یکی از آمادگیهای بسیار مهم که سال گذشته دربارۀ آن صحبت کردیم، رابطۀ مؤمنین با یکدیگر است و ما در این زمینه، هنوز به حد لازم رشد نکردهایم و در این زمینه، نقص داریم. ما باید برای تولید ثروت و برای کارآفرینی، فعالیتهای گروهی اقتصادی داشته باشیم، نه فقط کار خیریهای! نه فقط کار جهادی که برویم برخی روستاها را بسازیم و آباد کنیم و برگردیم! بلکه پول درآوردن ما باید باهم باشد.
- ما باید خودمان را تقویت کنیم؛ هم در زندگی جمعی برای اصلاح معیشت، هم در زندگی جمعی برای اقتصاد مقاومتی، هم در زندگی جمعی برای اصلاح فقر در جامعه.
- آقای طلبه و آقای دانشجو! شما در محیطهای معنوی خودتان، با همدیگر جمع بشوید و یک حرکت اقتصادی راه بیندازید! این یک بخش مهم دین است! دینداری خودتان را اینجا نشان بدهید! باهم جمع بشوید و یک تعاونی راه بیندازید و یک کار تولیدی انجام دهید.
ما باهم دستۀ عزاداری راه میاندازیم، ولی باهم کار تولیدی راه نمیاندازیم!
- نیروی دینی و انقلابی باید کار اقتصادی کند و پول در بیاورد، مگر امام صادق(ع) این کار را نمیکرد؟ پس از کجا پول میآورد و بذل و بخشش میکرد؟! این یک نقص ما است! ما باهم دستۀ عزاداری راه میاندازیم، ولی دستۀ تولید یا گروه تولیدی راه نمیاندازیم! ما در دوران دفاع مقدس بهصورت گروهی برای جهاد رفتیم، اما بهصورت گروهی برای جهاد اقتصادی حرکت نکردیم.
- همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، آن کسانی که کارآفرینی میکنند رزمنده هستند! امروز این جهاد برای ما وجود دارد و باید بروند کارآفرینی کنند، کارآفرینی هم طبیعتاً تولید ثروت میکند. البته نه اینکه کسی بخواهد از راه غلط تولید ثروت کند از راه رانتخواری و دزدی و… اینکه معلوم است!
کاش مدیرانی که «کار راه نمیاندازند» هم محاکمه شوند!
- موضوع دوم که ما در آن نقص داریم و مهمتر از موضوع اول است- مسئلۀ مدیریت در جامعه است. وقتی صحبت از کارآفرینی میشود، خیلیها میگویند: «ما میخواهیم کارآفرینی کنیم، اما نمیشود! یعنی مسئولان اینقدر موانع بر سر راه ما قرار میدهند که نمیشود!»
- چرا مملکت ما در سختیِ راهاندازی کسب و کار، در جهان تقریباً اول است؟ مقام معظم رهبری هم چندبار تذکر دادهاند که باید موانع تولید و کارآفرینی و راهاندازی کسب و کار، برداشته شود.
- إنشاءالله یک زمانی در این مملکت، همانطوری که دزدی و رانتخواری جرم است و افراد رانتخوار را دستگیر و محاکمه میکنند، یک روزی مدیرانی که کار راه نمیاندازد را هم دستگیر و محاکمه کنند.
باید همۀ افراد جامعه نسبت به «مدیریت صالح در جامعه» شناخت کافی داشته باشند
- آخرین آمادگی برای ظهور این است که مدیران جامعه اصلاح بشوند و وضع مدیریت جامعه اصلاح بشود. این آخرین آمادگی است، چون حکومت امام زمان(ع) و ظهور او چیزی از جنس مدیریت جامعه است. حضرت که برای دعا و ثنا نمیآیند!
- شما فکر میکنید اگر مردم نالایق باشند حضرت از آسمان ۳۱۳ نفر میآورد و میگوید «مردم، شما اصلاً لازم نیست بفهمید مدیریت یعنی چه؟ اصلاً لازم نیست بفهمید فرق مدیر خوب و بد چیست؟ من خودم برای شما مدیرِ خوب میگذارم و کارها را درست میکنم!» خُب اگر بنا بود کارها اینطوری درست بشود که در همان صدر اسلام، پیامبر(ص) و علی(ع) کارها را درست میکردند!
- مگر میشود من و شما از مدیریت صالح سر در نیاوریم و ۳۱۳ نفر مدیر صالح بر ما حکومت کنند و لیاقت پیدا کنیم که آنها بر ما سروری کنند. تا به شما گفتند که طبق روایات، ۳۱۳ نفر حکام در زمین خواهند شد، شما باید بگویی: «پس من باید بروم درس مدیریت بخوانم تا ببینم مدیر صالح کیست؟» باید تک تک افراد جامعۀ ما شناخت کافی نسبت به امر مدیریت صالح در جامعه داشته باشند، همانطوری که باید تلاش کنیم تک تک افراد جامعه، خدا را بشناسند و خداپرست باشند و بلد باشند نماز بخوانند و…
آخرین آمادگی برای ظهور این است که بتوانیم وضع مدیریت را در جامعه اصلاح کنیم/ دزد نبودن مدیر کافی نیست!
- آخرین آمادگی برای ظهور این است که بتوانیم وضع مدیریت را در جامعه اصلاح کنیم و الا اینکه با چهارتا مطالبهگری و عدالتخواهی، مدیر دزد را بگیریم، این فقط ۵درصدِ ماجراست!
- صرفاً دزد نبودن مدیر کافی نیست، حالا این مدیری که دزد نیست، باید چهکار کند؟ آیا برنامهریزی باید بلد باشد یا نه؟ تدبیر باید بلد باشد یا نه؟ یا فقط کافی است ادعای اینها را داشته باشد و حرفش را بزند! مثلاً اینکه یک مربی فوتبال دزد نباشد، آیا کافی است؟! این کافی نیست، او باید بلد باشد زمین بازی را اداره کند و بازیکنان را درست بچیند و…
مردم باید شیوۀ مدیریت را بدانند تا مدیر خوب را از مدیر بد، تشخیص بدهند
- مردم باید بدانند که یک مدیر خوب چطور آدمی است؟ باید مدیر خوب و شایسته را از مدیر بد، تشخیص بدهند. بدون معرفیِ امامزمان(ع) مردم جهان باید بدانند که این ۳۱۳ نفر شایستهترین هستند و اینکه چرا شایستهترین هستند و رفتار آنها چرا شایسته است؟ و چرا دیگران غیر از آنها ناشایسته هستند و چرا هرکار دیگری و هر روش دیگری غلط است؟ مردم باید اینها را بدانند تا ظهور رخ بدهد. این آمادگی برای ظهور است!
- حتی اگر ما نخواهیم خودمان مدیر بشویم، باز هم باید مدیریت را بفهمیم و الا برخی از مدیرها میآیند با پوپولیسم و مسخرهبازی، ما را بازی میدهند. میدانید بشریت کِی لایق ۳۱۳ نفر حکام در ارض خواهد شد؟ وقتی تشخیص میدهد حاکم عادل و لایق با حاکم ناشایست، فرقش چیست؟! آنوقت اگر یک کسی بیاید در عرصۀ سیاست و «ف» بگوید مردم میگویند فرحزاد و تا آخرش را میخوانند. آنوقت این مردم برای ظهور لایق شدهاند.
دلیل نقص ما در اصلاح وضع مدیریت جامعه چیست؟
- ما باید سر در بیاوریم که شیوۀ مدیریت درست و شیوۀ مدیریت غلط چگونه است و باید فرق مدیران درست را از مدیران ناصواب و غلط بدانیم. اگر این را سر در بیاوریم مدیریت در جامعه درست میشود.
- این مهمترین نقصی است که اگر آن را برطرف کنیم آخرین آمادگی برای ظهور محقق میشود. این نقص امروز ما است و نقص ما در این زمینه بیشتر از همۀ زمینهها است. اما دلیلش چیست که ما در این زمینه نقصمان بیشتر از بقیۀ بخشها است؟ دلیلش چیست که امروز امام زمان(ع) در این زمینه از ما انتظاراتی دارد که برآورده نشده است، دلیلش همین وضع رأی دادنمان و این وضع مسئولینمان است!
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ» (کافی/۸/۳۵۳) مردم زندگیشان درست نمیشود مگر اینکه مسئولان درست بشوند. «وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ» و مسئولان درست نمیشوند مگر اینکه مردم آنها را درستشان کنند! (استقامت رعیت، خلاصهاش این است که مردم خودشان باید مسئولین خود را درست کنند) لذا ما باید درک دقیقی از مسئولین خوب داشته باشیم و مسئولین خوب را سر کار بیاوریم.
- حضرت در ادامه میفرماید: «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ» وقتی که رعیت حق والی را رعایت کرد و والی هم آدم درستی بود و حق رعیت را داد، حق بین مردم و مسئولین عزیز میشود. اینکه حق بین مردم و مسئولین عزیز میشود یعنی نه مردم پا روی حق میگذارند(این در فرهنگشان است) نه مسئولین پا روی حق میگذارند (این در فرهنگشان است) حق عزت دارد و کسی جرأت نمیکند از آن تخطی کند. در اینصورت بدون نظارت، بدون بگیر و ببند و بدون قانون اضافی، حق عزیز است و هردو (مردم و مسئولین) حقوق هم را رعایت میکنند.
- بعد میفرماید: «فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ» در اینصورت، زمان اصلاح خواهد شد. به تعبیر ما، یعنی امام زمان ظهور خواهد کرد. «وَ طَابَ بِهِ الْعَیْش» زندگی خرم میشود «وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَة» دولت پایدار درست ایجاد خواهد شد «وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ» و دشمنان دیگر طمعی نخواهند داشند… اینها همه ویژگیهای دولت آقا امام زمان(ع) است.
(الف۲-ن۲)
چرا خانواده در آخرالزمان اینقدر مهم است
در آخرالزمان دو فاجعۀ بسیار بزرگ پدید میآید؛ یکی ظلم طواغیت و دیگری نابودی خانوادهها که نتیجهاش فسادهای گسترده در بین زنان و مردان است. حالا چرا اینقدر فساد از این جنس رواج پیدا میکند؟ چون طاغوتِ صهیونیست، برای نابودی و تضعیف خانواده خیلی کار کرده است؛ در کشور ما هم کم نگذاشته است!
گاهی «انحراف» یعنی اینکه بهطور نابجا بر یک حرف درست، تأکید کنیم
- همانطور که میدانید «انحراف» خیلی بدتر و خطرناکتر از «اشتباه» است. گاهی از اوقات، انحراف به این نیست که یک کسی حرف غلطی بزند، بلکه به این است که بهطور نابجا بر یک حرف درست تأکید کند؛ در زمانی که زمانِ تأکید بر این حرف نیست. اصلاً این روال ابلیس است، مخصوصاً در آخرالزمان!
- اگر ما در جلسۀ قبل، در اینباره صحبت کردیم که «الان اولویت در چه موضوعی است؟» دلیلش این است که پرداختن به اولویتِ روز، یک مسئلۀ فوقالعاده حساس و مهم است. شما هم میتوانید بررسی کنید که آیا واقعاً آخرین آمادگی برای ظهور، همین موضوع (اصلاح وضع مدیریت جامعه) هست یا نه؟
چرا هنوز «اشعث مآبها» و «ابوموسیاشعری مآبها» میتوانند مردم را فریب بدهند؟
- الان مشکل جامعۀ ما در زمینۀ آمادگی برای ظهور، در کجاست؟ جلسه قبل، دو موضوع را بهعنوان نقص، مطرح کردیم. یکی اینکه ما در امر مدیریت، در امر تعیین مدیران و تشخیص مدیران خوب و بهدست آوردن تعریف صحیح از مدیریت در یک جامعۀ اسلامی و انسانی، دچار مشکل هستیم.
- ما هنوز این آمادگی را پیدا نکردهایم؛ لذا هنوز اشعث مآبها و ابوموسیاشعری مآبها، میتوانند مردم را فریب بدهند. ما این مشکلِ زمان امیرالمؤمنین(ع) را هنوز هم داریم. جریانهای خوارجمسلک، هنوز میتوانند مدیریت ناب علوی را تضعیف کنند.
- امروز ما یکسری از مشکلات زمان علی(ع) را نداریم ولی یکسری از آن مشکلات را هنوز داریم. البته یکسری از مشکلاتی که داریم، درجۀ اهمیتش بسیار بالا نیست، اما یکسری از مشکلاتی که داریم، درجۀ اهمیتش بسیار بالاست.
هرچه جلوتر میرویم انحرافها بیشتر در «تغییر اولویتها» ظاهر میشود
- اگر کسی آمد یکچیزی را که مهم نیست، مهم جلوه داد و آنچیزی را که مهم است، غیرمهم جلوه داد؛ این در واقع «انحراف» است، دیگر اسمش «اشتباه» نیست و ما باید مراقب باشیم که دچار این انحرافها نشویم. در زمان قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب، منحرف شدن معمولاً به این بود که طرف، کمونیست میشد و یکسری از عقاید دینی را کنار میگذاشت. ولی هرچقدر جلوتر میرویم، این انحراف تبدیل میشود به تغییر اولویتها.
- وقتی معنویت دارد قدرت میگیرد و حق دارد آشکارتر میشود، دیگر کسی نمیتواند بهسادگی دم از باطل بزند، از الان به بعد و هرچه جلوتر برویم، فقط در تغییر اولویتها برای حق است که انحراف ظاهر میشود. حتی بعد از ظهور امامزمان(ع) هم، تغییر اولویتها در موضوع حق و حقایق عالم است که موجب میشود یکعدهای در مقابل امامزمان(ع) میایستند و دل امامزمان(ع) را خون میکنند؛ آنهم با استفاده از قرآن! (إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِیَّةِ… أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ ؛ غیبت نعمانی/ص۲۹۷)
- تشخیص اولویتها یکی از بحثهایی است که باید در جلسات دینی مطرح شود. معنا ندارد که در جلسات دینی با اولویتها کاری نداشته باشیم و فقط یک فهرستی از رذایل و فضایل را بیان کنیم و بر همۀ آنها تأکید کنیم.
قرآن با تعابیری مثل «حکمت» و «بصیرت» و «فرقان» بر موضوع «تشخیص اولویتها» تأکید میکند
- پرداختن به اولویتها و تشخیص اولویتها در قرآن کریم، با تعابیر مختلفی بیان شده است که در اینجا سه نمونه از این تعابیر را بیان میکنیم؛ یکی مفهوم «حکمت» است «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» (جمعه/۲) یعنی پیامبر(ص) به مردم، کتاب و حکمت یاد میدهد. حکمت به آدم میگوید که «الان کدام قسمتِ کتاب خدا را باید اجرا کنم؟ الان به کدام قسمتِ کتاب خدا باید عمل کنم؟ اهمیت کدام موضوع در ارتباط با شرایطی که من دارم بیشتر است؟»
- یکی دیگر از مفاهیمی که در قرآن کریم هست و قرآن هم این را وصف خودش میداند «بصائر» است. میفرماید: «هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ» (جاثیه/۲۰) بصیرت در واقع همان قدرت تشخیص اولویتهاست.
- مفهوم دیگری که در قرآن هست و به موضوع «تشخیص اولویتها» اشاره دارد، مفهوم «فرقان» است. میفرماید: اگر کسی تقوا داشته باشد، خدا به او فرقان میدهد (إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً؛ انفال/۲۹) شما بر اساس علم دین، تقوا را رعایت کنید، خدا به شما فرقان میدهد.
- فرقان یعنی «تشخیص خوب و بد». البته در خود قرآن هم تشخیص خوب و بد را نوشته است، اما فرقان این است که شما بهصورت مصداقی تشخیص بدهید و در مقام عمل اجتماعی یا عمل فردی، بفهمید که الان کدام عمل اولویت دارد؟
امروز چه موضوعی در صدرِ اولویتهای ما قرار دارد؟ / یک اولویت ما «اصلاح مدیریت در جامعه» است
- مسئلۀ اولویتها، مسئلهای است که خیلی باید ذهنمان درگیرش باشد. لذا عنوان این بحث را «آخرین آمادگی برای ظهور» قرار دادیم. آنچه امروز در صدر اولویتهاست و حساسیت فراوانی نسبت به آن هست، چه موضوعی است؟ یکی موضوع اصلاح مدیریت در جامعه است(که در جلسه قبل مطرح کردیم) و ریشۀ بحث اصلاح مدیریت در جامعه و انتخاب مدیران صحیح هم در قرآن آمده است: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص/۵) ما میخواهیم مستضعفین را «ائمه» قرار بدهیم. نمیشود که مستضعفین، در موضوع امامت و مدیریت و سیاست جامعه، قدرت تشخیص خوب و بد را نداشته باشند و خدا همینطوری از آسمان چندتا فرشته بفرستد که این مستضعفین را نجات بدهد!
- بشریت باید درک کند که امامت شایستۀ چه کسانی است؟ نهفقط امامت به معنای امامتِ معصوم، بلکه به معنای عامِ آن که همان «مدیریت صحیح جامعه» است. اگر ما مدیریت صحیح را نشناسیم، امام معصوم را هم نمیشناسیم! شما چگونه میخواهید تشخیص بدهید که این امام معصوم، درست عمل کرد؟ بنا نیست که تشخیص ندهید و همینجوری سرتان را پایین بیندازید و عمل کنید! در اینصورت هم بالاخره خدا امتحان میکند و کم میآورید.
- کسی فکر نکند که لازم نیست تشخیص بدهیم و میتوانیم سرمان را پایین بیندازیم و هرچه امام گفت، اجرا کنیم! آنوقت امام معصوم به شما یک دستوری میدهد که دیگر کم میآورید و نمیتوانید اجرایش کنید! کمااینکه یک کسی نزد امامصادق(ع) رفت و ادعای یاری ایشان را کرد و گفت که قیام کنید، تعداد مریدان شما زیاد است! حضرت فرمود: برو داخل تنور! این فرد شروع کرد به بهانهآوردن و حضرت فرمود: نمیخواهد بروی! (…ثُمَّ قَالَ قُمْ یَا خُرَاسَانِیُّ وَ انْظُرْ مَا فِی التَّنُّورِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَرَأَیْتُهُ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ إِلَیْنَا وَ سَلَّمَ عَلَیْنَا فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ ع کَمْ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً؛ مناقب آلابیطالب ع/ج۴/ص۲۳۷) وقتی حضرت یکمقدار در دستور دادن به او سخت گرفت، او در واقع به اصل امامت شک کرد و کم آورد.
بحث دربارۀ «مدیریت صحیح جامعه» یک جزئی از بحث امامشناسی است
- بحث دربارۀ «مدیریت و شیوۀ صحیح مدیریت» درواقع جزئی از بحث امامشناسی است. متاسفانه آموزشهای دینی ما دربارۀ امامشناسی، پیش از امامتشناسی است نه پس از امامتشناسی. دربارۀ امامشناسی و اثبات امامت و ولایت، تعداد زیادی کتاب داریم. اما یک کتاب معرفی کنید که قشنگ بگوید «امام چگونه امامت میکند؟ امامتکردن چگونه است؟ امامتکردنِ امیرالمؤمنین(ع) چگونه است؟ بر اساس چه قواعدی، امام در اینجا سکوت میکند، آنجا فریاد میزند، آنجا تحمل میکند یا تحمل نمیکند؟» یعنی کتابی میخواهیم که معارفِ پس از امامت را بگوید، نهفقط معارف پیش از امامت!
- ما اگر شناخته بودیم که «امام چگونه امامت میکند و چگونه به نخبگانِ نامرد و خائن فرصت میدهد که در جامعه رشد کنند تا خودِ مردم، با نگاه هوشمندانه و بصیرانۀ خودشان اینها را حذف کنند؟» در اینصورت ما بسیاری از این مشکلات کنونی را نداشتیم.
اگر ندانیم «امامزمان چگونه امامت میکند» در پیروی از فرمانهای او کم میآوریم
- ما وقتی میخواهیم امام را بشناسیم باید بدانیم که امام، چگونه امامت میکند؟ اگر بشناسیم چگونه امامت میکند، میتوانیم از او تبعیت کنیم، و الا در پیِ فرمانهای او کم میآوریم. اگر بشناسیم «چگونه باید امامت کرد؟» در اینصورت قدر یاران امام را میدانیم و حکام زمین(یعنی آن ۳۱۳ نفر) را تمکین خواهیم کرد و از آنها فرمانبرداری خواهیم کرد بلکه آنها را یاری خواهیم کرد.
- ما نهتنها باید امامزمان(ع) را بشناسیم، بلکه باید شیوۀ امامت ایشان را هم بشناسیم و اینکه «این شیوه در مدیران پایینتر چطور اجرا میشود؟ چگونه تکرار میشود؟ و…» اینها را باید بشناسیم.
- باید دانش مدیریتمان را بالا ببریم! این یکی از اولویتهای زمان ما است، در اینصورت دیگر هرکسی اقدام نمیکند که برای پستها در جامعۀ اسلامی کاندید بشود! چون میداند مردم تشخیص میدهند که «او اینکاره نیست!» آنوقت شورای نگهبان هم فقط بهصورت حقوقی برخورد نمیکند.
ن شورای نگهبان بعضی وقتها برای اینکه ببیند «آیا این افراد حق دارند کاندیدا بشوند یا نه؟» یکجوری کاندیداها را ارزیابی میکند که اعضای شورای نگهبان اگر خواستگار برای دخترشان بیاید، اینجور سرسری با او برخورد نمیکنند بلکه میگویند «بالاخره بحث ناموس ما و دختر ما مطرح است، باید ببینیم این کسی که آمده، چطور آدمی است؟» درحالیکه مملکت از ناموسِ یک نفر مهمتر است.
اولویت دیگری که در آخرالزمان مطرح است «مسئلۀ خانواده» است/ چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان، اولویت دارد
- مدیریت صحیح را باید شناخت، این جزء اولویتهای ما است. اما اولویت دیگری که در آخرالزمان مطرح است «مسئلۀ خانواده» است. چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان یک مسئلۀ دارای اولویت است؟
- الان طاغوت جهان صهیونیستها هستند. در قرآن کریم نوشته است که یهودیها از همان زمان قدیم، سنتشان این بوده است با ابزاری که بلد بودند، بین زن و مرد اختلاف بیندازند! (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ؛ بقره/۱۰۲)
- سنت تاریخی یهودیان این بوده است که برای تسلط بر دیگران، خانوادهها را مضمحل کنند. آنها در این زمینه، حرفهای هستند؛ حالا از سحر و جادو گرفته تا هر فن دیگری که بلدند، استفاده میکنند تا به این هدف خود برسند. در پروتکلهای دانشوران صهیون هم این را نوشتهاند، بیش از ۱۲۰سال پیش دور هم نشستند که ما چطوری جهان را اداره کنیم؟ یعنی سر شیوۀ مدیریت جهان، بحث کردند.
- چندتا از اصول مهمی که در پروتکلهای دانشوران صهیون نوشتهاند، به مضمحل کردن خانواده برمیگردد! این سنت را از قدیم داشتند و در قرآن هم آمده است که اینها سعی میکنند بین زن و مرد اختلاف بیندازند، الان هم با ترفندهای جدید، این کار را انجام میدهند.
- الان طاغوت جهان صهیونیستها هستند. اگر کسی در این مسئله شک دارد برود به آمار و ارقام مراجعه کند و ببیند ادارهکنندگان و سرمایهداران زالوصفت ادارهکنندۀ جهان و بسیاری از احزاب سیاسی کشورهای به ظاهر دموکراتیک در جهان چه کسانی هستند؟ انگلستان را چه کسانی اداره میکنند؟ این دیگر معلوم است که صهیونیستها دارند اداره میکنند.
چرا طواغیت سعی میکنند خانواده را مضمحل کنند؟
- طاغوت یهود و صهیونیستها گروه قلیلی هستند که میخواهند بر تعداد کثیری از مردم تسلط پیدا کنند! حالا ببینید اینها کارشان چیست و برای سلطهگری از چه ابزاری استفاده میکنند؟ در مسائل اجتماعی و سیاسی ترفند «تفرقه بینداز و حکومت کن» را بهکار میبندند. منتها طبق آیۀ قرآن، اینها «بین زن و مرد اختلاف میاندازند» یعنی کارشان را از اینجا شروع میکنند. این مسئله هم از همان زمان فرزندان حضرت سلیمان، مطرح بوده است و مسئلۀ جدیدی نیست.
- کلاً «طواغیت» و خصوصاً طاغوت یهود، برای اینکه بر جوامع بشری تسلط پیدا کنند، چهکار میکنند؟ دوتا خاصیت در میان انبوه مردم وجود دارد که این طواغیت باید این دوتا خاصیت را بزنند تا بتوانند بر جوامع بشری تسلط پیدا کنند.
دلیل اول: انبوهیِ جمعیت یک جامعه باعث میشود ترفندهای طواغیت نابود شود
- یکی اینکه در نظر طواغیت، نسل مردم نباید زیاد بشود و الا طواغیت کم میآورند. مردم با انبوهیِ جمعیت میتوانند حق را آشکار کنند! انسانها با انبوهی جمعیت میتوانند بر باطل غلبه پیدا کنند، یک جامعه با انبوهی جمعیت خودش میتواند وضع خودش را به سامان برساند.
- البته انبوهی جمعیت عامل مطلق سعادت جامعه نیست، ولی یکی از دلائل سعادتمندی، یکی از دلائل طبیعی حرکت به سوی رشد و سعادت برای جامعه، انبوهی جمعیت است. انبوهی جمعیت باعث میشود ترفندهای این طواغیت، نابود بشود. برای طواغیت بهصرفه است که تعداد مردم کم باشد. لذا دارند کار میکنند (نهفقط در اینجا بلکه در اروپا هم کار میکنند) تا کثرت نسل پدید نیاید.
- وقتی بخواهند کثرت جمعیت را کم کنند باید چهکار کنند؟ باید خانواده را یک جایگاه تلخ و زننده و یک جایگاه پر از دشواری و چالش قرار بدهند تا خانواده جای امنی برای زاد و ولد تعداد زیادی از فرزندان نباشد. (بعداً در بحث خانواده بیشتر به این خواهیم پرداخت که تربیت یک کودک در یک خانوادۀ کم جمعیت بسیار دشوارتر از تربیت یک کودک در یک خانوادۀ پرجمعیت است.)
دلیل دوم: ضعف جامعه مقابل طواغیت از ضعف خانواده ناشی میشود
- دلیل دوم برای اینکه طواغیت به خانواده میپردازند چیست؟ وقتی در یک جامعهای خانواده مضمحل شد (حتی اگر دویست میلیون جمعیت هم داشته باشد) این جامعه، یک جامعۀ ضعیف و زبون است. ضعف جامعه مقابل طواغیت از کجا ناشی میشود؟ از ضعف خانواده!
- طواغیت ترجیح میدهند که تعداد زیادی نفوس در یک جامعه باشد، ولی این افراد، بیخانواده باشند، ولدِ زنا باشند، افراد جامعه جدا از هم زندگی کنند، خانوادهها طلاقکشیده و ازهم پاشیده باشند و… بر این جامعه عین آبخوردن میشود مسلط شد! در این جامعه میشود راحت همۀ ترفندها را اجرا کرد چون افراد جامعه مثل احمقها نمیتوانند مقابل طواغیت مقاومت کنند.
- شما حرفهای برخی از اندیشمندان فرانسوی را که دربارۀ جامعۀ خودشان میگویند، یا برخی اندیشمندان آمریکایی را دربارۀ خود آمریکا میگویند، مطالعه کنید. آنها دربارۀ ملتهای خودشان میگویند که ما مردمان احمقی هستیم و هیچوقت بیدار نخواهیم شد. چرا؟ بهخاطر اینکه خانواده ندارند! وقتی خانواده ضعیف شد، جامعه ضعیف شده است. و این چیزی است که متأسفانه بهخوبی در جامعۀ ما تبیین نشده است.
وقتی خانواده ضعیف بشود جامعه ضعیف میشود
- یکی از حقایقی که باید دربارۀ آن فیلمهای قوی ساخته شود تا برای مردم جا بیفتد، همین است که «اگر خانواده ضعیف بشود جامعه ضعیف میشود»
- شما فکر میکنید میشود یک روزی در جمهوری اسلامی سریالی-با فیلمنامۀ قوی و پرجذبهای- تولید بشود که مثلاً نشان بدهد جاسوسها و فروماسونرها و نفوذیهایی آمدهاند و میخواهند حجاب را ضعیف کنند تا مقاومت این ملت در مقابل استکبار کاهش پیدا کند؟ و بعد هم عواملی را در مجلس شورای اسلامی نفوذ میدهند برای ایجاد یک سلسله قوانینی که نهاد خانواده را تضعیف کند و مقدار طلاق را افزایش بدهد؛ برای پایین آمدن سطح مقاومت جامعه!
- آیا میشود یک سریالی شبیه «گاندو» درست شود که نشان بدهد یک فرد نفوذی، دارد کار جاسوسی انجام میدهد برای اینکه نظر کارشناسی بدهد تا یکسری از آئیننامهها و قوانین در جمهوری اسلامی یکجورهایی بشوند که در نهایت منجر به ضعیفشدن خانواده بشود.
چرا اسرائیل باید دنبال کمحجاب کردن جامعۀ ما باشد؟
- چرا اسرائیل باید دنبال کمحجاب کردن جامعۀ ما باشد؟ شما به سخنرانی نخستوزیر خبیث رژیم کودککش اسرائیل نگاه کنید که در مجلس انگلیس میگوید: میدانید ایران را چطور باید زمین بزنیم؟ توضیح میدهد که ایران را با حملۀ نظامی نمیتوانیم زمین بزنیم، بلکه باید مثلاً این فیلمها را پخش برای مردم کنیم و… حالا شما ببینید ما چندتا پایان نامه در این زمینه داریم؟
- یک اندیشمند فرانسوی یک کتاب هفتصد صفحهای نوشته و در این کتاب اسنادی را جمعآوری کرده است که نشان میدهد جامعۀ فرانسه را صهیونیستها هرزه کردند، یهودیها این هرزگی و بیبند و باری را در فرانسه رواج دادند تا بر آن مسلط بشوند!
چرا خانواده در آخرالزمان مهم است؟ وقتی یک جامعۀ مستضعف بخواهد قوی بشود باید خانوادهاش قوی باشد
- چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان مهم است؟ برای اینکه یک جامعۀ مستضعف وقتی بخواهد قوی بشود باید خانواده در آن جامعه، قوی باشد! این آمار طلاق با جامعۀ منتظر و مهدوی جور در نمیآید! این وضع حجاب، این تعداد کم زاد و ولد با بیرون آمدن از استضعاف جور در نمیآید.
- مگر مستضعفین نمیخواهند از استضعاف در بیایند؟ خب اگر بخواهند قوی بشوند، خانواده باید قوی باشد. البته الان در جامعۀ ما خانواده، نمرۀ بالایی دارد (مثلاً بالای ۱۰) ولی انتظار از ما خیلی بیشتر از این حرفها است! خانواده باید فربه و قوی باشد، کمبودن زاد و ولد در خانوادههای خوب علامت ضعف است! این آمار طلاق در جامعه، علامت ضعف است و اینها یعنی ضعف جامعه.
- البته ما زیاد هم در مقابل دشمنان، ضعیف نبودهایم؛ اما همین مقداری که ضعیف نبودیم، صدقۀ سر خانوادههای خوب است و آن مادرانی که شیران بیشۀ شجاعت را تربیت کردند. یک جوان شجاع سلحشور که از زیر بته در نمیآید؛ از یک خانوادۀ مستحکم در میآید. بسیاری از این مشکلاتی که ما در جامعۀ خودمان میبینیم علامت ضعف خانواده است.
علی(ع): مدیران خوب از خانوادههای خوب، در میآیند
- همچنین اگر بحث مدیریت جامعه هم برای ما مهم است، باید بدانیم که أمیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مدیران خوب از خانوادههای خوب(بیوتات الصالحه) در میآیند» (وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ ؛ نهجالبلاغه/نامه ۵۳)
- از یک طرف اگر بخواهیم مشکل مدیریت را در جامعه حل کنیم، باید سراغ خانواده برویم و اگر میخواهیم ضعف جامعه را برطرف کنیم باید سراغ خانواده برویم. از طرف دیگر، منافقین و کافرین هم وقتی میخواهند جنایت کنند، سراغ نابودی خانواده میروند. قرآن میفرماید: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل» (بقره/۲۰۵) پیغمبر من، این کسی که تو را قبول ندارد وقتی از پیش تو برمیگردد از بس به تو غضب دارد، چهکار میکند؟ «یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل» کشاورزی و نسل را میخواهد نابود کند. طبیعتاً وقتی بخواهند نسل را نابود کنند باید سراغ خانواده بروند. «حرث» هم در اینجا-طبق برخی روایات- به معنای ذریه است، لذا هر دو عبارت «الْحَرْثَ وَ النَّسْل» به مسئلۀ خانواده برمیگردد.
- چرا کسی که دشمن امت پیغمبر میشود، میخواهد خانواده را مضمحل کند؟ برای اینکه تعداد نفوس را پایین بیاورد. آنوقت نمیدانم چرا پیامبر اکرم(ص) اینقدر تأکید داشتند که فرزندانتان را زیاد کنید!
بیش از نیمی از علائم فساد در آخرالزمان به اضمحلال خانواده مربوط میشود
- چرا ما در بحث خودمان که دربارۀ آمادگی برای ظهور است، اینقدر به موضوع خانواده، اهمیت میدهیم؟ چون بیش از پنجاه درصد علائم فساد در آخرالزمان به فساد در خانواده مربوط میشود، در واقع به اضمحلال خانواده مربوط میشود که موجب فساد در جامعه است.
- دربارۀ بی بند و باریها در آخرالزمان روایات بسیاری وجود دارد. مثلاً یکی از تعابیری که در این روایات، بیان شده است این است که در آخرالزمان، زنها میروند جای مردها و مردها میروند جای زنها. زنها شبیه مردها میشوند، مردها شبیه زنها میشوند! خیلی زشت است که این جابجایی صورت بگیرد؛ مرد باید نقش مرد را داشته باشد، زن هم باید نقش زن را داشته باشد. حالا چطور میشود که این اتفاق میافتد؟ با ضعف بنیان خانواده.
دو فاجعۀ بزرگ در آخرالزمان: ۱٫ ظلم طواغیت ۲٫ نابودی خانوادهها که منجر به فساد زنان و مردان میشود
- در آخرالزمان فقط ظلم و کشتار اوج نمیگیرد، بلکه-در یک جمعبندی میتوان گفت که- در آخرالزمان دو فاجعۀ بسیار بزرگ پدید میآید؛ یکی ظلم طواغیت، و دیگری نابودی خانوادهها که نتیجهاش فسادهای گسترده در بین زنان و مردان است. این خلاصۀ صدها روایت است!
- چرا آخرالزمان اینقدر فساد از این جنس رواج پیدا میکند؟ چون طاغوت صهیونیست، برای نابودی و تضعیف خانواده کار کرده است. در کشور ما هم کم نگذاشته است! برخی از سریالهای تلویزیون خودمان در این چهل سال، قدم بزرگی برای افزایش طلاق در جامعه بودند! از آنطرف، آیا میتوانید یک سریال فنی عمیق حکیمانۀ دلنشین نشان بدهید که در جهت تقویت بنیاد خانواده باشد؟!
صهیونیستها از دو چیز خیلی بدشان میآید: ۱٫پولدار شدن مردم ۲٫ تقویت خانواده
- صهیونیستها از دو چیز خیلی بدشان میآید و هرکسی در این دو موضوع فعال بشود، خیلی محکم علیه او وارد میدان میشوند و توسط ایادی داخلی خودشان-با ترفندهای مختلف- او را تخریب یا نابودش میکنند! یک موضوع این است که بگویید «مردم باید پولدار بشوند، چرا باید بیشترِ ثروتها و پولها در اختیار صهیونیستها باشد؟!» چون صهیونیستها خیلی جانشان به پول بسته است، دوست دارند همه بیپول باشند و فقط خودشان پولدار باشند. اگر بنا باشد بشریت قدرتمند و پولدار باشد، پس آنها از چه کسی سواری بگیرند؟!
- موضوع دیگری که برای صهیونیستها خیلی مهم است، موضوع خانواده است. اگر کسی بخواهد در جهت تقویت و استحکام خانوادهها در جامعه قدمی بردارد، بهشدت علیه او اقدام میکنند، درحالیکه یهودیها خودشان، خانوادهدار و مقید به خانواده هستند و در کشورهای غربی، همه میدانند که مستحکمترین خانوادهها را عمدتاً همین یهودیها دارند.
- هالیوود که در جهان، فساد ایجاد کرده است توسط چه کسانی اداره میشود؟ توسط صهیونیستها. اما همین صهیونیستها که همه را فاسد میکنند و خانوادهها را مضمحل میکنند، خودشان خانوادههای بسیار خوب و مستحکمی دارند. البته نمیخواهم بگویم که آنها ایدهآل هستند، ولی بنیاد خانواده را مستحکم نگه میدارند چون میخواهند بر همۀ ابناء بشر در عالم تسلط پیدا کنند، لذا باید خودشان قوی باشند. اما برای بقیۀ جوامع، نسخۀ دیگری مینویسند تا خانوادههای آنها را نابود کنند و آنها را تضعیف کنند که بتوانند بر آنها مسلط شوند.
- چرا خانواده در آخرالزمان اهمیت دارد؟ شما ببینید در روایات ما که علائم فساد قبل از ظهور را بیان کرده است، چرا اینقدر خانواده را متلاشی و مضمحل نشان میدهند؟ وقتی دلیل این را بفهمیم، آنوقت به دلیل اهمیت خانواده در آخرالزمان هم پی میبریم.
آیا قدیمها که خانوادهها سنتی بودند، وضع خانواده خوب بود؟
- یک کسی از بنده پرسید: شما میگویی که اگر خانواده خوب بشود ما یک قدم به ظهور نزدیک شدهایم؟ گفتم: بله، حت بیشتر از یک قدم! گفت: خُب قدیمها که خانواده وضعش خوب بود (به همان شیوۀ سنتی) آن زمان چرا ظهور رخ نداد؟ گفتم: قدیمها خانواده سنتی بود، ولی خانواده خوب نبود!
- یک ذهنیتی دربارۀ خانواده وجود دارد، آن هم اینکه: «اخیراً با فسادی که پیش آمده است خانواده تضعیف شده است اما قدیم، خانواده وضعش خوب بوده است!» ولی ما این ذهنیت را نداریم که قدیم وضع خانواده خوب بوده است!
- قدیمها اگر آمار طلاق بالا نبود دلیل بر این بود که مرد، صاحب اختیار بود. اینکه مرد صاحب اختیار باشد، تا یک حدی خوب و معقول است (البته الان مرد هم دیگر صاحب اختیار نیست، بلکه صهیونیستها صاحب اختیار خانواده هستند،؛با هرزگیهایی که از رسانهها منتقل میکنند!) ولی قدیمها اگر مرد، صاحب اختیار بود، مرد هم کم به زن ظلم نمیکرد!
- جامعۀ أمیرالمؤمنین(ع) و جامعۀ پیامبر اکرم(ص) چرا جامعههای خوبی نبودند؟ چون مردها به زنها ظلم میکردند، آن هم برای ما ایدهآل نیست! یکوقت کسی فکر نکند که ما میخواهیم برگردیم به عصر حجر! البته یک محسناتی در خانوادههای قدیم بود؛ یکی از آن محسنات-که الان خیلی کمرنگ شده است- این بود که مرد مقتدر بود و این برای نظام خانواده، محسناتی دارد، اما یک عیب بزرگی هم در آن خانوادهها بود و آن اینکه خیلی از اوقات، زن در آنجا ظلم میدید.
- ما نمیخواهیم به سنت برگردیم بلکه میخواهیم به یک خانوادۀ علوی، یک خانوادۀ مهدوی و به یک خانوادۀ ولائی برسیم. در خانوادۀ ولائی، هم مادر سر جای خودش عزیز است، هم پدر سر جای خودش عزیز است. هرکدام یک موقعیت و جایگاهی دارند. آن چیزی که دین گفته است، ما هنوز به آن نرسیدهایم، آن چیزی که دین گفته، فقط در خانوادۀ اهلبیت(ع) و در خانوادههای آدمهای خوبِ خوب بوده است، ما دنبال چنین خانوادهای هستیم.
- ما نمیخواهیم دربست برگردیم و سنت قدیم را احیا کنیم؛ قدیمها هم زیاد وضع خوب نبوده است. ولی محسناتی بوده، ضعفهایی هم بوده است، الان همان محسنات هم نیست، ضعفها هم بیشتر شده است. ما باید برویم دنبال یک الگویی بگردیم که در این الگو به آنچیزی که دین گفته است برسیم.
(الف۲-ن۲)
قیمت / رنگ بندی و رنگ آمیزی پنجره دوجداره UPVC
قیمت پنجره دوجداره
قیمت ساخت پنجره دوجداره با پروفیل درجه یک سه جداره با عرض ۶۰ و ۲ الی ۵ کانال تحت لیسانس برند های معتبر : متر طول ۵۸۰۰۰ الی ۷۰۰۰۰ تومان و متر مربع ۵۰۰۰۰۰ الی ۷۵۰۰۰۰ تومان
در پنجره اول ۵٫۴۲ متر پروفیل بدون یراق الات بکار رفته است، اما در پنجره دوم ۱۰٫۲۴ متر پروفیل و ۲ عدد دستگیره ، یراق آلات تک حالته و ۴ عدد لولا و بکار رفته است. پنجره اول ۲ متر عرض تک لنگه و ارتفاع ۱٫۶ متر بدون کتیبه و فیکس، بدون یراق آلات و با استفاده از پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۵٫۳۰۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود. بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۲٫۹۵۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
تولید و اجرای پنجره دوجداره
تولید کننده و مجری درب و پنجره های دوجداره upvc باپروفیلVISTABESTوHOFMANN (پنجره هافمن ، ویستابست،وین تک ) اجرای ده ها پروژه بازسازی با درجه رضایتمندی A توسط مشتریان تعویض پنجره های قدیمی با پنجره دوجداره بدون تخریب و در کمتر از یک روز نصب توری های پلیسه برای ایجاد جریان هوای طبیعی و رهایی از حشرات موزی
ما از سال ۱۳۸۵ فعالیت خود را در زمینه درب و پنجره های دوجداره UPVC و ALUMINIUM آغاز و در طی سالیان متمادی ، با بهره گیری از دانش و تجربه متخصصان داخلی و استفاده از تکنولوژی روز دنیا ، اقدام به تکمیل سبدمحصولات خود ، در زمینه تولید شیشه های دو و سه جداره ، لمینیت ، سکوریت ، امنیتی ضد گلوله و همچنین توری های پلیسه درجه یک با برترین کیفیت مواد اولیه وارداتی نموده ایم.
مزایای پنجره دوجداره (UPVC)
صرفه جوئی در مصرف انرژی به کمک درب و پنجره های دو یا سه جداره یو پی وی سی
ایجاد محیطی آرام با پنجره های دویا سه جداره یو پی وی سی
پنجره یوپی وی سی پنجره ای زیبا و مطابق با نما یا دکوراسیون داخلی شما
جلوگیری از نفوذ هوا گرم یا سرد (Air Infiltration)
پنجره های UPVC، پنجره های غیر قابل اشتعال
پنجره های UPVC، پنجره های مقاوم در برابر بارانهاو عوامل اسیدی
قیمت ساخت پنجره با پروفیل درجه یک دوجداره عرض ۶۰ و سه کانال تحت لیسانس آلمان : متر طول ۵۵۰۰۰ الی ۶۰۰۰۰ تومان و متر مربع ۳۵۰۰۰۰ الی ۵۵۰۰۰۰ تومان
قیمت ساخت پنجره با پروفیل درجه یک دوجداره عرض ۶۰ و چهار کانال تحت لیسانس ترک : متر طول ۴۷۰۰۰ الی ۴۹۰۰۰ تومان و متر مربع ۲۵۰۰۰۰ الی ۴۴۰۰۰۰ تومان
قیمت ساخت پنجره با پروفیل درجه یک سه جداره با عرض ۷۰ و ۵ کانال تحت لیسانس آلمان : متر طول ۷۰۰۰۰ الی ۸۵۰۰۰ تومان و متر مربع ۴۵۰۰۰۰ الی ۸۰۰۰۰۰ تومان
چه عواملی در قیمت پنجره دو جداره تاثیر دارند؟
عوامل مختلفی بر قیمت پنجره دوجداره تاثیردارند و هر کدام از این فاکتور ها دارای چند گزینه برای انتخاب می باشند که می توان بسته به میزان بودجه خود ، فاکتور مورد نظر را برای خرید و نصب پنجره دوجداره یو پی وی سی انتخاب کرد برخی از فاکتورهای موثر در قیمت پنجره دوجداره upvc به شرح زیر می باشند:
انواع مدل پنجره دوجداره یا انواع باز شو پنجره دوجداره
انواع پروفیل مصرفی
ارتفاع و عرض پنجره
نوع یراق پنجره یو پی وی سی
شیشه دوجداره
هزینه حمل و نقل و نصب پنجره
مونتاژ تمام رباتیک
چرا نمی توان قیمت پنجره را برحسب متر مربع و متر طول قیمت گذاری کرد.
ما در این قسمت به بررسی دو مدل پنجره با سایز برابر اما قیمت متفاوت می پردازیم !!!
پنجره اول با ابعاد ۱٫۲ متر در ۱٫۵ متر، ثابت ( فیکس ) شامل شیشه ، بدون یراق آلات
پنجره دوم با ابعاد ۱٫۲ متر در ۱٫۵ متر، سه لنگه با دو لنگه بازشو ، شامل شیشه ، لولا و یراق آلات تک حالته
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
پنجره دوم با ابعاد فرضی ۲ متر عرض سه لنگه ، دو لنگه بازشو و ارتفاع ۱٫۶ متر بدون کتیبه و یراق آلات تک حالته و با استفاده از پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب 9.590.000 ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۳۲۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۹٫۸۲۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۳٫۰۶۸٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
بیشک با تغییر ابعاد، قیمتها نیز تغییر خواهد کرد به همین دلیل در ادامه مروری خواهیم داشت بر سایر ابعاد و حالات در و پنجرهها تا چگونگی احتساب قیمت پنجره دوجداره را بهتر متوجه شوید.
با ابعاد فرضی ۱.۲ متر عرض دو لنگه و ارتفاع ۲ متر با کتیبه و بدون یراق آلات با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۵٫۶۳۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۶٫۵۱۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC دو لنگه با یک لنگه بازشو و تک حالته با کتیبه ۵۰ سانتی متری از بالا
با ابعاد فرضی ۱.۲ متر عرض دو لنگه یک بازشو تک حالته و ارتفاع ۲ متر با کتیبه و یراق آلات ترک و پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۳٫۴۶۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۶۰۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC دو لنگه با یک لنگه بازشو و تک حالته با کتیبه ۵۰ سانتی متری از بالا
با ابعاد فرضی ۱.۲ متر عرض دو لنگه یک بازشو تک حالته و ارتفاع ۲ متر با کتیبه و یراق آلات ترک و پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۳٫۴۶۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۶۰۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC دو لنگه با یک لنگه بازشو و دو حالته
با ابعاد فرضی ۱.۲ متر عرض دو لنگه و ارتفاع ۱٫۵متر بدون کتیبه و یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۲٫۱۸۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۶٫۷۶۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال بمحاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC تک لنگه ثابت
با ابعاد فرضی ۱ متر عرض دو لنگه و ارتفاع ۱٫۵ متر ، بدون یراق آلات و با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب 4.880.000 ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۳٫۲۵۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC دو لنگه با یک لنگه بازشو و تک حالته
با ابعاد فرضی ۱.۲ متر عرض دو لنگه و ارتفاع ۱٫۵ متر بدون کتیبه و یراق آلات و با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۰٫۵۳۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۸۵۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC چهار لنگه ثابت بدون کتیبه
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض چهار لنگه فیکس و ارتفاع ۲ متر بدون کتیبه و بدون یراق آلات با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۴٫۳۱۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۳٫۹۷۵٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC سه لنگه با یک لنگه بازشو و دو حالته
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض سه لنگه و ارتفاع ۱٫۸ متر بدون کتیبه و با یراق آلات ترک با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۷٫۷۲۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۵۳۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC سه لنگه با یک لنگه بازشو و تک حالته
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض سه لنگه و ارتفاع ۱٫۸ متر بدون کتیبه و یراق آلات ترک با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۵٫۵۷۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۴٫۸۶۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC سه لنگه ثابت
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض سه لنگه فیکس و ارتفاع ۱٫۸ متر بدون کتیبه ، یراق آلات و با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۱٫۴۹۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۳٫۵۹۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC سه لنگه با کتیبه ۵۰ سانتی از بالا
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض سه لنگه و ارتفاع ۲ متر با کتیبه و بدون یراق آلات و با پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۴٫۲۹۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۳٫۹۷۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC سه لنگه با یک لنگه بازشو و تک حالته با کتیبه ۴۰ سانتی متری
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض سه لنگه یک بازشو تک حالته و ارتفاع ۱٫۸ متر با کتیبه و یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۶٫۹۱۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۲۸۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC سه لنگه با یک لنگه بازشو و دو حالته با کتیبه ۴۰ سانتی متری
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض سه لنگه تک بازشو دو حالته و ارتفاع ۱٫۸ متر با کتیبه و یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۸٫۵۶۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۸۰۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC چهار لنگه با دو لنگه بازشو و تک حالته بدون کتیبه
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض چهار لنگه دو بازشو تک حالته و ارتفاع ۲ متر بدون کتیبه و با یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۲۲٫۵۷۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۶٫۲۶۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC چهار لنگه با دو لنگه بازشو و دو حالته بدون کتیبه
با ابعاد فرضی ۱٫۸ متر عرض چهار لنگه دو بازشو دو حالته و ارتفاع ۲ متر بدون کتیبه و با یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۲۶٫۸۹۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۷٫۴۷۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دو جداره UPVC چهار لنگه ثابت با کتیبه ۵۰ سانتی متری از بالا
با ابعاد فرضی ۲ متر عرض چهار لنگه فیکس و ارتفاع ۲ متر با کتیبه و یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۷٫۵۴۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۴٫۳۸۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دوجداره UPVC چهارلنگه با دو لنگه بازشو تک حالته با کتیبه ۵۰ سانتی متری از بالا
با ابعاد فرضی ۲ متر عرض چهار لنگه دو بازشو تک حالته و ارتفاع ۲ متر بدون کتیبه و با یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب 24.580.000 ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود 6.145.000 ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دوجداره UPVC چهارلنگه با دو لنگه بازشو دوحالته با کتیبه ۵۰ سانتی متری از بالا
با ابعاد فرضی ۲ متر عرض چهار لنگه دو بازشو دو حالته و ارتفاع ۲ متر با کتیبه و یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۲۶٫۸۹۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۷٫۴۷۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دوجداره UPVC جفت ریل کشویی تک لنگه بازشو بدون کتیبه
با ابعاد فرضی ۲ متر عرض جفت ریل کشویی تک لنگه بازشو و ارتفاع ۱٫۴ متر بدون کتیبه و با یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۱۸٫۲۷۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۶٫۵۲۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دوجداره UPVC جفت ریل کشویی تک لنگه بازشو با کتیبه
با ابعاد فرضی ۲ متر عرض جفت ریل کشویی تک لنگه بازشو و ارتفاع ۲٫۵ متر با کتیبه و با یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۲۶٫۹۸۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۵٫۳۹۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال محاسبه شده است.
قیمت پنجره دوجداره UPVC جفت ریل کشویی دو لنگه بازشو بدون کتیبه
با ابعاد فرضی ۳ متر عرض جفت ریل کشویی دو لنگه بازشو و ارتفاع ۱٫۴ متر بدون کتیبه و با یراق آلات ترک ، پروفیل مرغوب نوسازی ، تولید تمام رباتیک و گارانتی بلند مدت محصول ، به همراه شیشه و با احتساب ۱۰% هزینه نصب ۲۸٫۳۸۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
بر اساس مدل موجود در تصویر قیمت پنجره با شیشه بهصورت متر مربعی حدود ۶٫۷۵۰٫۰۰۰ ریال خواهد بود.
قیمت فوق با فرض شیشه ی دوجداره ۴*۴ به ازای هر متر مربع ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال بمحاسبه شده است.
تمامی مدل های درب های ضد سرقت ترک از چوب و آهن تشکیل شده ، از ابتدای تولید این مدل ها روند تکامل و شکل گیری درب ضد سرقت از ترکیه شروع شده است و زمانی که که عده ای در این کشور بردهای الکتریکی تولید می کردند به تولید این نوع درب ها روی آوردند با گذشت سال ها در ایران نیز انواع مختلف این نوع محصولات با کیفیت برابر تولید و عرضه می گردد.
نصاب در ضد سرقت جهت نصب درب ضد سرقت نیاز به مهارت کاری و توان اجرائی بالایی نسبت به درب های دیگر دارد.چنانچه تمایل به نصب درب ضد سرقت دارید تنها با یک تماس می توانید کار خود را به نصابان درب ضد سرقت سنا درب بسپارید.
نصاب در ضد سرقت
نصاب در ضد سرقت جهت نصب درب ضد سرقت نیاز به مهارت کاری و توان اجرائی بالایی نسبت به درب های دیگر دارد کوچکترین اشتباه در نصب این درها خسارت جبران ناپذیری را هم در زیبایی و هم در دوام آنها دارد در های ضد سرقت خود را باید به تیم متخصص بسپارید تا از آسیب و خراشدیدگی بر حزر بماند ما با تیم عالی خود و با تکیه بر دانش و ابزار آلات استاندارد کیفیت خدمات را برایتان به ارمغان می آوریم .
آموزش نصب درب ضد سرقت به نصابان درب ضد سرقت
نصب درب های ضد سرقت به چند طریق انجام میشود که راجع به نصب این درب ها اینجا مختصری توضیح میدهیم:
• نصب درب ضد سرقت به صورت جوش دادن
درب ضد سرقت را از قسمت پشت آن جایی که باله ندارد وارد چهارچوب میکنیم و آن را به صورت دقیق شاقول و تراز میکنیم. چندین بار درب ضد سرقت را باز و بسته میکنیم تا از تراز بودن و راحت باز و بسته شدن درب مطمئن شویم. سپس از سوراخ هایی که برای جوش دادن روی درب تعبیه شده چند جوش موقت میدهیم تادرب ضد سرقت به چهارچوب متصل شود و بعد چند بار درب را باز و بسته میکنیم و دوباره این اطمینان را به وجود می آوریم که درب تراز و شاقول است و باز و بسته شدن آن راحت است جوش نهایی و کامل را میدهیم و درب و چهار چوب کامل به هم متصل شوند.
• نصب درب ضد سرقت به صورت پیچ و سرتمه ای
درب ضد سرقت را از قسمت پشت آن قسمتی که باله ندارد داخل چهار چوب قرار میدهیم آن را به صورت کاملا دقیق شاقول و تراز میکنیم و از باز و بسته شدن آن مطمئن میشویم. بعد از آن شروع به پیچ کردن چهار چوب بهدرب ضد سرقت در جاهایی که تعیین شده میکنیم و پیچ ها را هم زمان، تدریجی و مرحله به مرحله محکم میکنیم تا تراز درب از بین نرود.
• نصب درب ضد سرقت به صورت دیوارهای پارتیشنی
چهار چوب را به صورت دقیق اندازه گیری میکنیم و عایق ضد زنگ بر روی آن میزنیم. قطر فریم ها را اندازه گرفته تا هنگام نصب دچار پیچیدگی نشویم و چهارچوب به صورت دقیق تراز و شاقول میکنیم. چهار چوب باید طوری نصب شود که فریم که پا خور زیادی دارد باید با سطح کف مماس باشد و پایین یا بالا قرار نگرفته باشد. پس از بتن ریزی، گچ کاری و رنگ زدن چهارچوب درب ضد سرقت نصب میشود.
نصب درب ضد سرقت به صورت رول بوت: این روش نصب درب ضد سرقت نیازی به چهارچوب نیست و به دیوارهایی با مقاومت بالا و محکم احتیاج هست و درب مستقیم روی دیوار نصب میشود. باید محل نصب صاف، شاقول و تراز باشد. درب را در محل نصب قرار میدهیم وچند بار باز و بسته میکنیم تا مطمئن شویم به راحتی باز و بسته میشود و تراز است. دیوار را سوراخ میکنیم و از تراز بودن درب ضد سرقت مطمئن میشویم و رول بوت را داخل دیوار میگذاریم. قبل از اینکه رول بوت وارد دیوار شود باید به وسیله میله ای داخل سوراخ روی دیوار را تمیز کنیم و بعد رول بوت را با چکش داخل دیوار قرار دهیم و بعد پیچ های رول بوت را محکم میکنیم. نکته مهم در نصب به صورت رول بوت، بستن تدریجی پیچ ها میباشد تا تراز درب ضد سرقت از بین نرود.
نصاب درب های ضد سرقت در تهران
توییت | آشنایی با بیماری مهلک #بی_بی_سی_چی و عوارض آن(۲)
- #بی_بی_سی_چی رسانهای است که هیچ حرف راستی را درست انتقال نمیدهد و هیچ حرف دروغی را مستقیما نمیگوید. حرفهای درستش تنها در خدمت نگرش غلطی است که میخواهد جا بیندازد و حرفهای دروغش برای شنیده نشدن حرف درستی است که به ضررش است. مخاطب بیحافظه و مرعوب، عشق #بی_بی_سی_چی هاست.