با مسئولیتپذیری در کار و زندگی است که انسان به شکوفایی و خلاقیت میرسد/ مسئولی که نشاطش را از استخر سلطنتی میگیرد نه از کار برای مردم، از او انتظار خلاقیت نباید داشت
بسیاری از اخلاقیات و اعتقادات، در متن یک فعالیت رشد میکنند، بدون اینکه انسان درگیر یک فعالیت یا درگیر یک عملیات خاصی باشد، همینطوری نمیشود اعتقادات را تقویت کرد، ایمان را افزایش داد، روحیات را بهبود بخشید و اخلاقیات را تعالی داد. انسان اگر بخواهد وجود خودش را شکوفا کند در گرایشهای خودش تأثیرات بسیار خوب بگذارد و حتی در فکر خودش و در عقل خودش فربهی ایجاد کند و رشد ایجاد کند، باید این را در یک بستر عمل و تجربه انجام بدهد. اینکه انسان فقط در کتابخانه بنشیند یا به در و دیوار نگاه کند و فکر کند یا اینکه فقط به امور معنوی بپردازد و بدور از صحنۀ عمل، مثلاً به مناجات یا عبادت بپردازد، اینطوری کسی رشد نخواهد کرد. ما حتی وقتی که میخواهیم به دانشآموزان و کودکانمان چیزی را بیاموزیم بهتر است (یعنی نود درصد باید اینطور باشد) که در صحنۀ عمل، این آموزش صورت بگیرد.
«مسئولیتپذیری» در واقع یک نوع فعالیت، یک نوع زندگی کردن، یک سبک زندگی یا یک عنصر کلیدی برای سبک زندگی است. انسان در بستر فعالیت مسئولیتپذیرانه یا زندگی مسئولیتپذیرانه است که میتواند رشد کند. مسئولیتپذیری یک اسم خاص برای یک فعالیت نیست؛ بلکه یک نوع زندگی کردن است، نوعِ زندگی مسئولیتپذیرانه توأم با احساس مسئولیت که البته در متن عمل باید خودش را نشان بدهد.
اگر این نوع زندگی یا ایننوع سبک زندگیِ مسئولیتپذیرانه را در همۀ فعالیتهایمان جاری کردیم، آنوقت در بستر این فعالیتها، به رشد روحی و فکری و شکوفایی استعدادها و فطرت میرسیم. مثلاً درس خواندن، میتواند مسئولیتپذیرانه باشد و میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد. زندگی خانوادگی، ادارۀ زندگیِ خانوادگی میتواند توأم با مسئولیتپذیری باشد و میتواند بدون احساس مسئولیت باشد. مادری کردن یا پدری کردن، حتی فرزندی کردن برای پدر و مادر، حتی خواهری کردن و برادری کردن، همۀ اینها میتواند توأم با مسئولیتپذیری باشد و میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد. بازی کردن و تفریح کردن و در کارهای گروهی شرکت کردن هم میتواند با مسئولیتپذیری باشد و میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد.
فعالیت اداری داشتن هم میتواند با مسئولیتپذیری باشد و هم میتواند بدون مسئولیتپذیری باشد. کارمندی که مسئولیتپذیری نیست، روز به روز که کار میکند هم خودش را نابودتر میکند هم کارش را و هم جامعهاش را. اما کارمند یا کارگر یا استاد و معلمی که با مسئولیتپذیری کار میکند، اصلاً مدل کارکردنش با دیگران فرق میکند.
آثار مسئولیتپذیری
یکی از آثار مسئولیتپذیری «خستهنشدن از کار» است
اگر بخواهم از آثار مسئولیتپذیری بگویم، بسیار فراوان است و از ابعاد مختلف میشود به آن پرداخت؛ یکی از آثارش «خسته نشدن» است، کسی که با مسئولیتپذیری کار میکند، دو برابر یا سه برابر کار میکند و خسته نمیشود.
اگر یکوقت دیدید دارید از درس خواندن، کار کردن، کار در خانه یا هر فعالیت دیگری خسته میشوید و زود، حوصلهتان سر میرود، بدانید دارید آن کار را بدون مسئولیتپذیری انجام میدهید و این البته خیلی زشت است و به انسان صدمه میزند و حتی انسان را شبیه حیوان میکند! انگار که یککسی شما را به این کار وادار کرده و ته دلتان هماهنگ نیستید، تصمیم این کار را خودت نگرفتهای، تو در این فعالیت مستقل نیستی و استقلالت را رعایت نکردهای و داری خودت را خراب میکنی. این کار را نکن؛ مثلاً اگر این کار درسخواندن است، اینطوری درس نخوان، یا اگر هر کار دیگری هست، این کار را انجام نده.
کسی که بدون مسئولیتپذیری وارد زندگی مشترک شده، زود از همسرش عصبانی میشود
مثلاً خیلی از خانمها و آقایان در مسئلۀ همسری و خانوادگی، زود از دست همدیگر خسته میشوند، زود از دست همدیگر عصبانی میشوند، زود از دست همدیگر گله میکنند، زود عیبهای همدیگر را میبینند، بههم سخت میگیرند، اینها کسانی هستند که بدون مسئولیتپذیری وارد زندگی مشترک شدهاند و البته میدانید که معمولاً از کلمات خیلی قشنگی هم برایش استفاده میشود!
شما فکر میکنید دشمنان مسئولیتپذیری چه چیزهایی هستند؟ در اداره، بروکراسی. در آموزشگاه، امتحان و نظم تحمیلی مدرسه. در خانواده، عشق و محبت! بله گاهی از اوقات، عشق میشود دشمن مسئولیتپذیری. وقتی کسی صرفاً با عشق وارد خانواده شده است، صرفاً با دوستداشتنیهایش دارد حرکت میکند، نه با این عنوان که «تو مسئولیتِ این خانواده را پذیرفتهای و حالا باید پایش بایستی، باید چوبش را بخوری، باید تلاش بکنی که درستش بکنی، این خانواده مال تو است» چه زن باشد چه مرد. من مسئول هستم همسرم را درست کنم، هماهنگ کنم، با او هماهنگ بشوم، من باید این خانواده را درست کنم، این خانواده را شکل بدهم.
اگر با مسئولیتپذیری وارد بشوی خسته نمیشوی، با مسئولیتپذیری وارد بشوی زود نمیبُرّی، زود روحیهات ضعیف نمیشود، اگر با مسئولیتپذیری وارد بشوی زیاد تفریح نمیخواهی؛ البته آدم تفریح میخواهد اما نه زیاد. بعضیها روحشان خیلی کشش تفریح دارد، اینها کسانی هستند که با مسئولیتپذیری زندگی نمیکنند، اگر با مسئولیتپذیری وارد نشوی به خودت لطمه میزنی.
«خلاقیت» یکی دیگر از آثار مسئولیتپذیری است
یکی دیگر از آثار مسئولیتپذیری «خلاقیت» است، آدم که دقیقهای یک بار نمیرود پیش مشاور! تو معلوم است مسئولیتپذیرانه وارد این کار نشدهای که راهش را پیدا نمیکنی. اگر مسئولیتپذیرانه وارد یک کاری شده باشی و گفته باشی «هرچه شد با من؛ خودم یکجوری جمعش میکنم» آنوقت راه رفع مشکلات، راه تعالی و بهرهوریِ بیشتر، راه لذت بردن بیشتر از آن کار یا از آن زندگی را پیدا میکنی.
مثلاً کارخانههایی که دولتی هستند، راندمان کمتری دارند. در همۀ دنیا ثابت شده است که وقتی مسئول یا مدیر دولتی برای یک کارخانه میگذارند، راندمان کاریاش به شدت کاهش پیدا میکند، اما کارخانۀ خصوصی که مسئولش یک شخص است یا چند نفر هستند که خودشان این را راه انداختند، میدانند که اگر ضرر بکنند زندگیشان صفر شده است، لذا خیلی مسئولیتپذیرانه کار میکنند. معمولاً اینجور کارخانهها که کسی مدیرش را موظف نکرده است که حقوق بگیرد و برود، صددرصد موفقتر از آن کارخانههای دولتی هستند؛ اصلاً خیلی فرق میکند. کار دولتی در بسیاری از موارد، شکست خورده است، چون اصلاً آئیننامهها و انضباط کار دولتی و آن بروکراسیای که عرض کردم، به شما اجازه نمیدهد که مسئولیتپذیرانه کار بکنید. تا بالای سرت نظارت میآید، تا با حقوق، تشویقت میکنند، تا میخواهند در اثر خطا تنبیهت بکنند، کلاً احساس مسئولیتِ شما از بین میرود، احساس میکنی یکی دیگر مسئول است.
چرا کارِ دولتی و کارمندی راندمان را پایین میآورد؟
کارهای کارمندی به شدت راندمان را پایین میآورد، من از روانشناسهای محترم و از ادارهکنندههای کشور در بخشهایی که مربوط هستند، میخواهم بروند مطالعه کنند که ما چرا در کشورمان اینقدر کارمند دولتی زیاد داریم؟ کشورهای پیشرفتۀ دنیا اینقدر کارمند ندارد. سبک زندگی در جامعۀما غلط است که این اتفاق افتاده است، این مال وضعیتی است که یک پول نفتی باشد به اینها پول بدهند، دولت برای خودش نانخور اضافه کرده است. این حرف بنده معنایش این نیست که الان کارمندها را بیرون بریزیم و بیکاری افزایش پیدا کند، بلکه باید کارها را برونسپاری کرد؛ خصوصاً در آن جاهایی که دولت، بیخودی دخالت میکند و کار را تصاحب میکند و مثلاً دهتا کارمند میگذارد برای یک شرکت کوچک که با دوتا کارمند هم اداره میشود.
چون آن دو نفر، خودشان یک شرکتی راه انداختهاند، مثلاً یک شرکت دانشبنیان یا یک کارگاه و کارخانۀ کوچکی را خودشان راه انداختهاند و خودشان مسئول کار خودشان هستند. در اسلام خیلی به نظم سفارش شده است، ولی نظم دادنِ به دیگران، معمولاً سمّ مهلک است، منتها نظم اگر نظمِ تولیدی خود انسان باشد، نجاتبخش است. انسان مسئولیتپذیر، خودش به کارهای خودش نظم میدهد. و اصلاً شما مجبور نیستید شبیه رفیقتان، به خودتان نظم بدهید. یکی از هشت صبح کارش را شروع میکند، یکی از نُه، یکی از هفت، فرقی نمیکند؛ خودت نظم بده. ساعت خواب و بیداری بدن و ساعت هوشیاریِ بدن آدمها باهمدیگر فرق میکند. همه مجبور نیستند شبیه همدیگر باشند، ولی هرکسی باید خودش زندگیِ خودش را منظم کند. ادارۀ خودمان را به کسی دیگر واگذار نکنیم و الا راندمان کاریمان پایین میآید و خلاقیتمان کم میشود.
برای اینکه انسان مسئولیتپذیر بار بیاید، محیط هم نقش دارد
پس تا الان، دو تا اثر عمده برای مسئولیتپذیری عرض کردم؛ یکی اینکه اگر شما مسئولیتپذیرانه زندگی کنید؛ در شغل، تحصیل و هرچیز دیگری، خستگی کمتر بهسراغتان میآید، بالطبع، تفریح و وقتِ هدرداده هم کمتر خواهید داشت. یکی دیگر اینکه خلاقیتتان افزایش پیدا میکند. آن محیطی که دارید زندگی میکنید، برای اینکه شما را مسئولیتپذیر بار بیاورند باید این اجازه را به شما بدهند و باید یکجوری با نظارت، شما را خفه نکنند که مثلاً شما احساس کنی دیگر مسئولیت درس خواندنت با خودت نیست!
بنده مکرر به دبیرستانها و دانشگاهها رفتهام و خیلی در این فضاهای تحصیلی دقت کردهام، در حوزههای علمیه هم همینطور، وقتی که حضور و غیاب مطرح میشود و میگویند «ما رفت و آمد تو را کنترل میکنیم» یا وقتی امتحان میآید و میگویند که «ما درس خواندن تو را کنترل میکنیم» بهطور ناخودآگاه، طلبه، دانشجو و دانشآموز به خودش میگوید «پس شما مسئول درس خواندن من هستی؟» این تمام شد دیگر! درس خواندن در یک چنین محیطی، دیگر بهدرد نمیخورَد.
اگر از مطلب راضی بودید آنرا برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
امام خامنه ای-اسلام و امام حسین(ع)
حاج حسین یکتا-توفیق خادمی شهدا
فتنه گران عذرخواهی کنند…
دکتر عباسی-فاشیسم ونازیسم
تقویم ۱۳۹۰ با نمایی ازامام خامنه ای
کسی که به «لذت و منفعتِ کم» قانع شد، بهراحتی میشود استقلالش را گرفت / ملتی که استقلالش را از دست بدهد، هم «منافعش» و هم «عزتش» از بین میرود
هنرمندان بیش از علماء میتوانند روی نگاه افراد تأثیر بگذارند
میثم مطیعی-یا حضرت زهرا(س)
بهارستان-مجلس چهارم
مداحی جدید و انقلابی از حاج مسعود پیرایش
امام خمینی-بیداری اسلامی
دوست یابی در شبکه اجتماعی فیسبوک