در این جلسات می‌خواهیم برخی از راهکارها برای برطرف‌شدن ضعف تبلیغات در جبهۀ دین و اهل حق را با همدیگر بحث کنیم. جلسۀ قبل، در آیات کریمۀ قرآن دیدیم که شیطان به‌طور قاطع می‌گوید «من انسان‌ها را گمراه می‌کنم» (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ ص/۸۲)

 البته روش‌ شیطان برای گمراه‌کردن انسان، روش فیزیولوژیک نیست بلکه کاملاً تبلیغاتی است، یعنی از طریق جنگ روانی و عملیاتی که در ذهن و احساس ما انجام می‌دهد، می‌خواهد ما را گمراه کند، اصلاً خودِ گمراه‌کردن، در واقع یک عملیات تبلیغاتی از این جنس است؛ شیطان می‌خواهد روی افکار مردم اثر بگذارد و این کار را هم خوب بلد است.

شیطان برای گمراه کردن انسان‌ها چه‌کار می‌کند؟ قرآن می‌فرماید: «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْض‏» (حجر،۳۹) یعنی غیرخدا را، دنیا را، زمین را، زندگی را و… برای انسان‌ها زیبا جلوه می‌دهد. البته زمین به عنوان «طبیعت» زیبایی‌ دارد، اصل زندگی و دنیا که محلّ زندگی‌ است هم زیبایی‌ دارد؛ اما طوری که ابلیس می‌خواهد اینها را زیبا جلوه بدهد، یک چیز دیگری است. اتفاقاً درک زیبایی طبیعیِ دنیا، تو را به خدا و به خالق این زیبایی می‌رساند. درک زیبایی زندگی هم تو را شاکر خدا و ممنون و مقرّب به خدا خواهد کرد. اگر کسی به تو محبت کرد و هدیۀ زیبایی به تو داد، تو به خودِ او بیشتر علاقه‌مند می‌شوی تا به هدیۀ او. هیچ‌وقت به او نمی‌گویی که هدیۀ تو از خود تو زیباتر است. این حرف توهین است. لذا اگر ما بدون آسیب و آفت، زیباییِ طبیعی دنیا و زیبایی‌های زندگی و طبیعت و وجودِ خودمان را درست درک کنیم، از خدا دور نمی‌شویم.

شیطان سبک زندگی غلط را برای‌ انسان‌ها زیبا جلوه می‌دهد تا به راه خدا نیایند

سخن شیطان که می‌گوید: «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ» یعنی من برای آنها زیبا جلوه می‌دهم، یعنی چه؟ خداوند در آیات دیگری معنای دقیق این زیبا جلوه دادنِ شیطان را که در واقع مکر خداست، بیان می‌فرماید: «زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا» (بقره،۲۱۲)، «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُم‏» (نمل، ۲۴) خداوند متعال کلمۀ «زُیّنَ» را در قرآن با صیَغ (شکل‌های) مختلف به کار برده است ولی بیشترین مصرفش این است که «سبک زندگی‌ این افراد، برای‌شان زیبا جلوه داده شده است» ما امروزه می‌گوییم «سبک زندگی» اما خداوند متعال، از تعبیر «اعمال» استفاده می‌فرماید.

خداوند متعال در شش آیه، زینت‌دادن اعمال انسان یا سبک زندگی انسان را کاملاً به ابلیس نسبت می‌دهد. گاهی زینت ابلیس، مجازاتی است که خداوند، انسان را گرفتار آن می‌کند. خداوند در آیۀ «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَلکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُون‏» (انعام،۴۳) برخی آدم‌ها هستند که قساوت قلب پیدا کردند و شیطان برای آنها زیبا جلوه داد آنچه را انجام می‌دادند، «ما کانوا یَعمَلونَ»؛ یک کار خاص نیست که شیطان، انجامِ آن یک‌دانه کار را زینت داده باشد. «کانوا یَعمَلونَ» فعل ماضی استمراری است به معنای «انجام می‌دادند»، یعنی رفتاری که آدم همیشه انجام می‌دهد، یعنی سبک رفتار و زندگیِ انسان‌ها. شیطان سبک زندگی‌شان را زینت می‌دهد.

قرآن در یک آیۀ دیگری می‌فرماید: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» (نحل،۶۳) یعنی به‌خدا سوگند، پیامبرانى را به‌سوى امت‌هاى پیش از تو فرستادیم، امّا شیطان اعمال‌شان را در نظرشان زینت داد و امروز او ولىّ و سرپرست‌شان است و مجازات دردناکى براى آنهاست! شیطان، رفتار غلط اینها را برای‌شان زیبا جلوه داد و مانع شد که به راه خدا بیایند، به‌واسطۀ اینکه مسحور این زیباییِ دروغین شدند.

خیلی‌ها تحمل شنیدن زشتی‌های پنهان فرهنگ و سبک زندگی غربی‌ را ندارند/ کسی که غربی‌ها را خوشبخت بداند، خودش را دائماً زشت می‌بیند

در مقابل این جریان تبلیغی ابلیس که جریان تبلیغی کافران هم هست و سبک زندگی‌شان را زیبا می‌بینند، ما باید چه‌کار کنیم؟ یکی اینکه باید به کافران نشان بدهیم که شیطان به آنها دروغ گفته و درواقع زندگی‌شان زیبا نیست. دیگر اینکه به مؤمنانی که شیفتۀ کافران می‌شوند، بگوییم که زندگی‌ کافران زیبا نیست، چون وقتی دنیای کافران در نظرِ این مؤمنان، زیبا جلوه داده شود-به دستور شیطان که می‌خواهد همه را با این تزیینِ دروغین، خراب بکند- این زیبایی را ترویج می‌کنند. ما در این چهل سال، این دو کار مهم را انجام نداده‌ایم. و نتیجه‌اش این شده است که خیلی‌ها حتی تحمل شنیدن زشتی‌های پنهان فرهنگ و سبک زندگی غربی‌ را هم ندارند.

شاید مهم‌ترین حرفی که بنده می‌خواهم در این دهه، خدمت شما عرض کنم همین است که فرهنگ و سبک زندگی غربی، زیبا نیست اما برای ما زینت داده شده است. وقتی کسی آنها را خوشبخت بداند، آنها را پیشرفته بداند و زیبایی‌های زندگی‌ آنها به چشمش آمده باشد، خودش را دائماً زشت می‌بیند و زیبایی‌های خودش را نخواهد دید. چنین کسی اصلاً ذهن و چشمش پُر شده است، او نمی‌تواند درست تفکر کند. انسانِ شیفته، نمی‌تواند نقد کند. «حُبُّکَ لِلشَّیْ‏ءِ یُعْمِی وَ یُصِم‏» (من‌لایحضر الفقیه/ج۴/ص۳۸۰) وقتی انسان چیزی را دوست دارد، کور و کر می‌شود.

در زمان پیامبر(ص) هم شیطان، زندگی مشرکین را برای مسلمان‌ها زینت می‌داد

حرفی که ابلیس گفته، بی‌اساس نیست. او می‌گوید «من کار غلط و سبک غلط زندگی هر کسی را برایش زینت می‌دهم» همیشه این‌طور بوده و هست، نه اینکه این بحث فقط مربوط به الآن و فرهنگ غرب باشد. در زمان رسول‌خدا(ص) هم شیطان، زندگی مشرکین را برای مسلمان‌ها زینت می‌داد. خدا می‌فرمود: چرا آنها پیش‌ برخی از مسلمان‌ها زیباتر به‌نظر می‌رسند؟ مگر مشرکین چه چیزی داشتند که منجر می‌شد برخی از مسلمان‌ها، عزّت را پیش آنها بخواهند و دوست داشته باشند که آنها تحویلشان بگیرند؟ «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّة؟» (نساء،۱۳۹)

آیا واقعاً زندگیِ دشمنان ما زشت است؟ اگر ما توانسته بودیم زشتی‌های آنها را نشان بدهیم، امروز همه می‌توانستند در اینترنت، این واقعیت را ببینند. ولی متأسفانه ما نتوانسته‌ایم این کار را انجام بدهیم و الان سبک زندگی آنها دارد به این‌طرف، تهاجم می‌کند و خیلی‌ها دارند الگوهای آنها را انتخاب می‌کنند.

اگر بنده الان شروع کنم از زشتی‌های پنهان موجود در فرهنگ و سبک زندگی غربی حرف بزنم، احتمالاً از این حرف‌ها برای تمسخر و جنگ روانی استفاده خواهند کرد. در جلسۀ قبل، دربارۀ این صحبت کردیم که چرا مسخره کردنِ اهل جبهۀ حق، راحت است؟ یک علتش همین است که حرف اینها یک‌مقدار عمیق است و درست فهمیده نمی‌شود. مخصوصاً الآن در ارتباط با غرب، آیا شما می‌توانید راحت به مردم بگویید «آنهایی که سبک زندگی مؤمنانه‌ ندارند، زندگی‌شان زیبا نیست»؟ و آیا مردم این حرف را قبول می‌کنند؟

این موضوع بسیار مهم است، این‌طور نیست که خداوند از یک موضوع غیرمهم، این‌قدر با تأکید صحبت کند. ابلیس کار خودش را خوب بلد است؛ او گفته است که من قطعاً سبک زندگی غلط اینها را زینت خواهم داد و این کار را هم انجام می‌‌دهد.

تا وقتی لایه‌های عمیق زندگی غربی را موشکافی نکنی نمی‌توانی بدیِ آن را درک کنی

آیا واقعاً زندگی در فضای فرهنگ و سبک زندگی غربی، بد است؟ تا وقتی لایه‌های درونی و عمیق این زندگی را موشکافی نکنی و اندوه و افسردگی و غمِ پشت‌سر این لبخندهای ظاهری را نبینی، نمی‌توانی این بدی را درک کنی. چون شیطان کارش را-که همان زیبا جلوه دادن است- دارد به‌خوبی انجام می‌دهد.

ما الان می‌توانیم بگوییم: «این چه وضع دموکراسی، آزادی‌خواهی و حقوق بشر در غرب است؟ که عین آب‌خوردن، مردم‌شان به مسئولان خود اجازه می‌دهند رسماً از تروریست‌ها حمایت کنند و این تروریست‌ها، دو میلیون نفر کشته یا آواره یا مجروح یا اسیر در سوریه ایجاد کنند؟ آیا در کشورهای غربی هیچ انسانی نیست که به این جنایت‌ها اعتراض کند؟» البته بعضی وقت‌ها شما می‌بینید که مثلاً در فرانسه، انگلیس یا آمریکا علیه این جنایت‌ها یک اعتراضاتی هم شده است که غالباً مسلمان‌ها و عرب‌هایی که آنجا هستند دارند اعتراض می‌کنند.

این هم خیلی دردآور است که مردم همین کشورهای عربی و مسلمان، می‌بینند که این غربی‌ها دارند در کشورهای مسلمان، این‌قدر آدم‌کشی و جنایت می‌کنند، اما با این حال، یکی از آرزوهای ‌درصد قابل توجهی از جوان‌های‌شان این است که بروند در غرب زندگی کنند! درواقع باید به آنها گفت: یعنی دوست داری بروی در کنار قاتلان مردم کشورت زندگی کنی؟ چه‌طوری این واقعیت را نمی‌بینی؟! «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ» سبک زندگی آنها برای این جوان، زینت داده شده است و به همین خاطر، بدون فکر، سبک‌ زندگی و فرهنگ آنها را قبول می‌کند.

برای اینکه ضعف تبلیغاتی خودمان را برطرف کنیم باید چه‌کار کنیم؟

چرا آنها از نظر تبلیغاتی، موفق‌تر از ما هستند؟ اگر ما بخواهیم ضعف تبلیغاتی خودمان را برطرف کنیم باید چه‌کار کنیم؟ بنده حدود بیست سال است که این ایده را دنبال می‌کنم؛ به هر هنرمندی می‌رسم، می‌گویم: نمی‌خواهد از ایران، برای ایرانی‌ها و خارجی‌ها فیلم بسازی، هرچه فیلم از ایران برای ایرانی‌ها ساختند بس است. اگر هم از ایران، برای خارجی‌ها در جشنواره‌ها فیلم بردند، معمولاً بدبختی ایرانی‌ها را نشان دادند. شما برو برای ما و برای خودشان، از باطنِ خراب زندگی غربی‌ها فیلم بساز. برای خودشان فیلم بساز، ما هم می‌بینیم. در آنجا هم برخی از محدودیت‌های فیلم‌ساختن در ایران را نداری. مثل این فیلم‌هایی که خارجی‌ها-بدون محدودیت- می‌سازند و در تلویزیون و سینمای ایران هم پخش می‌شود، همان‌جا بساز و بعد بیا اینجا پخش کن. یک لایه برو داخل زندگی آنها و عمیق‌تر نگاه کن. فریب سطح زندگی‌اش را که لبخند می‌زند، نخور.

ممکن است وقتی به غرب، فیلم‌ساز بفرستیم، یک‌سری از این فیلم‌سازهای ما بروند و از خوبی‌های ظاهری غرب، فیلم بسازند و بیاورند تحویل ما بدهند، یعنی خودِ این فیلم‌سازها هم تحت تأثیر ظاهر فریبندۀ غرب قرار بگیرند. بالاخره این جنگ تبلیغاتی است و برخی در این جنگ، مغلوب می‌شوند. بنده این راه‌حلّ استالین را قبول ندارم، چون معلوم است که این راه‌حل غیرانسانی است: می‌گویند وقتی سربازهای روسیه در جنگ علیه هیتلر به آلمان رفتند و برلین را گرفتند، استالین قطار سربازان را در مسیر بر‌گشت منفجر کرد و تمام سربازانش را کشت. پرسیدند چرا این کار را می‌کنی؟! اینها فاتحان‌ هستند. گفت اینها غرب را دیدند و الآن که برگردند، به کم راضی نمی‌شوند و می‌خواهند اینجا را غربی کنند! این روش‌ها حتماً غلط است. تو باید مثل شیر، به میدان نبرد بروی و سالم بیرون بیایی، صید خودت را بگیری و پیروز بیرون بیایی. ما نمی‌خواهیم نسبت به غرب، «کورباش و دورباش» بگوییم. اتفاقاً می‌خواهیم همه با دیدۀ عبرت‌بین، به غرب نگاه کنند.

اخیراً دیدم بعضی از جوان‌ها یک حرکتی انجام دادند که به آنها خسته نباشید می‌گویم، البته این کار نسبت به آن چیزی که باید انجام بشود، صرفاً یک نیم‌قدمی است که برداشته شده است. اینها رفته بودند در برخی از کشورهای غربی، با زن و مرد و دختر و پسر جوان صحبت می‌کردند و می‌گفتند: در ایران اگر آقا و خانم باهم بیرون بروند، آقا خرج خانم را می‌دهد. آنها می‌گفتند: در اینجا زن و مرد، دُنگی خرج می‌دهند! از زن‌ها می‌پرسید: آیا خوب است که آقا خرج شما را بدهد؟ مثلاً یکی از آنها می‌گفت: بله، اینکه خیلی خوب است ولی اینجا یک چنین جوانمرد‌ی‌ای پیدا نمی‌شود. (البته کلمۀ جوانمردی را بنده استفاده می‌کنم و نقل به مضمون می‌کنم) در ایران، مرد به زن احترام می‌گذارد و به او می‌گوید من در تمام طول عمر، خرجت را می‌دهم چون بر من واجب است که خرجت را بدهم. آن خانم غربی وقتی این حرف را شنید، گفت: واقعاً؟! اگر من با چنین کسی زندگی کنم هرچه بگوید حرفش را گوش می‌کنم. اصلاً چنین چیزی برایش قابل تصور نبود؛ این‌قدر سبک زندگی‌ آنها، برای‌شان زیبا جلوه داده شده است!

پیشرفت خوب است، اما به چه قیمتی؟

الآن مشکل‌ ما چیست؟ بعضی‌ از روشنفکرها و رسانه‌ای‌های ما نمی‌فهمند دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است. درحالی‌که این خیلی ساده است، پنجاه سال پیش علامۀ طباطبایی(ره) فرمودند دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است علّتش را هم توضیح دادند. (ترجمه تفسیر المیزان/ج۴/ص۱۹۴) معلم‌های دینی جرأت نمی‌کنند این حرف را در کتاب‌های مدرسه‌ای بنویسند. چرا؟ می‌گویند «من چه‌طوری این حرف را توضیح بدهم؟ معلوم است که دموکراسی بهتر است!» پس این آمار جنایت‌ها و کشتارها، چه می‌شود؟ آیا می‌دانی که این کشورهای پیشرفته با دزدی، جنایت و غارت، به این ثروت رسیده‌اند؟ آیا می‌دانی اگر همین الآن کشورهای پیشرفته دست از غارت و ظلم بردارند، قدرت رقابت ندارند؟! خیلی از کشورهای جهان سوم صنعت آن‌چنانی ندارند اما اگر کشورهایی که صنایع پیشرفته دارند، همین الآن دست از غارت منابع جهان سوم بردارند، در رقابت شکست می‌خورند.

می‌گویند: «بَه‌به! فلان کشور، چه ماشین‌هایی می‌سازد، فلان کشور چه تأسیساتی دارد…» اگر اینها همین الآن دست از غارت بردارند، دیگر نمی‌توانند این چیزها را بسازند. اگر همین الآن، آمریکا دست از غارت و جنایت بردارد، صنایعش می‌خوابد! چرا این‌قدر با ما مشکل دارند؟ اگر ما الآن قیمت نفت را در منطقه، به حدّ مطلوب بالا ببریم، آنها به گدایی و التماس می‌افتند. آن‌وقت قیمت ماشین‌شان چقدر می‌شود؟ بله؛ در دانش و تکنولوژی پیشرفت کرده‌اند، اما بدون جنایت شروع نکردند، بدون جنایت ادامه ندادند و همین الآن هم بدون جنایت نمی‌توانند ادامه بدهند!

وقتی این حرف‌ها را به بعضی‌ها می‌گویی، بلافاصله می‌گویند: «پس ژاپن چطور؟ مگر ژاپن هم استعمارگر است؟» خُب ژاپن، در دست آنهاست و از خودش اراده‌ای ندارد. سرمایه‌شان و اموال‌ و دارایی‌های‌شان در اختیار آنهاست. برخی می‌گویند: «خُب پیشرفت چین را چه می‌گویی؟» آیا شما حاضر هستی به سبک زندگی مردم چین، زندگی کنی؟ کدام ایرانی‌ حاضر است مثل چینی‌ها کار کند و زندگی کند؟ البته نمی‌گویم که ما تنبلی کنیم و کار نکنیم؛ کار کردن و منظّم بودن خوب است اما به چه قیمتی؟

می‌دانی در غرب، نظم و صداقت را به چه قیمتی به‌دست آوردند؟ /خواستند ابرو را درست کنند، چشم را درآوردند!

بعضی چیزها برای ما تزئین شده است. شما نمی‌توانی به کسی که غرب و تمدن غرب در ذهنش تزئین شده، تفکر دینی را منتقل کنی، چون او مدام دین را سیاه می‌بیند، نورانیت و صفای دین را نمی‌بیند. او اصلاً خودبه‌خود به سمت تنفر از دین‌داران می‌رود. برآورد شخصی بنده این است که بسیاری از ‌مذهبی‌های ما بلکه حزب‌اللهی‌های ما هنوز نتوانسته‌اند از مانع کورکنندۀ تزئین فرهنگ و تفکر غرب عبور کنند. مثلاً می‌گویند آنجا خیلی منظم کار می‌کنند! می‌دانی این نظم‌ را به چه قیمتی به‌دست آوردند؟ یا می‌گویند: آنجا در ادارات با آدم، درست و صادقانه برخورد می‌کنند. می‌دانی آنها چه‌طوری به این صداقت رسیدند؟ بعد ببین آیا شما حاضر هستی آن‌طوری صداقت داشته باشی؟ این از همان حرف‌هایی است که اگر بگویم، تحمّل نمی‌شود.

این ضرب‌المثل را شنیده‌ای که می‌گوید «آمد ابرو را درست کند، زد چشمش را کور کرد» فرض کنید به شما بگویند: یک دستگاهی آمده است که ابرو را خیلی خوب درست می‌کند، می‌خواهی مجانی به تو بدهیم؟ شما می‌گویی: اینکه خیلی خوب است. بعد می‌گویند: اما مشکلش این است که چشمت را کور می‌کند! شما نه‌تنها آن را نمی‌گیری، بلکه ناراحت هم می‌شوی و می‌گویی: این چه دستگاهی است که برای من آوردی؟ یک میلیارد هم پول اضافه رویش بگذاری و به من بدهی، من نمی‌گیرم! الان یک جاهایی در برخی از فرهنگ‌ها، یک امتیازهایی را ایجاد کردند و خواستند ابرو را درست کنند، اما چشم را درآوردند.

غربی‌ها فرهنگ صداقت را به قیمت از بین بردن حیا در جامعه ایجاد کردند

اگر در یک جامعه‌ای حیا را از بین ببری و صداقت را بر حیا ترجیح بدهی، دیگر صداقت در آن جامعه ارزش ندارد. آقای دکتر کاردان رئیس انستیتوی روان‌شناسی دانشگاه تهران و استاد روان‌‌شناسی اجتماعی بودند. ایشان می‌گفتند: فلان روان‌شناس غربی گفته است «در فرهنگ غرب، وقتی یک پسری بابایش از دنیا رفته و پول فراوانی به او ارث رسیده است، چرا باید غمگین باشد و دمِ در مجلسِ عزای پدرش بایستد؟ او طبیعتاً خوشحال است و می‌تواند پارتی بدهد!» آقای دکتر کاردان می‌گفت: ژاپنی‌ها برای فرهنگ آمریکایی‌ها این ضرب‌المثل را استفاده می‌کنند که «قورباغه را ببین، این‌قدر دهانش را باز کرده که زبان کوچک حلقش هم پیداست!» از بس بی‌حیایی در بین آمریکایی‌ها رواج دارد. آیا می‌دانید اگر در جامعه‌ای بی‌حیایی رواج پیدا کند صداقت افزایش پیدا می‌کند؟ پس اگر در جامعه‌ای صداقت افزایش پیدا کرد باید ببینید چرا افزایش پیدا کرده و آیا مبنایش درست است؟

صداقت ارزش اول در دین است، اما قبل از آن «حیا» است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْت‏» (امالی شیخ صدوق/ص۵۱۰) یعنی اگر حیا نداری برو هر کاری دلت می‌خواهد انجام بده؛ من اصلاً نمی‌توانم با تو کاری بکنم. وقتی حیا داشتی بیا من صداقت را برایت آموزش بدهم. صداقت اوّلین صفت مؤمنان است. اما قبل از اینکه مؤمن بشوی باید حیا داشته باشی و الّا اصلاً از ایمان با تو صحبت نمی‌کنند. اگر صداقت بر اساس منفعت‌طلبی و از سرِ بی‌رحمی به دیگران باشد چطور؟ این صداقت چه ارزشی دارد؟ خیلی وقت‌ها آدم‌ها از سرِ لطف به دیگران بعضی از حرف‌ها را نباید بزنند چون اگر راستش را بگویند، طرف مقابل، دلش می‌شکند. اگر صداقت علامت یک خودخواهی خیلی شدید باشد چطور؟ اگر صداقت، بی‌مهری را رواج بدهد چطور؟ «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» (جاثیه،۲۳)؛ بعضی‌ها بت‌پرست بودند، بعضی‌ها هواپرست بودند. هوای نفس، در غرب تئوریزه شده و به یک مکتب تبدیل شده که آن را می‌پرستند. آیا جرأت می‌کنی در مقابل آن بایستی